طرح فیزیولوژیکی هیجان و هوش هیجانی
خصوصیات هوش هیجانی بیانگر کارکرد مدارهای کورتیکال و سابکورتیکال است. خصوصیاتی که آمیگدار و ساختارهای مربوط را به مناطق پری فرانتال متصل میکند. مطالعات کالبد شکافی بر روی کودکان و نوجوان نشان میدهد که مناطق پری فرنتال که تظاهرات و مهارت های هیجان را تعدیل میکند آخرین قسمت های مغزند که به بلوغ آناتومی میرسند. این قسمت ها در حدود سن ۱۵ تا ۱۶ سالگی به رشد کامل میرسند. یعنی اینکه مغز از طریق تجارب مکرر شکل میگیرد. این تجارب ارتباطات عصبی همتراز را تقویت میکنند و موارد کم مصرفتر را تضعیف می کند. یافته های مربوط به رشد مداربندی پری فرانتال برای تجدید هیجانات، پنجرهای را به روی روش های کمک به کودکان برای یادگیری بهترین عادات هوش هیجانی می گشاید چنانچه یک کودک عادت خودگردانی[۷۱] هیجانی، همدلی، نظارت های هیجانی و مانند این ها را بیاموزد می توان ادعا کرد نیاز او به آموزش درمانی (مانند روان درمانی) در مراحل بعدی زندگی تقلیل مییابد(گلمن ، ۱۹۹۸).
کارکردهای اجتماعی هیجانات
هیجانها علاوه بر اینکه سازگاری فرد را با محیط فیزیکی آسان میکند، سازگاری وی با محیط اجتماعی را نیز آسان میسازند. کارول ایزارد (۱۹۸۹) فهرستی از کارکردهای اجتماعی هیجانها را ارائه میدهد که درباره چهار مورد از آن ها به بحث پرداخته است. او معتقد است جلوه های هیجانی (۱) انتقال حالتهای احساس را آسان میسازد، (۲) چگونگی پاسخدهی دیگران به ما را تنظیم میکنند، (۳) تعامل اجتماعی را آسان میکنند، (۴) رفتار اجتماعی را ترغیب می کند.
عاطفه مثبت، رفتار اجتماعی را آسان میکند: مردم تحت تأثیر عاطفه مثبت، به نحو چشمگیری با احتمال بیشتری، اجتماعی هستند. یعنی، مردم آمیزترند، حس همکاری بیشتری دارند و به حال دیگران مفیدترند (ریو، ترجمه: سید محمدی، ۱۳۸۶)
هوش هیجانی و مؤلفه های آن
از نظرگلمن (۱۹۹۵) مهمترین مؤلفه های هوش هیجانی عبارتند از ۱- خود آگاهی ، ۲- خود کنترلی یا مدیریت خود، ۳-هوشیاری اجتماعی یا توانایی همدلی ، ۴- مهارت های اجتماعی،۵- خود انگیزی(گلمن ۱۹۹۵، ترجمه: پارسا، ۱۳۸۰).
خودآگاهی
در اولین نگاه ممکن است چنین به نظر آید که احساسات ما روشن و آشکارند، با تفکر و یادآوری بیشتر ، لحظاتی را به یاد میآوریم که نسبت به احساس واقعی خودمان درباره چیزی واقعی بی خبر بودیم و بعداً نسبت به آن هوشیار شده ایم. روانشناسان برای اشاره به فرایند آگاهی داشتن از فکر از عبارت فراشناخت[۷۲] استفاده میکنند و عبارت فراخلق[۷۳] را به معنای آگاهی نسبت به عواطف خود به کار میبرند.گلمن عبارت خود آگاهی را برای تشریح توجه مداوم فرد به حالات درونی خود ترجیح میدهد.
خودکنترلی با مدیریت خود
در واقع کنترل هیجان های درمانده کننده، کلید بهزیستی عاطفی است، موارد افراطی- یعنی هیجان هایی که شدت زیادی پیدا میکنند یا مدت مدیدی به طول می انجامند- ثبات روحی ما را تحلیل میبرند. لازم نیست برای احساس رضایت کردن از احساسات ناخوشایند دوری کنیم، بلکه نباید بگذاریم احساسات مخرب بدون کنترل، جانشین تمام حالت های روحی خوشایند گردند.
خودانگیزی:
از نظر گلمن خودانگیزی زبان سائق پیشرفت میباشد و کوششی است در جهت رسیدن به حدمطلوبی از فضیلت، افرادی که این خصیصه را زیاد دارند همیشه در کارهای خود نتیجه محور هستند و سائق زیادی در آن ها برای رسیدن به اهداف و استانداردهای وجود دارد. این افراد اهداف چالش برانگیز را خیلی سریع مرتب و میزان مخاطرات آن ها را حساب میکنند و اطلاعات و راهبردهایی را به کار می گیرند که باعث کاهش عدم اطمینان آن ها و افزایش عملکرد آن ها شود. این افراد خیلی سریع یاد می گیرند که چگونه بازده کاری خود را افزایش دهندو خیلی سریع با اهداف گروه یا سازمان سازگار شوند. این افراد همیشه انتقاد شدید ولی سازنده در گروه از خود نشان میدهند، موقعیت آن ها در گروه طوری است که مدیران همیشه از توانایی های آن ها حساب میبرند. این افراد همیشه به توانایی های خود اعتماد دارند و همیشه نسبت به آینده امیدوارند.
هوشیاری اجتماعی (همدلی):
عواطف افراد بیشتر اوقات از طریق نشانه های غیر از بیان مستقیم ابراز می شود توانایی دریافت کانالهای غیرکلامی، کلید درک احساسات دیگران است، یعنی لحن کلام، حالت های بدنی ، حالت های چهره و امثال آن، شکست در دریافت احساسات دیگران ، یک کاستی اساسی در هوش هیجانی است و شکستی اندوهبار در معنای انسانیت است. در تمام ارتباط ها ، سر منشأ اهمیت دادن به دیگران هماهنگی عاطفی و توانایی همدلی کردن با آنان است.
هوشیاری اجتماعی (همدلی) عبارت است از: درک احساسات و جنبههای مختلف دیگران و به کارگیری یک عمل مناسب و واکنش مورد علاقه برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفته اند (به نقل از همان منبع).
مهارت های اجتماعی:
ما در هر رویارویی با دیگران علائم عاطفی را ارسال میکنیم، و این علائم بر افرادی که با ما هستند تأثیر میگذارند. هر قدر از نظر اجتماعی زیرک تر باشیم، بر علائم ارسالی خود، کنترل بیشتری خواهیم داشت. هر چه باشد، آداب دانی در جامعه، وسیله ای است برای حصول اطمینان از اینکه هیچ رخنه ای در روابط عاطفی افراد به وجود نمی آید تا ارتباط میان آن ها را سست کند. هوش هیجانی اداره صحیح این تبادلات را در بر میگیرد؛ عبارت های «محبوب» و «مجذوب کننده» را در مورد افرادی به کار می بریم که دوست داریم از آن جهت با آن ها باشیم که مهارت های عاطفی آنان، احساس خوبی در ما پدید می آورد. افرادی که میتوانند به دیگران در آرام کردن احساساتشان کمک کنند، ابزار اجتماعی ارزشمندی را در اختیار دارند. دیگران هرگاه نیاز عاطفی شدیدی داشته باشند به آنان رجوع میکنند (گلمن ۱۹۹۵، ترجمه پارسا، ۱۳۸۰).
مدلهای هوش هیجانی
مدل سالووی و مایر
اصطلاح هوش هیجانی در سال ۱۹۹۰ از سالووی و مایر، به عنوان شکلی از هوش مطرح شد.آن ها هوش هیجانی را شکلی از هوش دانستند و آن را اینگونه تعریف کردند توانایی شناسایی و بیان احساسات و هیجانات خود و دیگران و تمایز بین آن ها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و اعمال فرد (چرنیس[۷۴] ، ۲۰۰۰) الگوی اولیه آن ها از هوش هیجانی شامل ۳ حیطه یا گستره از توانایی ها میباشد:
۱٫ ارزیابی و ابراز هیجان : ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد کلامی و غیر کلامی همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فردی ادراک غیر کلامی و همدلی مشخص می شود.
۲٫ تنظیم هیجان در خود و دیگران: به این معنا که فرد تجربه فرا خلقی ، کنترل ، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم هیجان در دیگران به این معنا است که فرد قادر به داشتن تعامل مؤثر با دیگران میباشد
فرم در حال بارگذاری ...