سلامت روان مفهومی است با معانی چندگانه، بعضی از محققین معتقدند که سلامت روان دریافت مثبت حوادث وموقعیت های زندگی است وبعضی اعتقاد دارند که سلامت روان ورضایت از زندگی هم معنای شادی هستند(خوش روش وپور محسن،۲۰۱۳).
سازمان بهداشت جهانی ، سلامت روانی را عبارت از قابلیت فرد در برقراری ارتباط موزون وهماهنگ با دیگران ، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی خویش وحل مناسب ومنطقی تعارضهای هیجانی وتمایلات شخصی خود می داند. به عبارت دیگر بهداشت روانی حالت خاصی از روان است که سبب بهبود ، رشد و کمال باشد. هدف اصلی سلامت روانی کمک به همه افراد در رسیدن به زندگی کامل تر، شادتر، هماهنگ تر، شناخت وسیع وپیشگیری از بروز اختلالات خلقی ، عاطفی و رفتاری است(امینی، ۱۳۸۶).
آدلر[۲۶] سلامت روان را داشتن اهداف مشخص ، روابط خانوادگی و اجتماعی مطلوب ، کمک به همنوعان وکنترل عواطف واحساسات خود میداند. الگوی راجرز از شخصیت سالم و سلامت روان ، انسانی است بسیار کارآمد وبا کنش و کارکرد کامل که از تمام تواناییها واستعدادهایش بهره میگیرد و دارای ویژگیهایی مانند آمادگی برای کسب تجربه ، احساس آزادی وخلاقیت وآفرینندگی است (وردی،۱۳۸۳).
گفته شده است که سلامت روان داشتن هدفی انسانی در زندگی ، سعی در حل عاقلانه مشکلات ، سازش با محیط اجتماعی بر اساس موازین علمی و اخلاقی و سرانجام ایمان به کارومسئولیت و پیروی از اصل نیکوکاری وخیر خواهی است (شفیع آبادی و ناصری ،۱۳۹۲).
کارل منینجر[۲۷] : سلامت روان را سازش فرد با جهان اطرافش با حد اکثر امکان به طوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر گردد، تعریف میکند.
واتسون [۲۸] : رفتارهای عادی را که از سوی افراد عادی سرمی زند را نشانه ای از سلامت روان میداند.
کینزبرگ[۲۹] : سلامت روان را مهارت و تسلط در ارتباط صحیح با محیط به ویژه در سه فضای مهم زندگی ، عشق ، کار و تفریح میداند. به نظر وی استعداد یافتن در ادامه کار،داشتن محیط خانوادگی خرسند ،فرار از مسائلی که با قانون درگیری دارد، لذت بردن از زندگی واستفاده درست از فرصت ها ملاک تعادل وسلامت روان است(میلانی فر،۱۳۸۹).
سلامت روان عبارت است از حالتی از سلامتی و بهزیستی که در توانایی پی بردن به استعدادها و توانمندیها وجود داشته باشد، از عهده استرسهای طبیعی برآمدن، به طور مفید و موثر کار کردن ، با توجه به اینکه در مدارس، پرورش جسم وسلامت روان میتواند یکی باشد، هر دو در صدد فراهم سازی فراهم سازی زمینههای رشد شکوفایی انسان هستند(شاملو،۱۳۹۲).
در سالهای اخیر انجمن کانادایی بهداشت روان “سلامت روان” را در سه بخش تعریف کردهاست :
بخش اول : بازخوردهای مربوط به خود شامل :
الف – تسلط بر هیجانهای خود
ب – آگاهی از ضعفهای خود
ج – رضایت از خوشیهای خود
بخش دوم : بازخوردهای مربوط به دیگران شامل :
الف – علاقه به دوستیهای طولانی و صمیمی
ب – احساس تعلق به یک گروه
ج – احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی ومادی
بخش سوم : بازخوردهای مربوط به زندگی شامل :
الف – پذیرش مسئولیتها
ب – ذوق توسعه امکانات و علائق خود
ج – توانایی اخذ تصمیمهای شخصی
د – ذوق خوب کار کردن
به طوری که ملاحظه می شود این انجمن، بهداشت روانی را در ارتباط سازگاری با محیط و نگرشهای مربوط به خودودیگرانرا تعریفمیکند، امابهمفاهیم بیماری، آسیب شناسی و ناسازگاری ارجاع نمی دهد(گنجی،۱۳۹۲).
۲-۲-۴- اصول سلامت روانی
هدف از سلامت روانی ارشاد و راه نمایی و آشنا ساختن مردم به اصول و روابط صحیح انسانی و بر حذر داشتن آن ها از مخاطراتی است که سلامت روان را تهدید میکند.این منظور به وسیله ایجاد محیط فردی واجتماعی مناسب حاصل میگردد وچون بهداشت روانی هم افراد اجتماع را منفرداً وهم به طور دست جمعی در بر میگیرد، لذا اصل کلی برای ایجاد سلامت روانی، سالم سازی محیط فردی و اجتماعی است و برای نیل به این منظور اصول زیر را باید به کار برد.
۲-۲-۴-۱- اعتماد به نفس و احترام به شخصیت خود و دیگران
یکی از شرایط اصول سلامت روانی،احترام به شخص خود است واینکه خود را دوست بدارد و بالعکس. یکی ازعلائم بارز غیر عادی بودن، تنفر از خویشتن است.فرد سالم احساس میکند که افراد اجتماع او را می پسندند واو نیز به نظر مومافق به آن ها می نگرد و برای خود احترام قائل است. شخص غیر عادی به این طریق عکس العمل نشان نمی دهد. او معمولاً بدبین است و اذعان میکند که هیچ وقت دوست واقعی در زندگی نداشته وخود نیز به کسی اعتماد ندارد. به علاوه برای خود نیز ارزشی قائل نیست. اصول سلامت روان مبتنی بر تقویت افراد است نه تخریب آن ها. بر اساس این اصول باید نسبت به دیگران اغماض وبردباری داشت وبه جای تنبیه، تشویق را پیشه کرد وخلاصه اینکه برای شخصیت افراد احترام قائل شد. به کار بردن این اصول استفاده شایان در بر دارد وهر فردی از هر طبقه یا صنفی که باشد میتواند به افراد جامعه کمک فراوانی نماید(شاملو،۱۳۹۲).
۲-۲-۴- ۲- شناخت و قبول شایستگیها ومحدودیتها در خود ودیگران
قبول واقعیات زندگی از دیگر اصول مهم بهداشت روان است. فرد در برخورد با واقعیات خود و شخصیت خود را همان طور که هست بشناسد و قبول کند. کشمکش با واقعیات اغلب سبب بروز اختلال روانی میگردد.شخص سالم درعین حالی که از خصوصیات مثبت و برجسته خود استفاده میکند.به محدودیتها ونواقص خود نیز آشنایی دارد.پی بردن به قابلیتها وتواناییها یا خودپنداره از مهمترین مسائل بهداشت روانی است. تصور متعادل و مثبت از خود داشتن نشانه سلامت روانی و تصور منفی و نامتعادل از خود به معنای روان ناسالم قلمداد می شود. صمیمیت، محبت ، استوار بودن خانواده وروابط صحیح بین اعضای آن باعث عدم ثبات خود پنداری وار دست دادن اعتماد به نفس شده وشخص در مقابله با مشکلات دچار نگرانی، اضطراب ورفتارهای نامناسب می شود(شاملو،۱۳۹۲)).
۲-۲-۴-۳- دانستن این حقیقت که رفتار انسان معلول عواملی است (علت و معلول )
درهرعملی باید اصل علت و معلول حکمفرما باشد زیرا که از نظرعلم هیچ پدیده ای خود به خود به وجود نمی آید. در مورد رفتار بشر نیز مانند علوم فیزیک، شیمی، بیولوژی برای هر پدیده دلیلی موجود است که روانشناسان نیز به دنبال کشف علل ایجاد این رفتارها هستند. البته در افراد سالم ضرورتی برای دانستن رفتار خود وجود ندارد ولی در صورتی که همین افراد به اختلالات روانی مبتلا شوند لازم میآید تا از خود سئوال کنندکه چرا گرفتار این حالات شده اند زیرا اولین قدم برای از بین بردن اضطراب و تشویش یافتن دلیل آن است(شاملو،۱۳۹۲).
روانشناسان و روانپزشکان هر رفتاری را که خلاف رفتار اکثر مردم یا جامعه باشد مجازات نمی کنند، بلکه نخستین رفتاری که انجام میدهند، یافتن علت آن رفتار است تا در صورت امکان به درمان آن بپردازند زیرا مجازات در بسیاری از موارد، نه تنها دردی را درمان نمی کند بلکه اختلال رفتار را شدیدتر می کند(شفیع آبادی،۱۳۸۸).
۲-۲-۴-۴- آشنایی به اینکه رفتار هر فرد تابع تمامیت وجود اوست
فرم در حال بارگذاری ...