سیاست اصولی مرتبط با آن عبارت بود از پرهیز از وقوع جنگ یا به عبارت ساده تر، احتراز از به کارگیری سلاح گرم بدون آن که آتش خصومت و تهدید و ارعاب خاموش شده باشد. (همان،۱۷)
بند سوم: صلح الهی
صلح الهی کوششی بود در راه تنظیم مقررات جنگ که توسط شورای لاتران در سال ۱۹۰۵ تعمیم داده شد. این نهاد، غیر جنگجویان، کلیسائیان، کودکان، زنان، افراد بی سلاح، اموال متبرکه مانند اموال کلیسا و اموالی که از نظر اقتصادی مفید است، مانند ابزار کشاورزی – محصولات کشاورزی، حیوانات اهلی باید از تعرض مصون می ماندند و حریم آن ها حفظ می گردید.(پاول روبرت،۱۹۹۹،۶۹)
بند چهارم: صلح پایدار
استقرار صلح پایدار و جلوگیری از جنگ، از قدیم الایام مورد توجه فلاسفه و متفکرین بزرگ بوده است و آنان در نوشته های خود در جهت تأسیس و ایجاد یک سازمان بینالمللی که بتواند حافظ صلح و امنیت جهانی باشد ارائه کردهاند که عملاً با استقبال چندانی مواجه نگردیده است. در اوایل قرن نوزدهم افکار و نظریات متفکران و فلاسفه در زمینه تشکیل و تأسیس یک سازمان دائمی جهانی مورد توجه سیاستمداران قرار گرفت.
از نظر کانت یک نظام حقوقی مبتنی بر اخلاق از شرایط انکار ناپذیر تحقق صلح پایدار است و آن البته علت لازم است بدون این که علت کافی باشد.(پل پیلر،۱۹۸۳،۱۹)امروزه هر تحلیل گر و محقق در خلوت نوشتار خود به این پرسش میرسد که آیا در طول تاریخ بشریت از آغازین تا کنون صلح پایدار در جوامع انسانی حکم فرما بوده است یا خیر؟! در جهان پر تلاطم امروزی به ویژه پس از جنگ سرد و تشکیل سازمان های بینالمللی و نهادهای مردمی همه دم از صلح، امنیت، عدالت، حقوق بشر و…، میزنند در صورتی که در جهان صلح مسلح این گونه مفاهیم به صورت نقض آشکار در آمده است. فقط در سال ۲۰۰۸ میلادی هزاران انسان اعم از مرد و زن به ویژه کودکان در اقصی نقاط مختلف جهان به بهانه های مختلف به خاک و خون کشیده شده اند. اگر قراردادهای اجتماعی در سطوح مختلف دارای علامت و ارزش انسانی باشند، زمینههای صلح و صلح پایدار بین انسانها برقرار می شود.(رفیعی،۱۳۸۸،۵۹)
چگونه انسان میتواند در دنیای پرتلاطم امروزی با این همه سلاح و فناوری تسلیحاتی به صلح، آن هم صلح پایدار برسد؟ مگر می شود به ذات سیاستمداران و مسئولین مسلح صلح که در پشت پرده شعارشان فتنه قدرت وجود دارد، رسید؟!
بند پنجم: صلح مسلح
صلح مسلح در تاریخ روابط بین الملل دوران ما بین سالهای ۱۸۷۱ تا۱۹۱۴ است. در این مدت دولت های اروپایی شدیداًً به توسعه تسلیحاتی و رقابت میان خود می پردازند و علیرغم بحرانهای که هر یک به تنهایی میتوانست آتش جنگ را در قاره اروپا بر افروزد آتش جنگ تا سال ۱۹۱۴ آغاز نگردید. تا آن تاریخ اروپا، صلح شکننده در قالب اتحادیه ها و ضد اتحادیه ها را سپری کرد.
از منظر کلان و نیز دیدگاه های متفاوت منازعات کم شده و صلح گرم قبل از جنگ واقعی، واقع میشوند. پس از این منظر و نگاه بوده که صلح مسلح حالتی است حاکمان همراه با دولت هایشان بدون درگیری نظامی و فیزیکی، خود را برای یک جنگ و نبرد احتمالی آماده میکنند. از نگاه تاریخی این حالت به دوران عینی از تاریخ اروپا اطلاق می شود، که از سال ۱۸۷۱ میلادی، یعنی سال شکست کشور فرانسه از امپراتور آلمان تا سال ۱۹۱۴ میلادی که جنگ جهانی اول شروع شد و در این دوره زمانی چهار دهه و اندی هیچ گونه جنگ و درگیری بین دولتهای بزرگ اروپایی رخ نداد، اما کشور های بزرگ با توسعه نیروهای نظامی (ارتش) و شبه نظامی (مردمی) و نیز تجهیز زرادخانه جنگی خود را برای یک جنگ بزرگ آماده کردند. (همان،۱۸)
آنچه که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته، صلح مسلح میباشد که خود به نظر اولین خطر برای برهم زدن صلح جهانیست ولی در حقوق بین الملل و مجامع جهانی متأسفانه بسیار کم عنوان شده و خطرات آن مورد بررسی قرار نگرفته است.
گفتار پنجم: راه های تحقق صلح از دیدگاه نظریه پردازان
۱- نظریه توازن قوا
طرفداران این نظریه معتقدند که هرگاه میان قدرتهاى بزرگ در جهان و قدرتهاى منطقهاى، از نظر قدرت نظامى توازن برقرار شود، صلح در روابط بین المللى حاکم خواهد شد. مورگنتا چنین عقیده دارد که از میان روشها و راههاى تحقق صلح تنها راهى که ضامن صلح بین المللى است، ایجاد و حفظ نوعى توازن قوا در جهان مىباشد، زیرا تنها، قدرت است که داراى توانایى مقابله با قدرت است. پس، هرگاه در جهان یا در منطقهاى، توازن قدرت برقرار شود، جنگ و ستیز روى نخواهد داد.(شایگان،۱۳۸۰،۷۱)
۲- نظریه خلع سلاح عمومى
این نظریه بر آن است که باید تمام سلاحهاى موجود در جهان، جمعآورى و منهدم شود. گاندى، از طرفداران این نظریه است.
۳- نظریه امنیّت دستهجمعى
جامعه ملل متّحد با تأثیرپذیرى از جنگ جهانى اوّل، بر آن شد تا براى نظام «توازن قوا» جایگزینى بیابد. از این رو، میثاق جامعه ملل، برقرارى نوعى نظام امنیّت دسته جمعى را پیشنهاد کرد. توانایى نظام امنیّت دسته جمعى براى حفظ صلح، بر سه فرض زیر استوار است:
۱- نظام امنیّت دسته جمعى باید همواره قدرت نظامى کافى، براى جلوگیرى از متجاوز بالقوّه، در اختیار داشته باشد.
۲- ملّتهایى که چنین قدرت مسلّطى را اعمال مىکنند، باید براى دفاع از وضع موجود داراى منافع مشترک باشند.
۳- این ملّتها در مرحله اوّل، باید در برخورد، منافع سیاسى خود را فداى دفاع جمعى کنند.(همان،۴۸)
۴- نظریه هماهنگى و تبادل نظر بین المللى
بعد از جنگ جهانى اول برخى چنین پنداشتند که به علت نبودن سیستم تبادل نظر بین المللى، جنگ حادث شده است، به نظر اینان اگر دولتها در مکانى گرد آیند و به تبادل نظر و رفع تباین و تناقضات فکرى و سوء تفاهمات بپردازند، از احتمال وقوع جنگ کاسته مىشود. میثاق جامعه ملل نیز در راستاى همین باور به وجود آمد تا دولتها بتوانند مشکلات خود را در مجمع میثاق مطرح کرده، به حل اختلافهاى موجود از راههاى مسالمت آمیز بپردازند. البته وجود چنین سیستمى که بعد از جنگ جهانى اول به وجود آمد نتوانست از وقوع جنگ جهانى دوّم جلوگیرى کند. این عدم کارآیى شاید به دلیل ضعفهاى قانونى، ساختارى و سیاسى جامعه ملل متحد بود.(بهزادی،۱۳۵۵،۸۰)
۵- نظریه حاکمیت واحد جهانى
طرفداران این نظریه معتقدند که براى رسیدن به صلح جهانى، جهان باید در تسلّط یک حاکمیت قرار گیرد. افراد، مکتبهاى سیاسى و ادیان الهى این نظریه را پذیرفتهاند.
مسیحیت چشم به آمدن حضرت مسیح علیه السلام دوخته است و اسلام طبق آیه شریفه وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَاتَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
حاکمیت دینى و الهى را تنها راه نجات بشریت مىداند و پیروانش را به ظهور منجى بشریت و عدالت گستر جهان، حضرت مهدى (عج)، بشارت مىدهد. تا در سایه حکومت کریمهاش صلح و صمیمیت و عدالت بر گیتى حاکم گردد. البته آنچه در این نظر مهمّ است «ماهیت حاکمیت واحد جهانى» است. چنانچه حاکمیت واحد جهانى داراى ماهیتى خشن، زورگو و ستمگر باشد و حق محرومان و مستضعفان را نادیده بگیرد،- همانند حاکمیت مارکسیستها و یا آنچه هیتلر به آن معتقد بود- در عمل نشان داده است که قادر نیست در مقابل خشم محرومان و آزاداندیشان، صلح و صفا را در جهان حاکم کند.
فرم در حال بارگذاری ...