۲- تعاریف جامعهشناختى دین
تعاریف جامعهشناختى دین تعاریفى هستند که جنبههاى جامعهشناختى با وضوح بیشترى در آنها انعکاس یافته است . از میان تعاریف جامعه شناسان به موارد زیر اشاره میکنیم:
۱-۲- تعریف امیل دورکیم: دین عبارت است از دستگاهی همبسته از اعتقادات و اعمال مربوط به امور لاهوتی، یعنی مجزا[از امور ناسوتی]، ممنوع ؛این باورها و اعمال همه کسانی که پیرو آنها هستند، در یک اجتماع اخلاقی واحد بنام کلیسا[یا امت ] متحد میکنند.[۲۲]
۲-۲- تعریف پارسنز:دین یعنی مجموعه ای از باورها، اعمال، شعائر و نهادهای دینی که افراد بشر در جوامع گوناگون بناکردهاند.
این تعریف به باورهای دینی که بخش مهمی از حقیقت دین را تشکیل میدهد اشاره میکند ؛ولی اینگونه تعاریف به طور عمده باورهایی را مد نظر دارند که به متدینان به دین نسبت میدهند ؛اعم از اینکه جزءحقیقت دین به شمارآیند و یا به صورت خرافات یا بدعت به دین استناد داده شوند.
۳- تعاریف احساسی و اخلاقی
در این تعاریف به بیش از یک بعد دین یعنی اخلاق و احساس انسانها توجه شده است.نمونه هایی از این تعاریف را ذکر میکنیم :
۱-۳- تعریف ماتیو آرند:دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالی، گرما و روشنی بخشیده است. [۲۳]
۲-۳- تعریف انیشتین : به نظر انیشتین مذهب عبارتست از مجموعه احساس عارفانه در قابل قوانین جهان و احساس مسئولیت اخلاقی درمقابل همنوعان ما.[۲۴]
۴- تعاریف معرفتی و اعتقادی
در این تعاریف غالباً ابعاد اعتقادى و معرفتى دین مبناى تعریف آن قرار گرفتهاند.که به بعضی از این تعاریف اشاره میکنیم :
۱-۴-تعریف اسپنسر :دین، اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات، تجلیات نیرویی هستند که از علم و معرفت ما فراتر است.
۲-۴-تعریف رویل :دین، ادارک رابطه ای است بین جان بشر و جان مجهول الکنهی که انسان تسلط او را بر خود احساس و نعمت جوار او را آرزو میکند.
بر اساس این تعریف اگر خداوند، حقیقتی مجهول الکنه و فراتر از علم و معرفت بشری باشد، چگونه میتوان به وسیله آن نیازهای آدمیان را بر آورد. مسلمانان به مجهول الکنه بودن خدا اعتراف میکنند ؛ولی معرفت به صفات الهی را میسر میدانند.
۵- تعاریف طبیعت گرایانه، ماتر یالیستی
۱-۵-تعریف اس دایناخ : دین، مجموعه ای از اوامر و نواهی است که مانع عملکرد آزاد استعدادهای ما میشود.
این تعریف بر اساس پیش فرض ملحدانه ارائه شده است. علاوه بر این اوامر و نواهی الهی نه تنها مانع رشد استعدادهای انسانها نیستند بلکه در فعلیت بخشیدن به استعدادهای کمال انسان مؤثرند. [۲۵]
البته تعاریف دیگری از دین شده است که به خاطر رعایت اختصاراز ذکر آنها خودداری میکنیم. هر یک ار تعاریف فوق از منظر برون دینی به تعریف دین پرداختهاند.اضافه بر این بر بیش از یک جنبه دین تأکید ندارند . به اعتقاد آلستون اگرچه نمی توان مرز مشخصی بین دین و غیر دین ترسیم کرد، اما بهترین شیوه تعریف دین این است که یک الگوی کاملاًمشخص دینی را بر گزینیم و ابعاد و خصایص آن را دقیقاً شرح دهیم. آنگاه موارد مشکوک را با آن مقایسه کرده و وجوه اشتراک و افتراق هر مورد را با الگوی مورد نظر مشخص سازیم . بدین ترتیب مفهوم دین مفهومی تشکیکی و ذو مراتب میشود که بر طیفی از پدیده ها که بعضی دینی تر از بعضی دیگرند اطلاق میشود و از نقص و کمال برخوردار است . آلستون بر اساس این خط مشی مشخصه های اختصاصی دین را چنین بیان میکند:
۱- اعتقاد به وجودات فوق طبیعی (خدایا)؛
۲- تفکیک میان اشیای مقدس و غیر مقدس؛
۳- اعمال و مناسکی که بر امور مقدس تکیه دارد؛
۴- قانونی اخلاقی که اعتقاد به مصوب بودن آن از ناحیه خدایان وجود داشته باشد؛
۵- احساساتی که مشخصه دینی دارند(خشیت، اخساس رمز و راز، احساس گناه، پرستش)که به نظر میآید در محضر امور مقدسه و در خلال انجام مراسم سر بر میآورند و به تصورات مربوط به خدایان مرتبط اند؛
۶- دعا و دیگر صور ارتباط با خدایان؛
۷- یک جهان بینی یا یک تصور عام از جهان به عنوان یک کل، و موقع فرد در آن. چنین تصوری تشخیص غایتی فراگیر برای جهان و اشاره به اینکه جایگاه فرد در آن چیست را در برمی گیرد؛
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۸- نظامی کم و بیش کامل در مورد حیات فرد، که بر جهان بینی مبتنی است؛
۹- یک گروه اجتماعی که امور فوق آنها را به هم پیوسته است.
فهرست خصایص دین ساز یاد شده، نسبتاًجامع است و تقریباًهمه ابعاد دین را در بر میگیرد.هر چندآلستون معترف است که این شرایط لازم و کافی نیستند، اما در عین حال به نوعی در دین بودن دین نقش دارند.[۲۶]
۲-۶-تعریف جامعه
واژه جامعه مونث جامع به معنی گردآورنده، گردکننده، غلی که بر گردن و بر دست نهند، جرگه، اجتماع، حوزه، حلقه، هیئت اجتماع، مردم یک کشور یا شهر یا ده آمده است.[۲۷]جامعه در زبان فرانسهsociete و در زبان انگلیسی societyکه هر دو از واژه socieumلاتین گرفته شده اند و به معنی دوست، رفیق، متحد و همراه است.[۲۸]این مفهوم علیرغم کاربردهای فراوانش، هنوز تعریفی مورد اتفاق نیافته است.
اسپنسر بر این اعتقاد است که ویژگی خاص جامعه همکاری بین اعضای آن است.همچنین گینسبرگ بر وحدت رفتار، یا به زعم لینتن بر «وحدت و اشتراک شخصیت اساسی» تأکید نموده، چنین تعریفی از جامعه ارائه میدهد: «جامعه شامل مجموعه ای از افراد است که با یکدیگر بر اساس روابط یا شیوه های خاص رفتاری که آنان را از دیگران (آنانکه دارای چنین روابطی نیستندیا رفتاری مشابه ندارند)متمایز میسازد، وحدت یافته اند.»
لیکن، همکاری، وحدت، ویژگیهای اساسی شخصیت، تمایز از دیگران (اعضای جوامع دیگر)در تعریف جامعه کافی به نظر نمی رسداز اینرولینتن مینویسد :
«جامعه شامل گروهی از افراد است که با یکدیکر در جریان طولانی زندگی کار میکنند ؛جامعه دارای سازمان است و افراد متعلق بدان نیز خود را از آن میدانند».گذشته از این در شناخت ویژگیهای جامعه بر ابعاد دیگری مانند قلمرو جغرافیایی، تداوم، روابط پیچیده اجتماعی و تقسیمات درونی(وجود انواع قشربندی اجتماعی) نیز تاکید شده است.[۲۹]
۳-۶-تعریف کارکرد و انواع آن
به نظر میرسد مفهوم کارکرد در آغاز توسط اسپنسر از فیزیولوژی اخذ و وارد علوم اجتماعی شد. او جامعه را همچون موجود زنده ای میدانست که تمامی اعضای آن به هم پیوستهاند.
۱-۳-۶- مفهوم کارکرد:
کارکرد از ریشه لاتینی functioبه معنای انجام یک وظیفه گرفته شده است. [۳۰]اصطلاح کارکرد(function)همانند سایر مفاهیم علوم اجتماعی از معنای واحد و روشنی برخوردار نیست ودر زمینه های مختلف معانی مختلفی دارد که عبارتند از :
۱-در نظام اداری :کارکرد خدمت، وظیفه و کاری است که هر یک از اعضاء در این نظام انجام میدهد، از این رو به کارمند فونکسیونر میگویند، بدیهی است که در اینجا منظور از کارکرد، کار فردی است یا به عبارت بهتر همان پایگاه است که فرد در آن قرار دارد و منزلت شغلی او بدان مربوط است.
۲-در ریاضیات:کارکرد دقیقاً در معنای تابع به کار رفته است و هنگامی که گفته میشود Aکارکردی است از Bیعنی هر یک از مقادیر مختلفA متناظر است با مقادیری از B. دورکیم تا حدی همین معنا را در رابطه با عوامل خودکشی مد نظر داشت، چه به نظر او درصد خودکشی تابعی از درجه نابسامانی جامعه و گروه اجتماعی است.
۳-در زیست شناسی :کارکرد به طور عمده به معنای فعالیتی است که هر اندام بر عهده دارد و معمولا به فیزیولوژی اندامها مربوط میشود، مانند کار قلب که خون را به تمام بدن میرساند، جامعه شناسی و مردم شناسی بیش از همه از زیست شناسی الگو برداری کرده اند، آنچه مورد تقلید قرار گرفته است، عبارت است از رابطه هر عضو زنده با کل و مجموعه هماهنگی که ناشی ازکارکردهای متفاوت اما همگن اعضاست.
۴-درتبیین علی امور معمولا کارکرد به معنی نقش یا اثری است که هر پدیده درزنجیره پدیده هایی که با آنها مرتبط است باقی میگذارد.دورکیم درتقسیم کاراجتماعی، کارکرد رادرهمین معنی به کاربرده است.
۵-کارکرد درمعنی فعالیت سودمند نیز به کاررفته است، فعالیتی که درجامعه به نیازی پاسخ میدهد وهدفی را تحقق میبخشد.
۶- کارکرد به معانی:وظیفه، معلول، عمل، فایده، انگیزه، غایت، نیت، نیاز، نتیجه وحاصل نیز به کاررفته است.دراکثرموارد این معانی مکمل یکدیگرند، امادر زمینه های مختلف معانی آنها باهم فرق میکند.[۳۱] کارکرد در اصطلاح جامعهشناسی وقتی به دین نسبت داده میشود، مقصود معنای عام آن است که شامل خدمات، غایات و اغراض، آثار و تبعات پنهان و آشکار، مقصود و غیرمقصود دین به جامعه میشود که قوام، بقا و تعادل آن را در پی دارد؛ اما در حوزه دینپژوهی و در این تحقیق، مقصود از کارکرد دین، مطلق خدمات و آثار دین در جامعه و افراد آن است.[۳۲]
جامعه شناسی بیش از همه بر سه معنی«کار، وظیفه ونقش» تأکید میکنند. به عبارت دیگر فونکسیون عبارت ازکارکردی است که هرپدیده درنظام اجتماعی دارد.[۳۳] هر یک از اجزاءنظام اجتماعی دارای فعالیتها یا کارکرد هایی هستند.یعنی نه تنها وجود دارند، بلکه فعالیت هایی میکنند و این فعالیتها دارای آثار و نتایجی است. آثار و نتایج یا کارکردهر یک از این فعالیت هارا به چند اعتبار میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.نخست، به اعتبار کارکردی که برای خود یا اجزاء دیگر یا نظام اجتماعی و حتی برای افراد جامعه دارند.دوم، به اعتبار اینکه آثار و نتایج یا کارکرد حاصل از عملیات آنها برای خودشان یا برای اجزاءدیگر و کل نظام اجتماعی آشکار یا پنهان، مناسب یا نامناسب است.[۳۴]
۲-۳-۶- کارکردهای مناسب و نامناسب
کارکردهای مناسب یا مطلوب(eufunction):درصورتی که عملیات و کارکردهای یک نهاد اجتماعی یا گروه و طبقه اجتماعی یا ارزشهای اجتماعی و یا قواعد و دستورالعملهای اجتماعی یا یک جنبش اجتماعی و رفتار جمعی که جملگی اجزاءنظام اجتماعی هستندیا برای خودشان یا برای اجزای دیگر یا برای کل نظام اجتماعی، و یا برای همگی مثبت باشد، یعنی به وجود و فعالیتها و دوام و بقای آنهاخللی وارد نیاورد و به دوام و بقای آنها مدد رساند، میگوییم فعالیت آن جزء مورد نظر دارای کارکرد مثبت است.[۳۵]به عبارت دیگر زمانیکه کارکردی انطباق با نظام اجتماعی را موجب شود، یا نیازهای اساسی را پاسخ دهدکارکرد مطلوب خوانده میشود [۳۶]
کار کرد نامناسب یا نامطلوب (dysfunction):درصورتی که عملیات یک جزء نظام اجتماعی به دوام و بقاو نظم و ترتیب اجزاءدیگر و یا کل نظام اجتماعی خللی وارد آورد دارای کارکرد نامناسب است. [۳۷]
از نظر مرتن کارکردهای اجتماعی یا مطلوب هستند یا نامطلوب(کژکارکرد).ویلیام گود در اثرش «دین در بین مردم ابتدایی»به سال ۱۹۵۷در مواردی چند به سلسله فعالیتها یا اعمالی میرسد که دارای نتایج مشخص برای نظام نیستند . به نظر وی در این صورت، نه به کارکرد و نه کژکارکرد خواهند بود[۳۸].
۳-۳-۶- کارکردهای آشکار و پنهان
مرتون بین کارکردهای مختلف یک نظام که درتحلیل کارکردی اهمیت به سزایی دارند تمایز قائل شده است. از نظر او هرپدیده دارای کارکرد(چه در جهت مطلوب یانامطلوب)میتوانددارای کارکردهای آشکار یاپنهان باشد.
کارکردهای آشکار(manifest function )آن دسته از کارکردهاست که آشکارا درنظام نقشی ایفا میکنند وتایید وجود آنها به هیچ گونه تجسس وتعبیر خاصی نیاز ندارد. مثلا وظیفه نظام مالیاتی برآوردن هزینه های دولت است، اما ممکن است غیر مستقیم با تعدیل ثروت ارتباط داشته باشد.
کارکردهای پنهان(latent function )بر نتایج نامرئی وآثار غیر منتظره وغیر قابل رؤیت عادات ورسوم اجتماعی دلالت دارد.لیکن باید گفت که هردو نوع کارکرد هماره حضور دارند، زیرا آثار ونتایج آنها محرز است.بعلاوه تفکیک میان عوامل آشکار وپنهان ازجهت نظری دشوار است . وجود کارکردهای پنهان حاکی از این است که دگرگونی وانسجام اجتماعی حداقل تا حدودی غیرقابل کنترل وطرح ریزی است و تشخیص آنها ساده نیست ؛زیرا هرکجا کارکردهای نامرئی وجود داشته باشد میتواند آثار ونتایج شناخته شده وپیش بینی شده را دگرگون کند وآثار دیگری بجز آثار ونتایج مورد نظر به بارآورد.[۳۹]
۴-۳-۶-کارکرد اجتماعی
مفهوم کارکرد اجتماعی در قرن ۱۹،و به صریح ترین وجه توسط هربرت اسپنسر تنظیم شده بود و بر قیاسی دیرین بین جامعه و ارگانیسم اتکا داشت . اولین بار دورکیم بود که شکل دقیق و تنظیم شده ای از این مفهوم را ارائه داد.ایشان کارکرد یک نهاد اجتماعی را مطابقت آن نهاد با نیازهای ارگانیسم اجتماعی تعریف کرد.[۴۰]
۴-۶- انسان شناسی
هر منظومه ی معرفتی را که به بررسی انسان و یا بعدی از ابعادی وجودی انسان و یا گروه و قشر خاصی از انسان ها می پردازند، می توان انسان شناسی نامید. انسان شناسی انواع مختلف و متنوعی دارد که، به لحاظ روش و یا نوع نگرش، از یکدیگر متمایز می شوند. انسان شناسی را می توان بر اساس روش به انسان شناسی تجربی، عرفانی، فلسفی و دینی تقسیم کرد و با توجه به نوع نگرش، به انسان شناسی کلان یا کل نگر و انسان شناسی خرد یا جزء نگر دسته بندی نمود.[۴۱]