در ادعیه هرجا سخن از رحمت پروردگار است، چشم امید به بخشش و آمرزش گناهان ازسوی خداوند است و امید رهایی از عذاب دوزخ: «الهی اتراک بعد الایمان بک تعزبنی، ام بعد حبی ایاک تبعد نی، ام مع رجایی لرحمتک و صفحک تحرمنی: معبودا! آیا ببینم تو را بعد از ایمان به تو عذابم کنی؟ یا بعد از اینکه دوستت دارم دورم کنی؟ یا با امید به من به مهر و چشم پوشی و گذشت تو دارم محروم سازی.»[۳۱۸]
این بخش از دعا ضمن اینکه رحیمبودن خداوند را یادآوری میکند، بیانگر این است که بنده از او طلب عطا و نعمت میکند: «و اسئلوالله من فضله ان الله کان بکم رحیما و لیس من صفاتک یا سیدی ان تامر بالسئوال و تمنع العطیه و انت المَنّان بالعطیات علی اهل مملکتک: و بخواهید از فصل خدا، زیرا خدا به شما مهربان است و از شأن تو نیست ای آقای من که دستور سئوال دهی و منع عطا کنی و تو بسیار بخشنده به عطاهای اهل مملکت هستی.»[۳۱۹]
امام در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی که در دنباله این بخش خواهد آمد، با توجه به رحیمبودن حق از او پناه میجوید و فریادرسی برای مشکلاتش، گشایشی در سختیها، عفو و بخشش گناهان و گذشت از خطاهای بیشمار: «یا مفزعی عند کربتی و یا غوثی عند شدتی الیک فزعت ربک استعنت و لذت لا الوز بسواک و لا اطلب الا منک فاغثنی و فرج عنی یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الکثیر انک انت الرووف الرحیم: ای پناهگاه من هنگام غم و اندوهم، و ای فریادرس من وقت شدت و سختی ام، بهسوی تو پناه جستم و از تو کمک خواستم و به تو پناه بردم، به غیر تو پناه نمیبرم و گشایشی را جز از تو نمیخواهم، پس به فریادم رس و از من (مشکلاتم را) گشایش فرما، ای آن خدایی که عمل کم را قبول فرموده و از بدیهای زیاد عفو میکنی، از من عمل کم را قبول کن و از خطای زیاد بگذر، بهراستی که تو بسیار آمرزنده و رحیمی.»[۳۲۰]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
انسان در زیر سایه رحمت الهی آمرزش گناهان را خواهان است، گناهانی که انسان را از ساحت قرب حقتعالی دور میکند و تنها رحمت خداست که میتواند آن گناهان را پاک کند و قلب سالک را مملو از عشق خدا کند و در سایهسار قرب حق قرار دهد: «الهی ظلل علی ذنوبی غمام رحمتک: خدایا بر گناهانم سایه ابر و رحمتت را بینداز.»[۳۲۱]
۲-۶-۴٫ کریم
کریم بر وزن فعیل صفت مشبهه است، بهمعنای بزرگوار و صاحب. کریم بخشندهای است که کرمش نامتناهی و نعمتش بیپایان است و از ریشه کرم است.
«کرم: بخشش و نعمتدادن، هرگاه خدایتعالی با این واژه وصف شود، اسمی است برای احسان و نعمتبخشیدن ظاهر و روشن او مثل (ان ربی عنی کریم)[۳۲۲]»[۳۲۳]
کریم یکی از نامهای خداوند است و برای آن معانی مختلفی ذکر کردهاند: «خدا کریم است چون در ذات، صفات و افعال زیبا است و عطایش فراوان، احسانش همیشگی و کرمش واسع است، به چیزی که عطا می کند و میبخشد از کسی باکی ندارد ؛ توبه گناهکاران را قبول میکند و آنان را مأیوس نمیکند.»[۳۲۴]
خداوند کریمی است که بهطور دائم در حال رساندن خیر و نعمت به موجودات است و گناهان بندگان را میبخشد.
با توجه به این معانی درمییابیم که فضل و بخشش خداوند آنقدر وسیع است که با بندگان خود متناسب با اعمالشان رفتار نمیکند و قدمهایشان را بهسبب خطا و گناهانشان نمیلغزاند؛ بلکه آنها را هدایت میکند و در سایه عفو و رحمت خود قرار میدهد. اسماعیل صائنی کرم را اینگونه تعریف میکند: «کرم عبارت است از دهش و بخششی که بدون عوض باشد یک موجودی افاضه بکند و به دیگران بهره برساند و متوقع عوض و پاداش نباشد.»[۳۲۵]
«و لا اخبرنا بفضلک یا کریم یا رب و انت تعلم ضعفی عن قلیل من بداء الدنیا و عقوباتها.»[۳۲۶]
۲-۶-۴-۱٫ نسبت کریمبودن خدا و خواستهها در ادعیه
در ادعیه شیعه هرجا خداوند را با اسم کریم میخوانند، متناسب با آن معانی که برای او ذکرشد، طلب بخشش وگذشت میکنند. در بخشی از دعا که در دنباله مطلب میآید، امام به واسطه بخشش و کرم خداوند از او میخواهد متناسب با اعمالش با او رفتار نکند، بلکه با فضل و بخشش خود به اعمالش بنگرد: «الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم: پروردگار من، با ما براساس فضل و کرمت رفتار کن نه با عدالتت ای خدای کریم.»[۳۲۷]
در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی که در ادامه خواهد آمد، امید به کرم و لطف حق، چشمداشت به عفو و بخشش در آن موج میزند: «و ما انا یا سیدی و ما خطری، هبنی بفضلک سیدی و تصدق علی بعفوک و جللنی بسترک واعف عن توبیخی بکرم وجهک: من چیستم ای مولای من؟ من چه شایستگی و شأنی دارم؟ مرا به فضل و کرمت ببخش ای آقای من، و به عفوت بر من منت گذار و به لطفت بر زشتیام پردهپوشی کن و از توبیخ و تهدیدم به ذات بزرگوارت درگذر.»[۳۲۸]
بخشش فراوان و پناه در سایهسار حق از خواسته هایی است که در سایه نام کریم بر زبان می آوریم: «وامنن علیه بطولک الجزیل و الفعه تحت ظلک الظلیل یا کریم… و منت بر او بنه به بخشش فراوان خود و زیر سایه بلندت پناهش ده ای کریم…»[۳۲۹]؛ «هذا مقام من لاذبک و استجار بکرمک: این مقام کسی است که به تو گراید و به کرم تو پناه برد.»[۳۳۰]
و باز هم طلب عفو و آمرزش خطاها و لغزشها: «سبعه رحمتک و عظیم عفوک یا حلیم و یا کریم: به وسعت رحمتت و بزرگی عفوت ای بردبار ای کریم»[۳۳۱]؛ امید برآوردن آرزوها از جانب خدای کریم: «افتراک یا رب تخلف ظنوننا او تخیب امالنا کلا یا کریم: آیا تو را بیند ای پروردگار که بر خلاف خوش بینی ما باشی یا آروزهای ما را دور اندازی یا کریم.»[۳۳۲]
امام شیعیان در بخشی از دعای مکارم الاخلاق که در زیر آمده است طلب اصلاح رفتار و صفات و پرورش و تربیت از خدای کریم را دارد: «و اصلحنی بکرمک و دوانی بصنعک: به کرمت اصلاحم فرما و به پرورش خودت درمانم کن.»[۳۳۳]
۲-۶-۵٫ ستار
ستار بر وزن فعال، صفت مبالغه است و از ریشه ستر، بهمعنای بسیار پوشاننده است. از صفات بسیار مهم خالق یکتا، پردهپوشی گناهان بندگانش است، گناهانی که بنده در خفا و پنهانی انجام داد و نمیخواهد هیچکس بر آنها آگاه شود. او ستارالعیوب است تا بندگان بدانند که آبرویشان را حفظ میکند و پرونده اعمال آنها را فاش نمیکند، حتی نزد ملائکه خود. پوشاندن زشتی، بدی و گناه از نعمتهای بزرگ خداوند است که در حق بنده روا میدارد، خداوندی که بر تمام هستی و ملک و ملکوت احاطه دارد و هیچ عمل مخفیانهای از نظرش پنهان نمیماند، چنین خدایی بندهاش را رسوا نمیکند و زشتیهای او را میپوشاند؛ آبرویش را حفظ میکند و انسان را زیبا جلوه میدهد، زیرا نه تنها گناهان و خطاهای عبد را، بلکه زشتیها و قبایح او را نیز مستور میکند، اگر خداوند انسان را از این لغزشها، زشتی ها، خطاها و گناهان حفظ نکند در معرض خطا و اشتباه و اعمال قبیح و لغزش قرار میگیرد، پس عبد در پیشگاه خداوند زمزمه میکند: «اللهم مولای کم من قبیح تسترکها: خدایا ای مولای من چه بسیار زشتی های انسان را که مستور کردی و پوشاندی.»[۳۳۴]
۲-۶-۵-۱٫ نسبت ستاریت خداوند و خواستهها در دعا
هرجا خداوند با این صفت خوانده شود، بنده از او میخواهد گناهان او را بپوشاند و زشتیهایش را برملا نکند و او را از خطا و لغزش نگه دارد: «ستار العیوب، غفار الذنوب، علام الغیوب، تستر الذنب بکرمک و تؤخر العقوبه بحلمک: پوشاننده عیبها، آمرزنده گناهان، دانای نهانها، گناه را به بزرگواری خود میپوشانی و عقوبت را به بردباریات به تأخیر میاندازی.»[۳۳۵]
بنده خداوند را بهترین آمرزنده میداند و به این واقف است و اعتراف میکند که بهترین پوشاننده زشتیهایش کسی جز باریتعالی نیست: «اللهم لا اجد لذنوبی غافرا و لا لقبائحی ساترا: خدایا، برای گناهانم آمرزندهای و برای اعمال زشتم پوشندهای… .»[۳۳۶]
در مناجات تائبین امام سجاد از خداوند درخواست پوشش زیبای الهی را میکند و از حق میخواهد که نه تنها لغزشها را بپوشاند و درباره آنها مواخذه نشود، بلکه بر لغزش بنده، صفح جمیل کند و باطن و ظاهر اعمال قبیح را بپوشاند و از بین ببرد، زیرا انسان در روز قیامت به ستاریت خداوند نیازمندتر است: «و لا تعرنی من جمیل صفحک و سترک: و از لباس زیبای گذشت و چشمپوشی خود برهنهام مکن.»[۳۳۷]
انسان گناهکار و فراموشکار، مغرور لطف و کرم و پردهپوشی حق شده و مرتکب گناه و خطا میشود و چون به خود میآید از کرده خود پشیمان میشود؛ روبه درگاه حق میکند و میگوید: «ای رب جللنی بسترک واعف عن توبیخی بکرم وجهک فلو اطلع الیوم علی ذنبی غیرک ما فعلته و لو خفت تعجیل العقوبه لا اجتنبته: ای پروردگار بپوش مرا به پردهکشی خود و بگذر از سرزنش من به کرامت آبرویت، پس اگر امروز دیگری جز تو مطلع میشد از گناهم، آن را مرتکب نمیشدم و اگر میترسیدم از تعجیل کیفر خودداری میکردم.»[۳۳۸]
«یا رب خیر الساترین و احکم الحاکمین و اکرم الاکرمین ستار العیوب… ای بهترین پوشندگان و ستاران و حکم کنندهترین حاکمان و گرامیترین گرامیان پوشاننده عیوب و … .»[۳۳۹] و پس از بازگشت به سوی حق باز هم از او درخواست پوشاندن گناهان و ستر قبایح را میکند و خدا را میخواند که: «تستر الذنب بکرمک: گناه را به کرمت می پوشانی.»[۳۴۰]
۲-۶-۶٫ رب
«رب یعنی مالک و هر کس چیزی را مالک شود رب آن است؛ یعنی ذات مقدسی که حقیقتاً مالک تمامی موجودات است و مالکیت غیر او بهطور مجاز و بالتبع او سبحانه است.»[۳۴۱]
خداوند رب وپرورنده انسان و تمام موجودات است. «و همین طور در معنی صاحب چیزی میگویند (رب الدار رب الفرس ) و بر اساس سخن خدایتعالی است که: (اذکرنی عند ربک فانساه الشیطان ذکر ربه)[۳۴۲] و (ارجع الی ربک)[۳۴۳] و (قال معاذلله انه ربی احسن)[۳۴۴] که گفته شده قصد و توجهاش از «ربی» خدایتعالی است و نیز گفتهاند مقصودش ملکی است که او سرپرستی کرده است.»[۳۴۵]
قرآن کریم در این رابطه میفرماید: «ربکم و رب ابائکم الاولین: خداوند، رب شما و رب اجداد شماست.»[۳۴۶]
«الرب: در اصل بهمعنای تربیت و پرورش است؛ یعنی ایجادکردن حالتی پس از حالتی دیگر در چیزی، تا به حد نهایی و تمام و کمال آن برسد.»[۳۴۷]
خداوند متعال رب و پرورش دهنده تمام عالم هستی است، زیرا خداوند است که ما را از هیچ و عدم به وجود آورده و تحت ربوبیت خویش تا این حد رسانده است و به نیکوترین وجه پرورانده است؛ پروردگاری که عبودیت درگاهش، نشان افتخار، و ربوبیت او مایه عزت بندگان است.
رب کلمه مبارکی است که بهمعنای مالک و صاحب اختیار است. انسان با توسل به این کلمه و اسم مقدس از رحمت حق برخوردار میشود و گناهانش آمرزیده میشود. با توجه به بعضی از آیات قرآن، آدم و حوا به هنگام توبه خدا را رب خویش خطاب کرده و از او مغفرت و آرزش و رحمت طلب کردند و عرضه داشتند: «ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفر لنا و ترحمنا لنکونن من الخاسرین: پروردگارا، ما به خود ستم ورزیدیم و اگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، هر آینه از زیانکاران خواهیم شد.»[۳۴۸]؛ «رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر: پروردگارم، من به خیری که تو بر من نازل کنی نیازمندم.»[۳۴۹]
ربوبیت پروردگار در نظر عارفان و عاشقان درگاهش، به حدی است که جز او را رب خویش نمیدانند و جز بر آستان او سر فرود نمیآورند و عظمت و کبریایی را تنها از آن او میدانند و به درگاهش ندا سر میدهند که: «الحمدلله الذی یحلم عنی حتی کاَنّی لاذنب لی فربّی احمد شیء عندی واحقّ بحمدی: ستایش برای خدایی که به من بردباری کند تا جایی که گویا گناهی ندارم، پس پروردگار من نزد من ستودهترین چیزهاست وسزاوار سپاس من است.»[۳۵۰]
۲-۶-۶-۱ نسبت نام رب با خواستهها در دعا
۲-۶-۶-۱-۱٫ اقرار به گناه و طلب مغفرت و بخشش و عفو از خدا
بندگان و سالکان حق عظمت و جلال پروردگار را به یاد میآورند و بر درماندگی و عجر خود معترف میشوند. آنها با بردن این نام بر زبان خویش، به درگاه خداوند طلب عفو و گذشت میکنند و از او میخواهند که گناهانشان را ببخشد و خطاهایشان را بپوشاند: «و ما انا یا رب و ما خطری هبنی بفضلک و تصدق علی بعفوک ای رب جللنی بسترک واعف عن توبیخی: و من چه هستم پروردگارا! و چه اهمیتی دارم، ببخش مرا به فضل خودت و با صدق عفو خود بر من گذشت کن، ای پروردگار مرا به پردهکشی خود و بگذر از سرزنش من.»[۳۵۱]
«ربّ اناجیک بقلب قد اوبقه جرمه ادعوک یارب راهبا راغبا راجیا خائفا اذا رأیت مولای ذنوبی فزعت… ما تکره ودک وکرمک وعدتی فی شدتی مع قله حیائی رأفتک و رحمتک: پروردگارا با دلی که جرمش هلاک کرده رازت گویم، تو را میخوانم؛ پروردگارا ترسان، باشوق و امیدوار هراسان ای مولای هروقت گناهم را میبینم در هراسم … و ذخیره من در سختی من، همان جود وکرم توست، با بیشرمی من همان رأفت و رحمت ومهربانی توست.»[۳۵۲]
امام در این فراز از دعا که ذکر شد، با امید به پروردگار خویش و با زبانی که گناه کرده، خدا را میخواند، زیرا ایمان دارد که باخدایی سخن میگوید که او را آفریده و پرورشش داده و به او رئوف و مهربان است، پس او را رب خویش مینامد و از او یاری میخواهد: «انا یارب الذی لم استحیک فی الخلاء و لم اراقبک فی الملاء: ای پروردگار، منم آنکه در خلوت از تو حیا نکرد و در ملأ و آشکار رعایتت نکرد.»[۳۵۳]
۲-۶-۶-۱-۲٫ اعتراف به فقر و عجز و ناتوانی
دعاخوان و عاشق حق پس از نام رب هر خواستهای را از خداوند مسئلت میکند، زیرا او را ارباب و پرورش دهنده خویش میداند و به همه امور آگاه است و از نیازها و آرزوهایش خبر دارد، پس با تکرار نام ارباب عشقبازی کرده و حلاوت و شیرینی آن را در جانش احساس میکند، پس صمیمانه به رازونیاز میپردازد: «یا رب یا رب یا رب یا الهی و سیدی و مولای و مالک رقی یا من بیده ناصیتی یا علیما بضری (بفقری) و مسکنتی یا خبیرا بفقری و فاقتی: ای پروردگارم، ای پروردگارم، ای پروردگارم، ای معبود و سرور و مولایم و اربابم، ای کسی که زمامم به دست اوست، ای آگاه از پریشانی و ناتوانیام، ای دانا به تهیدستی و ناداریام.»[۳۵۴]؛ «یارب ارحم ضعف بدنی و رقه جلدی و دقه عظمی یا من بدأ خلقی و ذکری و تربیتی و بری و تغذیتی هبنی لابتداء کرمک و سالف برک بی: ای پروردگار من برناتوانی بدنم و باریکی استخوانم رحم کن، ای کسی که آغاز کردی به آفرینش من و به یاد من و پرورش و احسان من و خوراک دادنم، بهخاطر آغاز کرمت مرا ببخش و سابقه احسانی که به من داشتی.»[۳۵۵]
۲-۶-۶-۱-۳٫ یادآوری آغاز احسان و پرورش و تربیت انسان.
«یا من بدء خلقی و ذکری و تربیتی و بری و تغذیتی هبنی لابتداء کرمک و سالف برک بی یا الهی و سیدی و ربی…: ای کسی که آغاز کردی به آفرینش من و به یاد من و به پرورش و احسان من و خوراک دادنم ببخشم به خاطر آغاز کرم خودت و سابقه احسانی که به من داشتی ای معبود من و ای آقای من و ای پروردگار من» [۳۵۶]
در این بخش از دعای کمیل، امام نخستین آفرینش انسان را از احسان خداوند میداند و بعد از آن هم پرورش و تربیت، خوراک و مایحتاج زندگی را هم از کرم و احسان او میداند و خدای خویش را مربی و آقا و ارباب صدا میزند و در نهایت با توجه به سابقه کرم و احسان پروردگار از او بخشش میطلبد.
۲-۶-۷٫ غفار، غفور و غافر
«غفور از ریشه غفر بر وزن فعال، اسم مبالغه است و معنای آن بسیار آمرزنده است. غفور یعنی کسی که آمرزش او بسیار باشد؛ یعنی به لطف و رحمت خود گناهان بنده را میپوشاند و آنها را میبخشاید و کسی را بر اسرار او آگاه نمیسازد.»[۳۵۷]
غفار، غفور و غافر از یک ریشهاند که از این سه کلمه در قرآن یاد شده است.
خداوند غفار است، کار نیکو را آشکار میکند و زشتیها را در دنیا میپوشاند و از عذاب آخرت میگذرد. «برخی گفتهاند غفار کسی است که گناهان را برای همیشه میبخشد؛ در دنیا گناهان را میپوشاند و از عقوبت و عذاب در آخرت میگذرد.»[۳۵۸]
از اسمای حسنای حق و صفات علیای پروردگار، غفار، غفور و غافر است که بهمعنای وجود مقدسی است که بسیار آمرزنده است و شرط آمرزش توبه و بازگشت بهسوی حق است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «و الله غفور الرحیم: همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.»[۳۵۹]
کسی که از گناه خود توبه کند و از بدیها و خطاهای گذشته اش بپرهیزد و پروای الهی داشته باشد، خداوند او را میآمرزد: «و اتقوالله ان الله غفور رحیم: از خدا پروا کنید، بهیقین خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.»[۳۶۰]