وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع پایان نامه درباره دشمن شناسی از منظر … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

 
تاریخ: 15-04-01
نویسنده: نویسنده محمدی

۳-۱-۲-۱-۱) نفس امّاره:
نفس سرکش امّاره، ریشه­ بدبختی­های آدمی است زیرا که وی را به گناه فرمان می­دهد و به هر سو می­کشاند از این رو امّاره نام دارد. نفس امّاره در فرمان به بدی، حدّ و اندازه­ایی نمی­شناسد تا این­که به سقوط انسان منتهی گردد. مگر آن­که لطف و رحمت خداوند متعال شامل او شود . از این رو در روایتی از امام علی (ع) داریم:
«اى مردم! همانا بر شما از دو چیز بیشتر مى‏ترسم: از خواهش نفس‏ پیروى کردن و آرزوى دراز در سر پروردن، که پیروى خواهش نفس‏، آدمى را از راه حقّ باز مى‏دارد، و آرزوى دراز، آخرت را به فراموشى مى‏سپارد. آگاه باشید که دنیا پشت کرده است و شتابان مى‏رود، و از آن جز اندکى باقى نیست، همچون قطره‏هاى مانده بر ظرفى که آب آن را ریخته‏اند و تهى است».[۳۲۵]
امام(ع) در جایی دیگر می­فرماید: « نفس‏ خود را در واداشتن به عبادت فریب ده و با آن مدارا کن و به زور و اکراه بر چیزى مجبورش نساز و در وقت فراغت و نشاط به کارش گیر، جز در آن­چه که بر تو واجب است و باید آن را در وقت خاص خودش به جا آورى. بپرهیز از آن­که مرگ تو فرا رسد در حالى که از پروردگارت گریزان و در دنیاپرستى غرق باشى. از هم نشینى با فاسقان بپرهیز که شر به شر مى‏پیوندد، خدا را گرامى دار و دوستان خدا را دوست شمار و از خشم بپرهیز که لشگر بزرگ شیطان است»[۳۲۶]
بنابراین باید با نفس امّاره مبارزه کرد و برآن تسلّط یافت و از این روست که قرآن، جهاد با نفس را، جهاد اکبر نامیده است .

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

گاهى این نفس تحت فرمان عقل نیست به­ طور مرتب دچار هوى و هوس مى‏شود آن را نفس امّاره گویند. شاهد این مطلب، سخن حضرت یوسف (ع) است که نفس خود را منزّه نمى‏داند و مى‏گوید: «که لطف و رحمت خدا سبب نجات من از شرّ نفس اماره گردید».[۳۲۷]
نفس گاهی در پی لذت است و هوی و شهوت در او شعله­ور می­ شود. این حالت، امّاره نامیده می­ شود.[۳۲۸] به طور کلّی می­توان گفت: مراد از نفس امّاره همان بُعد حیوانی انسان که به آن تمایلات و غرائز هم گفته می­ شود، فلاسفه به آن جسم می­گویند و عرفا آن را بُعد حیوانی و ناسوتی می­نامند.[۳۲۹]
۳-۱-۲-۱-۲) نفس لوّامه:
همان نفس ملامت‏گراست در مواقعى که از انسان خطایى سر­مى‏زند او را مورد سرزنش و عذاب قرار مى‏دهد. پس از نیل آدمی به مقصود، کشش نفس خاموش می­ شود و هوی در او فرو می­نشنید. بنابراین نفس از تب و تاب می­افتد و خود را می­یابد(وجدان) و در پی این خودیابی، می ­تواند خارج از فرمان هوی، ناراستی­های عمل خویش را بازیابد. حاصل کار، ملامت خود است. در این حالت، نفس به اعتبار لباس تازه­ای که به تن کرده، نام دیگری به خود می­گیرد و آن، لوّامه است.[۳۳۰]
۳-۱-۲-۱-۳) نفس مطمئنه:
حالتى است که انسان در آن به اطمینان و آرامش مى‏رسد و به چیزى جز خدا نمى‏اندیشد.[۳۳۱]
این حالت نفس، هنگامی ظهور می­ کند که آدمی به خدا توجه پیدا کند. توجه یافتن به خدا، آرامش عمیق در نفس پدید می ­آورد. با ظهور چنین آرامش و اطمینانی در نفس، صفت مطمئنه، زیبنده آن می­ شود.[۳۳۲]
در مقام نتیجه ­گیری می­توان گفت به طور کلّی در وجود انسان دو نیروى رحمانى و نفسانى(هرچند خود نفس سه قسم دارد که در بالا به آن اشاره شد) وجود دارد و خداوند این دو نیرو را به انسان فهمانده است. در واقع این دو نیرو در درون انسان با یکدیگر در مقابله مى‏باشند و هر کدام پیروز شوند وجود انسان را مالک مى‏شوند.
نکته­ای که جا دارد در این­جا به آن اشاره شود آن است که«نفس» به خودی خود امّاره است و میل به بدی دارد و این طبیعت اولیه اوست و تنها در سایه تربیت الهی و انسانی است که نفس از هوی و شهوت باز داشته می­ شود و صفات نیک به خود می­گیرد. با این تفسیر، علت نسبت دادن رفتارهایی نظیر ظلم، کفران و حرص به انسان در آیاتی مانند:« إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ »[۳۳۳] وآیه ی« إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً »[۳۳۴]روشن می­ شود. از همین رو است که در قرآن تنها صفت امّاره بودن به مطلق نفس نسبت داده شده است: «ان النفس لامّاره بالسوء». در این آیه«نفس» موضوع است و«امّاره» محمول. یعنی خود نفس طبیعتاً امّاره است. اما طبیعتاً مطمئنه نیست لذا در جایی نداریم«ان النفس مطمئنه» چنان­چه نفس بخواهد زیور مطمئنه بودن بر تن گیرد باید ابتدا آن را کسب کند تا با این وصف کمالی شایسته خطاب«یا ایتها النفس المطمئنه…» گردد.[۳۳۵]
این تعبیر از نفس در روایات نیز به کار رفته است. در برخی از روایات، نفس در مقابل عقل قرار گرفته است، در حالی که عقل خود از شئون نفس است. به طور مثال، در نهج البلاغه، در وصف سالک طریق خدا آمده است:«قد احیی عقله و امات نفسه؛[۳۳۶]«همانا خرد خود را زنده گرداند و نفس خویش را می­راند» در این حدیث و موارد مشابه آن، مراد از نفس، هوای نفس است که به طور طبیعی بر نفس حاکم است و او را به انحطاط می­کشاند. بنابراین در واقع عبارت چنین بوده است: «قد احیی عقله و امات هوی نفسه» همان­طور که در جای دیگری از نهج البلاغه آمده است: «فرحم الله رجلا نزع عن شهوته و قمع هوی نفسه، فان هذه النفس ابعد شیء منزعا و انها لا تزال تنزع الی معصیه فی هوی»[۳۳۷]: پس خدا بیامرزد کسی را که شهوت را مغلوب کند و هوای نفس را سر کوب؛ که نفس را به دشواری توان از شهوت کندن، که پیوسته خواهان نافرمانی است و هوس راندن». بنابراین روایاتی که در ذم نفس وارد شده است، نفس را از جهت حالات بدی که بر آن حاکم شده که به تعبیر امام علی(ع) به دشواری می توان آن حالات را از آن کند مورد مذمت و نکوهش قرار داده است.[۳۳۸]
۳-۱-۲-۲) خطرات نفس:
پیش از آشنایی با خطرهای نفس، تذکر دو مطلب لازم است:
الف) مجموعه امیال و غرایز و خواسته ­ها و شهواتی خارج از حدّ و حدود طبیعی و شرعی هوا و هوس نامیده می­ شود که به طور مسلم در وجود انسان مخالف حق و همنشین باطل است.[۳۳۹]
ب) امام صادق(ع) در مورد بنیان و ریشه­ هواپرستی می­فرماید: «و الهوى عدو العقل‏ و مخالف الحق و قرین الباطل، و قوه الهوى من الشهوات، و أصل علامات الهوى من أکل الحرام و الغفله عن الفرائض و الاستهانه بالسنن و الخوض فی الملاهى»[۳۴۰]: و هوى دشمن عقل و مخالف حق و حقیقت و همراه باطل است. و هوى از شهوات نفسانى نیرو مى‏گیرد. و ریشه علامات و آثار هوى؛ از چهار چیز تولید مى‏شود: ۱- از خوردن مال حرام.۲- از غفلت کردن در انجام فرائض و تکالیف واجب.۳- از سستى و مسامحت در بجا آوردن آداب و سنن الهى.۴- از بی­باکى در فرو رفتن در شهوات نفسانى و لهو و لغو.
حال با توجه به مطالب فوق، خطرهای نفس را از زبان قرآن می­شنویم:
۳-۱-۲-۲-۱) هواپرستی به جای خدا­پرستی:
خداوند در قرآن کریم چنین می­فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ‏…»[۳۴۱]: آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهى (بر این­که شایسته هدایت نیست) گمراه ساخت…
سؤالی که مطرح می­ شود این است که چگونه ممکن است انسان هوای نفس خویش را معبودش سازد؟در پاسخ می­توان چنین گفت: هنگامی که انسان فرمان خدا را رها کرد و به دنبال خواست دل و هوای نفس افتاد و اطاعت آن را بر اطاعت حق مقدم شمرد این همان پرستش نفس است زیرا یکی از معانی معروف عبادت و پرستش، اطاعت است.[۳۴۲]از باب نمونه، درسوره­ی یس،آیه­ی۶۰ می­خوانیم:« أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»: آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است.
به راستی، چه بت خطرناکی است، بت نفس و هواپرستی که تمام درهای رحمت و طرق نجات را به روی انسان می­بندد.[۳۴۳]و چه پرمعنا است این سخن حضرت رسول خدا(ص) که:«مَا عَبد تَحتَ السَماء إله أبغض إلی الله مِن الهَوی»: هرگز زیر آسمان معبودی مبغوض­تر نزد خداوند از هوای نفس پرستش نشده است.[۳۴۴]
۳-۱-۲-۲-۲) تزیین زشتی­ها :
نفس همانند شیطان، زشتی­ها را در نظر انسان، زیبا جلوه می­دهد. خداوند در قرآن چنین می­فرماید: «الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»[۳۴۵]: آن­ها که تلاش­هایشان در زندگى دنیا گم (و نابود) شده با این حال، مى‏پندارند کار نیک انجام مى‏دهند!
۳-۱-۲-۲-۳) اعتراض به خدا:
پیشوای هواپرستان، شیطان به چنین سرنوشتی گرفتار شد و با اعتراض به حکمت خداوند در مسأله امر به سجده بر حضرت آدم(ع)، آن را غیر حکیمانه دانست.[۳۴۶]
و موارد دیگر که در این­جا به صورت اجمالی فقط نام می­بریم:
۳-۱-۲-۲-۴) سقوط از مقام انسانیّت:
قرآن کریم در این­باره می­فرماید:«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا»[۳۴۷]: آیا گمان مى‏برى بیشتر آنان مى‏شنوند یا مى‏فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپایانند، بلکه گمراه­ترند!
۳-۱-۲-۲-۵) پشت کردن به حق:
قرآن کریم در این­باره می­فرماید:« وَ لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْواءَهُمْ لَفَسَدَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ، وَ مَنْ فِیهِنَّ بَلْ أَتَیْناهُمْ بِذِکْرِهِمْ فَهُمْ عَنْ ذِکْرِهِمْ مُعْرِضُونَ»[۳۴۸]: و اگر حق از هوس­هاى آن­ها پیروى کند، آسمان­ها و زمین و همه کسانى که در آن­ها هستند تباه مى‏شوند! ولى ما قرآنى به آن­ها دادیم که مایه یادآورى (و عزّت و شرف) براى آن­هاست، امّا آنان از (آنچه مایه) یادآوریشان (است) رویگردانند!
۳-۱-۲-۲-۶) بازداری از قیامت:
قرآن کریم در این­باره می­فرماید:«فَلا یَصُدَّنَّکَ عَنْها مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى‏»[۳۴۹]: پس مبادا کسى که به آن ایمان ندارد و از هوسهاى خویش پیروى مى‏کند، تو را از آن بازدارد که هلاک خواهى شد!
۳-۱-۲-۲-۷) انحراف از صراط مستقیم:
قرآن کریم در این­باره می­فرماید:« یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ، وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ‏»[۳۵۰]: اى داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داورى کن و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند.
۳-۱-۲-۲-۸) فرمان به بدی­ها:
قرآن کریم در این­باره می­فرماید:« وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ‏»[۳۵۱]: من هرگز خودم را تبرئه نمى‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدی­ها امر مى‏کند مگر آن­چه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.
۳-۱-۳) برخی از همسران و فرزندان:
اما دشمن ایمانی در شیطان و نفس امّاره، خلاصه نمی­ شود قرآن مجید بعضی از همسران و فرزندان را «عدو» معرفی کرده است:« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏»[۳۵۲]: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آن­ها بر حذر باشید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید، (خدا شما را مى‏بخشد) زیرا که خداوند بخشنده و مهربان است.
صاحب کتاب اسباب النزول ذیل این آیه می­نویسد:«ابن عباس گوید: (اتفاق مى‏افتاد که) شخصى اسلام مى‏آورد و مى‏خواست هجرت کند، زن و فرزندش مانع شده مى‏گفتند تو را به خدا نرو و خاندانت را بى سرپرست و بى­چیز رها مکن. برخى به رقّت آمده در مکه مى‏ماندند و هجرت نمى‏کردند. آیه آمد: «اى مؤمنان برخى زن و فرزندان در واقع دشمن شما هستند، از ایشان بر حذر باشید …»[۳۵۳]
صاحب تفسیر نمونه در تفسیر این آیه روایتی از امام صادق(ع) می ­آورد که حرف ابن عباس را تأیید می­ کند:
«فی تفسیر القمّی فی روایه أبی الجارود عن أبی جعفر الباقر علیه السّلام فی قوله تعالى: «إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ‏ » و ذلک أنّ الرجل إذا أراد الهجره تعلّق به ابنه و امرأته و قالوا: ننشدک اللّه أن لا تذهب عنّا فنضیع بعدک، فمنهم من یطیع أهله فیقیم، فحذّرهم اللّه أبناءهم و نساءهم، و نهاهم عن طاعتهم، و منهم من یمضی و یذرهم و یقول: أما و اللّه لئن لم تهاجروا معی ثمّ جمع اللّه بینی و بینکم فی دار الهجره لا أنفعکم بشی‏ء أبدا. فلمّا جمع اللّه بینه و بینهم أمر اللّه أن یتوق بحسن وصله فقال: وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ‏»[۳۵۴]:یعنی: در تفسیر قمى در روایت ابى الجارود از امام باقر ابى جعفر(علیه السّلام) روایت نموده در مورد آیه (إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ)، فرمود از اهل ایمان هنگام هجرت از مکه و پیروى از رسول(صلّى اللّه علیه و آله) فرزند و همسر آنان مانع مى‏شدند از این­که هجرت نمایند و آنان را در مکه بگذارد و بعض از اهل ایمان درخواست همسر و فرزند خود را پذیرفته پروردگار آنان را در حذر فرموده از این­که فریفته خواسته فرزند و همسر خود شده و از آنان اطاعت نمایند و بعض دیگر از اهل ایمان که درخواست فرزند و همسر خود اعراض نموده هجرت نمودند و به آن­ها می­گفتند چنان­چه با من هجرت به مدینه ننمائید من هرگز براى شما نفعى نخواهم داشت و پس از این­که همسر و فرزند آنان نیز هجرت مى‏نمودند آیه امر مى‏نماید که (باحسن سلوک تلقى) نمایند و از تأخیر و منع آنان صرف نظر نمایند و آنان را مورد مؤاخذه قرار ندهند و صفت مغفرت و رحمت پروردگار را یاد بیاورند. در آیه به این موضوع که بعضی ازهمسران و بعضی از فرزندان دشمن شمایند اشاره شده است، آن­جا که می­فرماید:« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ‏»
این«من»، من تبعیضیه است یعنى بعض أزواج و اولاد شما دشمن شما هستند دشمنى آن­ها مجرد عداوت ظاهریه نیست که اذیت و ظلم کنند نسبت به شما بلکه بسا از شما توقعاتى دارند که شما را منع می­ کنند از اتیان به واجبات الهى از نماز و زکاه و خمس و حج و هجرت براى تحصیل علم دین و سایر واجبات و اعمال صالحه یا شما را وادار می­ کنند به ارتکاب محرمات جعبه ساز می­خواهند بردن آن­ها را بدون حجاب در تماشا خانه‏ها و سینماها و مراکز فحشاء یا به کارهاى زشت که امروز بسیار رواج دارد.[۳۵۵]
اما چرا بعضی از آن­ها؟ علامه طباطبایی در این باره می­نویسد که«بعضی از زنانی که با همسران مؤمن خود دشمنی می­ورزند بدان علت است که شوهرانشان ایمان دارند و عداوت به­خاطر ایمان آن­هاست، می­خواهند شوهران خود را از اصل ایمان و یا از اعمال صالحه­ای که مقتضای ایمان است منحرف کنند و شوهران زیر بار نمی­روند، قهراً زنان با آن­ها دشمنی می­ کنند چون دوست می­دارند شوهران به جای علاقه ­مندی به راه خدا و پیشرفت دین به اولاد و همسران خود علاقه­مند باشند و برای تأمین آسایش آنان به دزدی و غصب مال مردم دست بزنند. در حقیقت، دشمن ایمان پدران و همسران خود می­باشند» خداوند مؤمنان را چنین مورد خطاب قرار می­دهد که: «در حقیقت برخی از همسران و فرزندان شما دشمنان شمایند، از آنان بر حذر باشید…»[۳۵۶]
طبرسی(رحمه الله) در این­باره بیان می­دارند: «لأن من الأزواج من یتمنى موت الزوج و من الأولاد من یتمنى موت الوالد لیرث ماله و ما من عدو أعدى ممن یتمنى موت غیره لیأخذ ماله و کذلک یکون من یحملک على معصیه الله لمنفعه نفسه و لا عدو أشد عداوه ممن یختار ضررک لمنفعته»[۳۵۷]یعنی: برخی از همسران و فرزندان آرزوی مرگ انسان را دارند تا ثروت او را به ارث برند و مسلماً هیچ دشمنی برای انسان بدتر از آن نیست که آرزوی مرگ را برای انسان داشته باشد، برخی هم پدر و همسر را به­خاطر سودجویی وسوسه می­ کنند تا دست به گناه و ستم زند و مقررات خدا را در جهت هواهای خود پایمال کند. با این اوصاف دریافتیم که دشمن ایمانی دشمنی جدّی است که ما چه بخواهیم چه نخواهیم با این نوع دشمن دست به گریبانیم، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در این­باره می­فرمایند: «الا ان اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه، عرف عدوه فعصاه»[۳۵۸]: آگاه باشید! خردمندترین مردم بنده­ای است که پروردگارش را شناخته، فرمانش برد و دشمنش را شناخته، نافرمانی­اش کند.
بخش دوم:
۳-۲) دشمن خارجی (یهود، کافران، مشرکان)
دشمنان خارجی (دشمن ظاهری):


فرم در حال بارگذاری ...

« پژوهش های پیشین در مورد بهینه سازی ترمواکونومیک سیستم های … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشینراهنمای نگارش پایان نامه و مقاله درباره : رابطه مدیریت کیفیت فراگیر و خلاقیت با توانمندسازی دبیران ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین »
 
مداحی های محرم