از آنجا که انسان به عنوان جزئی از جهان عظیم خلقت، با مجموعه بزرگی از مخلوقات دیگر، از جمله طبیعت و محیط زیست در ارتباط است، بدیهی است که زندگی شایسته او، در گرو تنظیم مناسب روابط با آنها خواهد بود. اسلام در این باره راهکارهای اساسی ارائه داده است؛[۱۳۲]به طوری که میتوان گفت در اسلام، جامعترین دیدگاه و صحیحترین شیوه تعامل با طبیعت و محیط زیست بیان شده است.
با نگاهی به متون دینی ـ و از جمله قرآن کریم ـ میتوان دریافت که محیط زیست و تلاش برای به حفظ و حمایت از آن، برای بهرهمندی بشر از محیط زیستی امن و سالم جهت نیل به کمال، مورد اهتمام اسلام است.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
آیات متعددی در قرآن بر این مسأله دلالت دارند. این آیات چند دسته هستند که به آنها اشاره میکنیم.
فصل سوم:
آثار حق انسان بر محیط زیست
مبحث اول:
اباحه انتفاع انسان از محیط زیست
گفتار اول: انتفاع از محیط زیست
مالکیت حقیقی همه موجودات آفرینش از جمله انسان و طبیعت از آن خداوند متعال است. «و لله مُلکُ السّماوات و الأرض و الله علی کلّ شیءٍ قدیر»[۱۳۳] و «له ما فی السماواتِ و الارضِ کُلٌّ له قانتون[۱۳۴]» مالکیت حقیقی خداوند قابل واگذاری به انسان نیست. «وَ لَمْ یکُنْ لَهُ شَریکٌ فی الملک… [۱۳۵]» لذا انسان نمیتواند نسبت به پدیدههای طبیعی احساس مالکیتی حقیقی نماید و هرگونه تصرف از جمله تصرف زیانبار را در آن داشته باشد. آنچه که در اختیار انسان با مالکیت اعتباری قرار گرفته است در حقیقت امانت الهی است و انسان امانتدار مملوک خداوند است «آمنوا بالله و رسوله و انفقوا ممّا جعلکم مستخلفین فیه…»[۱۳۶] خداوند پس از آنکه انسان را بر جمیع مخلوقات خود برتری داد و کرامت بخشید او را خلیفه خود در زمین قرار داد به همین اعتبار او را نسبت به تصرف کردن در اشیاء و موجودات مخلوق خود مأذون ساخت لذا انسان به عنوان مالک غیر حقیقی مأذون در حدود اذن خالق در محدوده احکام و مقررات وضع شده از ناحیه خالق شارع حق تصرف دارد. بدینجهت او نمیتواند تصرف ناروا در آن داشته باشد. تصرف ناروا چون آلوده ساختن محیط زیست ظلم است.
انسان برای برقراری ارتباط با خود، دیگران و دیگر موجودات و اشیا باید مملوکیت خود و دیگر موجودات عالم را نسبت به خدای سبحان در نظر داشته باشد و برای تحصیل اذن مالک مطلق عالم هستی تلاش کند. اخذ اذن پروردگار، در گرو تبعیت از اوامر و نواهیای است که توسط انبیاء و رسولان الهی در قالب «دین» ارائه و تبیین شده است[۱۳۷] لذا تصرف در طبیعت و محیط زیست در چارچوب آموزههای اخلاقی و حقوقی دین مشروع و جایز میباشد تصرفات زیانباری که به آفریده و نظام آفرینش آنها آسیب میرساند ظلم و در نتیجه حرام است و مرتکب آن مستوجب عقاب الهی است زیرا خداوند ظلم نسبت به هیچ موجودی را بر نمیتابد «و ما اللهُ یرِیدُ ظُلماً للعالمین»[۱۳۸].
گفتار دوم: انفال و مالکیت آن برای انسان
بر اساس آموزههای قرآن کریم طبیعت در تسخیر انسان است. راغب اصفهانی در مفردات، تسخیر را به معنای حرکت دادن و راندن قهری به سوی هدف معین دانسته است[۱۳۹]. طبرسی نیز در مجمع البیان آنرا به رام کردن معنی کرده است. در قرآن کریم آیات فراوانی از تسخیر موجودات طبیعی برای انسان حکایت دارد، یعنی موجودات طبیعی برای هدف بهرهوری انسان رام شدهاند؛ چنانکه میفرماید: «خداوند نهرها را مسخر شما ساخت[۱۴۰]» و «کشتی را مسخر شما ساخت[۱۴۱]» و «شب و روز را برای شما تسخیر کرد[۱۴۲]» «خورشید و ماه را مسخر شما ساخت»[۱۴۳] «دریا را به تسخیر شما درآورد تا از گوشت تازه آن استفاده کنید»[۱۴۴]. قرآن کریم در آیاتی بر تسخیر همهی موجودات در زمین تأکید دارد: «آیا نمیبینی خداوند همهی آنچه را روی زمین است مسخر شما گردانید[۱۴۵]» و در نهایت خداوند از تسخیر هر آنچه که در زمین و آسمان است برای انسان خبر میدهد: «خداوند آنچه در زمین و آسمان است مسخر شما ساخت»[۱۴۶]؛ «وَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّماوَتِ وَ مَا فِی الأرضِ جَمِیعاً مِّنهُ….»
برخی از مفسران بر این باورند همهی موجودات مسخر فرمان خدا در طریق سود انسانها هستند، خواه مسخر فرمان انسان باشند یا نه و به این ترتیب «لام» در «لکم» به اصطلاح «لام» منفعت است[۱۴۷]. برخی دیگر در ذیل آیه شریفه «ألم تَرَوا أن اللهَ سَخَّرَ لَُم مَا فِی السّماوات و ما فی الأرض…» بر این باورند که «لام» در «لکم» برای تعلیل غایی است، یعنی هدف از تسخیر، بهرهوری انسان از آسمانها و زمین است[۱۴۸]. بنابراین اعم از اینکه «لام»، «لام» منفعت یا غایت بدانیم تسخیر طبیعت برای نوع انسان در طول حیات پیشبینی شده است لذا از واقعیتی مهم حقوقی حکایت دارد و آن اینکه استفاده از بهرهوری از آسمانها و زمین و موجودات آن حق همه انسانهاست و هر گونه تصرف و بهرهوری از طبیعت نباید با حق بهرهوری دیگری منافات داشته باشد. محیط زیست طبیعی در تسخیر آدمیاست تا با تکیه به حق تسخیر از موجودات بهره ببرند ولی بهرهگیری که موجب از بین رفتن گونههای مختلف موجودات زنده گردد و بشر آینده را از استفاده از آنها محروم کند، کفران نعمت الهی است و از مصادیق قطعی سوءاستفاده از حق، به شمار میآید.
یکی از جلوههای تسخیر موجودات، آسمانها و زمین برای انسان، تسخیر علمیآنهاست؛ یعنی آدمیاز چنان ظرفیت و استعداد علمیبرخوردار است که میتواند به سنتها و قوانین حاکم بر موجودات طبیعی ونباتی و حیوانات علم پیدا کند، ضمن شناخت ویژگیهای جمادی، نباتی و حیوانی آنها برای حفظ موجودیت هر یک تدبیر و نسبت به توسعه حیات موجودات زنده با روشهای علمیاقدام نماید. اما متأسفانه بشر با سوءاستفاده از ظرفیت علمیخود با ساخت و به کارگیری بمبهای اتمیو شیمیایی، به حیات زیستی و ساختمان آفرینشی موجودات زنده به شدت آسیب میرساند. این نحوه رفتار با موجودات زنده، با هدف تسخیر موجودات برای انسان منافات دارد؛ زیرا این ظرفیت علمیبرای شکوفایی طبیعت و توسعهی حداکثری آن پیشبینی شده است. امام علی(علیهالسلام) به کارگیری استعداد تسخیرکنندگی را براساس پارسایی دانسته است که آدمیباید حقوق محل زیست و موجودات زندهی آن را رعایت کند. «قال علی(علیهالسلام): « اتقوا الله فی عباده و بلاده فانکم مسئولون حتّی عن البقاع و البهائم»[۱۴۹]. قرآن کریم ضمن شناسایی حق تسخیر دریا، نهرها، خورشید، ماه، شب و روز برای انسان و یادآوری تکثر و تنوع نعمتهای خویش که غیر قابل شمارش هستند، انسان را موجودی ظلوم و کفّار یعنی ستمگر و ناسپاس معرفی نموده است: «وَءَاتاکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَتَ اللهِ لا تُحصُوهَا إِنَّ الإِنَسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»[۱۵۰] این توصیف از تجاوز انسان به منابع نعمتهای طبیعی و استفادهی نادرست استعداد تسخیر طبیعت و نادیده گرفتن سنتهای الهی در تسخیر طبیعت حکایت دارد. بدون تردید تصرفی که ستمگرانه و ناسپاسانه باشد از مصادیق برجستهی منکر تلقی میگردد: زیرا قرآن کریم برای واژه منکر چنان شمول و گسترهای قائل است که بر تجاوز و تعدی به نعمت طبیعت نیز صدق می کند؛ همانگونه که برای واژه معروف چنان فراگیری قائل است که عمران و آبادانی زمین، حفظ و توسعه محیط زیست، از موارد و مصادیق آن به شمار میآید. بدیهی است امت و جامعهی اسلامیکه قرآن مهمترین مشخصهی آنرا امر به معروف و نهی از منکر دانسته است، «کُنتُم خَیرَ أُمَّهٍ أُخرِجَت لِلنَّاس تَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ…[۱۵۱]» با نهادینه سازی فرهنگ امر به حفظ محیط زیست و نهی از تخریب آن، پرچم دار نهضت حفظ محیط زیست و توسعهی آن در سطح جهان خواهد بود و کارگزاران حکومت اسلامینیز از اقتدار خویش در جهت توسعه معروف محیط زیست و مقابله با منکر تخریب آن بهره خواهد جُست. «الَّذِینَ إن مَّکَّنّاهُم فِی الأرضِ أقَامُوا الصَّلَوه وَ ءَاتَوُا الزََّکَوهَ وَ أمَرُوا بِالمَعرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنکَرِ وَ لِلِه عاقِبَهُ الأُمُورِ»[۱۵۲].
همچنین مالکیت حقیقی همهی موجودات آفرینش از جمله انسان و طبیعت از آن خداوند متعال است.
«وَ لِلَهِ مُلکُ السَّماوات وَ الأرضِ وَ اللَهُ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ»[۱۵۳] و «…لَّهُ مَا فِی السَّماوات وَ الأَرضِ کُلٌّ لَّهُ قانِتُونَ»[۱۵۴]. مالکیت حقیقی خداوند قابل واگذاری به انسان نیست. «… وَ لَم یکُن لَّهُ شَریکٌ فِی المُلکِ…»[۱۵۵] لذا انسان نمیتواند نسبت به پدیدههای طبیعی احساس مالکیتی حقیقتی نماید و هر گونه تصرف از جمله تصرف، زیانبار را در آن داشته باشد. آنچه که در اختیار انسان با مالکیت اعتباری قرار گرفته است در حقیقت امانت الهی است و انسان امانتدار، مملوک خداوند است. «ءَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أنفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُم مُّستَخلَفِینَ فِیه…[۱۵۶]» خداوند پس از آنکه انسان را بر جمیع مخلوقات خود برتری داد و کرامت بخشید او را خلیفه خود در زمین قرار داد، به همین اعتبار او را نسبت به تصرف کردن در اشیاء و موجودات مخلوق خود مأذون ساخت؛ لذا انسان به عنوان مالک غیرحقیقی مأذون، در حدود اذن خالق در محدودهی احکام و مقررات وضع شده از ناحیه او حق تصرف دارد. بنابراین او نمیتواند تصرف ناروا در آن داشته باشد. تصرف ناروا همچون آلوده ساختن محیط زیست، ظلم است.
انسان برای برقراری ارتباط با خود، دیگران و دیگر موجودات و اشیا باید مملوکیت خود و دیگر موجودات عالم را، نسبت به خدای سبحان در نظر داشته باشد و برای تحصیل اذن مالک مطلق عالم هستی، تلاش کند. اخذ اذن پروردگار، در گرو تبعیت از اوامر و نواهی اوست که توسط انبیا و رسولان الهی در قالب «دین» ارائه و تبیین شده است[۱۵۷]؛ لذا تصرف در طبیعت و محیط زیست در چارچوب آموزههای اخلاقی و حقوقی دین مشروع و جایز میباشد. تصرفات زیانباری که به آفریدگان و نظام آفرینش آنها آسیب میرساند ظلم و در نتیجه حرام است و مرتکب آن مستوجب عقاب الهی است؛ زیرا خداوند ظلم نسبت به هیچ موجودی را بر نمیتابد؛ «…وَ مَا اللَّهُ یرِیدُ ظُلمًا لّلعالمینَ»[۱۵۸].
طبیعت و آنچه در آن است از مصادیق نعمتهای الهی برای بشر است، «وَ مَابِکُم مِّن نِعمَهٍ فَمِنَ اللهِ»[۱۵۹]. خداوند نعمت را در اختیار انسان قرار داده است تا شکرگزار باشد یعنی از آن به نحو مطلوب استفاده نماید و در صورتی که از آن به نحو مطلوب استفاده نماید زیادت نعمت به شکل تداوم آن نعمت یا اختصاص نعمت دیگر به عنوان پاداش عملکرد صحیح در بهرهوری از نعمت، بهرهمند میگردد. «…لَئِن شَکَرتُم لأزِیدَنَّکُم…»؛[۱۶۰] ولی اگر با بهرهبرداری خود، طبیعت و محیط زیست را آلوده و تخریب نماید، او نسبت به نعمت بزرگ طبیعت کفر ورزیده و مستحق عقاب دنیوی، محرومیت از این نعمت و موهبت الهی میشود. «…وَ لَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»؛[۱۶۱] محرومیت از نعمتهای الهی در حقیقت ناشی از ویژگیهای درونی مانند حرص و طمع ورزی و نادیده گرفتن سنتها و پیمانهای الهی است: «ذَلِکَ بِأنَّ اللَّهَ لَم یکُ مُغَیرًا نِّعمَهً أنعَمَهَا عَلَی قَومٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأنفُسِهِم…»[۱۶۲]؛ لذا بحران محیط زیست ریشه در انسانها یعنی بحران اخلاقی و درونی آنها و عملکرد نامشروع آنها نسبت به طبیعت و دیگر نعمتهای الهی دارد؛ « فَکَفَرَت بِأنعُمِ اللَّهِ فَأذاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الجُوعِ وَ الخَوفِ بِمَا کَانُوا یصنَعُونَ»[۱۶۳]. در مقابل رعایت حدود و سنتهای الهی و پایبندی به اصول زیست محیطی و زیست انسانی بر پایهی آموزههای آسمانی موجب شکوفایی و طراوت محیط زیست و امکان بهرهمندی حداکثری از طبیعت میشود؛ چنانچه پایداری در مسیر مستقیم سبب بهرهمندی از آب فراوان میشود: «وَ أَلَّوِ استَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَه لأَسقَیناهُم مَّأءَ غَدَقًا[۱۶۴]» و ایمان و عمل به دستورات الهی موجب برخورداری از نعمتهای آسمانی و زمینی میشود. «وَ لَو أنَّهُم أقَامُوا التَّورات وَ الإِنجِیلَ وَ مَا أُنزِلَ إِلَیهِم مِّن رَّبِهِم لأکَلُوا مِن فَوقِهِم وَ مِن تَحتِ أرجُلِهِم»[۱۶۵].
از آیات شریفه استفاده میشود که بین مناسبات انسانی و محیط زیست طبیعی رابطه و نسبت مستقیم برقرار است. همانگونه که مناسبات ناپسند انسانها موجب ظهور فساد در بر و بحر میشود. «ظَهَرَ الفَسَادُ فِی البَرِّ وَ البَحرِ بِمَا کَسَبَت أیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُم بَعضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُم یرجِعُونَ[۱۶۶]» و مناسبات اخلاقی انسانها موجب گشایش درهای برکات آسمان و زمین به روی آنان میگردد؛ «وَ لَو أنَّ أهلَ القُرَی ءَامَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الأرض»[۱۶۷]. لذا آموزههایی که مشتمل بر رعایت اصول اخلاقی در مناسبات انسانی است نتایج ارزشمندی برای شکوفایی و توسعهی محیط زیست طبیعی به همراه خواهد داشت. علاوه بر آن در متون دینی برای توسعه بخشیدن عناصر طبیعت، ثواب و پاداش مقرر شده است. چنانکه از پیامبر اکرم(صلّیالله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمود: «من سقی طلحه أو سدره فکأنّما سقی مؤمناً من ظلمأ»[۱۶۸]. یعنی آبیاری درخت مانند سیراب کردن مؤمن تشنه، دارای ثواب و پاداش ا ست و ثواب درختکاری، جاری ساختن نهر، کندن چاه برای عمران آبادانی در کنار تعلیم دانش، ساختن مسجد و توریث قرآن و به جای گذاشتن فرزندی که برای انسان، بعد از مرگش، استغفار کند، بعد از موت به انسان بازگشت می کند[۱۶۹].
توسعه فضای سبز، صدقه جاریه برای غارس درخت به شمار آمده[۱۷۰].(نهج الفصاحه، ج۲، ص۵۶۳) در برخی روایات زندگی بدون هوای پاک و تمیز، آب فراوان و گوارا، زمین حاصل خیز و قابل کشت و زرع، زندگی ناگوار به شمار آمده است[۱۷۱]. در بعضی روایات آمده است «اگر قیامت برپا شود و در دست فردی نهالی باشد باید آنرا بکارد[۱۷۲]. و دهها گزارهی ایجابی دیگر، که بر ضرورت حفظ محیط زیست و توسعه آن دلالت دارد، علاوه بر گزارههای اثباتی، گزارههای سلبی نیز در متون روایی مشاهده میشود که از آنها ممنوعیت تعدی و تجاوز به محیط زیست استظهار میشود؛ چنانکه از رسول اکرم(صلّیالله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمودند: «درختان را قطع نکنید که خداوند بر شما عذاب میفرستد»[۱۷۳]. از مجموع گزارههای سلبی و ایجابی حداقل بایدها و نبایدهای ارشادی و اخلاقی یا احکام تکلیفی استحباب و کراهت استظهار میشود. قرآن کریم در برخی از آموزههای خود باید و نباید را در کنار هم مطرح نموده و به بهرهمندی از محصول طبیعت امر نموده است و از عدم تعادل در مصرف آن نهی فرموده و اسراف را عامل از دست دادن محبت خداوند دانسته است. «…وَ کُلُوا وَ اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا إِنَّهُ لَا یحِبُّ المُسرِفِینَ»،[۱۷۴] و مسرفان را از اهل آتش جهنم معرف نموده است…» و أنّالمسرفین هُم أصحابُ النَّارِ. [۱۷۵]» با تأمل در این دسته از آیات میتوان قواعد الزامیو حقوقی و احکام تکلیفی حرمت تخریب طبیعت و استفاده ناروای از آن وجوب حفظ محیط زیست را به دست آورد.
از مفاهیمیچون رحمت، آیه، خلافت، تسخیر و نعمت در قرآن کریم دریافتیم که محیط زیست طبیعی میراث خداوند متعال برای موجودات زنده و آدمیان است، تا آدمیبا رعایت سنتهای الهی بر حفظ و توسعهی آن همت ورزد و آنرا از آلودگیها و تخریب مصون نماید؛ از این رو انسان در برابر خداوند، موجودات و بلکه تمامیآفرینش مسئول است.
برخی از محققان نوشتهاند «قوانین الهی شریعت» وظایف انسانها را نسبت به نظم طبیعی و محیط زیست، به صراحت معین کرده است. انسان، به موجب احکام شرعی، نه تنها موظف است به انسانهای دیگر کمک کند و نیازهای بینوایان را برآورده کند، بلکه علاوه بر آن موظف است از آلوده کردن آب و خاک پرهیز نماید[۱۷۶]. او نه تنها موظف است به پدر و مادر خود مهربانی کند بلکه باید درخت بکارد و حیوانات را با رأفت و مهربانی ترتبیت نماید و از آنان حمایت کند و آشیانه آنان را از تباهی و آلودگی حفظ نماید[۱۷۷]. خداوند متعال در قرآن کریم به موجودات گوناگون طبیعت سوگند یاد نموده است «وَالتِّینِ وَ الزِّیتُونِ وَ طُورِ سِینِینَ»، «والفجر»، «والنجم»، «والطور»، «والضحی»، «والذاریات»، «وَ الشَّمسِ وَ ضُحاهَا وَ القَمَرِ إِذَا تَلاهَا…»، این سوگندها بر جایگاه مهم عناصر طبیعت در نزد خداوند حکایت دارد که باید در حفظ این عناصر کوشید و نامگذاری سورههای قرآن به نام یکی از عناصر طبیعت مانند بقره، رعد، نحل، نور، نمل، عنکبوت، دخان، نجم، جن، فجر، شمس، حدید، لیل، ضحی، قمر، تین، علق، ناس، فلق و بروج بر اهمیت آن عناصر، در فرهنگ قرآنی و ضرورت انس با آنها دلالت دارد.
چگونه میتوان عناصر یاد شده را نادیده گرفت و به تخریب و آسیب آفریدههایی مبادرت ورزید، که در نزد خالق و جهان از جایگاه ویژهای در آفرینش برخوردارند. تنها غفلت از ذات باری تعالی است که موجب تجاوز و تعدی به این عناصر و به هم زدن مناسبات متعادل محیط زیست میگردد. انسانی که به آموزههایی همچون «منشأ آفرینش موجود زنده، آب است»، «…وَ جَعَلنَا مِنَ المَاءِ کُلَّ شَیءٍ حَی…»[۱۷۸] ایمان دارد و رویش هر گیاه را به وسیلهی آب از ناحیه خداوند متعال میداند، «وَ هُوَ الَّذِی أنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأخرَجنَا بِهِ نَبَاتَ کُلِّ شَیءٍ…[۱۷۹]» و آنرا میراث مشترک انسانها تلقی میکند[۱۸۰] و خلقت آنرا مانند پدیدههای طبیعی دیگر به اندازهی معین میداند، «إِنَّا کُلَّ شَیءٍ خَلَقناهُ بِقَدَرٍ[۱۸۱]» و رویش گیاهان در زمین را موزون به شمار میآورد، «وَالأرضَ مَدَدناها وَ ألقَینَا فِیهَا رَواسِی وَ أنبَتنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیءٍ مَّوزُونٍ[۱۸۲]» به خود اجازه نمیدهد که با آلوده سازی عناصر طبیعت تعادل محیط زیست را به هم بزند. باور عمیق به موهبت الهی بودن آب، خاک، هوا، مؤمن را به گرامیداشتن و حرمت نهادن این میراث مشترک انسانها و موجودات دیگر رهمنون می کند.
مبحث دوم:
ضمان در مقابل استفاده سوء از محیط زیست
گفتار اول: استفاده سوء از محیط زیست
تجاوز و تعدی نسبت به محیط زیست باعث افساد در زمین است. قرآن کریم از تعدل محیط زیست با واژه موزون یاد می کند زیرا میفرماید: «و زمین را گستردیم و در آن کوههای استوار برنهادیم و در آن از هر چیز متناسب و موزون رویاندیم…»؛ «وَالأرضَ مَدَدناها وَ ألقینَا فِیهَا رَوَاسِی وَ أنبَتَنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیءٍ مَّوزُنٍ»[۱۸۳]. بدیهی است هر گونه تصرف در طبیعت که موزون و متناسب بودن عناصر و موجودات طبیعت را برهم زند افساد در ارض است. قرآن کریم تخریب محیط زیست را فساد در زمین میداند، لذا میفرماید: «و در زمین از پس اصلاح آن فساد نکنید»؛ «…وَ لا تُفسِدُوا فِی الأرضِ بَعدَ إصلاحِهَا…[۱۸۴]». رعایت تعادل محیط زیست و اصلاح در زمین از مصادیق برجسته عهد و میثاق خداوند با آدمیاست بدیهی است نادیده گرفتن چنین عهدی موجب خسران است؛ «وَ الَّذِینَ ینقُصُونَ عَهدَاللَّهِ مِن بَعدِ مِیثَقِه وَ یقطَعُونَ مَا أمَرَاللَّهُ بِهِ أن یوصَلَ وَ یفسِدُونَ فِی الأرضِ أولئِکَ لَهُمُ اللَّعنَهٌ وَ لَهُم سُوءُ الدَّارِ.[۱۸۵]»
قرآن کریم، تجاوز به حریم طبیعت و ضایع ساختن و تخریب منابع زیستی را اعتداء دانسته است؛ چنانکه میفرماید: «ضایع مکنید منابع پاکیزهای که خداوند در اختیار شما قرار داده است و تجاوز نکنید از حدود خویش، چرا که متجاوزین مشمول محبت خداوند نخواهند بود»[۱۸۶]. برخی از محققان از آیه شریفه نتیجه گرفتهاند که از نظر قرآن، بشری که از طریق فساد و تباهی و تجاوز از حدود و مرزها، پیمان الهی را بشکند و رابطه با خدا را از هم بگسلد و تعادل میان محیط با محاط را بر هم زند از شمول رحمت، محبت و رأفت الهی دور میگردد[۱۸۷]. قرآن کریم ضمن شناسایی حق بهرهمندی از ارزاق نهفته در زمین از سرکشی در بهرهوری از آن نهی نموده است. «کُلُوا مِن طَیباتِ وَ لا تَطغَوا فِیهِ فَیحِلَّ عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن یحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوَی»[۱۸۸]. با امعان نظر در نهی از طغیان در بهرهوری از رزق الهی میتوان ممنوعیت و حرمت تخریب محیط زیست و از بین بردن زمینه استفادهی دیگران را استظهار نمود. بدیهی است کسی که با طغیان خود رزق الهی برای بشر را تخریب نماید، مشمول غضب خداوند میگردد و غضب خداوند موجب سقوط او خواهد شد.
از لسان قرآن کریم در برخورد با متجاوزان به منابع رزق در مییابیم که تجاوز به حریم طبیعت و منابع زیستی آن گناه و جرمیاست که خشم و غضب خداوند و سقوط انسان را به همراه دارد. لذا میتوان مجازات متناسب با آنرا با استناد قواعد حقوقی کیفری اسلامیشناسایی و مقرر نمود. برخی از نویسندگان در این زمینه نوشته اند: «آیات قرآن کریم و اخبار وارده از معصومین علیهم السلام، آشکارا اهیمت طبیعت و لزوم حمایت از آن و ضرروت «پاسخ دادن» همه جانبه کیفری و غیر آن را بیان کرده است[۱۸۹]. بنابراین تخریب محیط زیست، افساد در زمین، ظلم به نوع بشر و موجودات زنده است و از مصادیق برجستهی ظلم، اثم و جرم است. آلوده سازی آب، خاک، هوا که موجب زیان رسیدن به انسانها و موجودات دیگر میشود را باید ظلم و حرام به شمار آورد و مجازات متناسب و روشهای جبران خسارت را با روش اجتهادی از ادله و منابع فقه، استخراج و ارائه نمود.
گفتار دوم: خسارت بر محیط زیست و انواع آن
برای گام نهادن در تبیین نظام مسئولیتی محیط زیست پیش از هر چیز باید معنای واژهی «محیط زیست» و سپس «خسارت» وارد به آن را به درستی درک کرد. در تعریف محیط زیست دو معنای عمده ذکر شده است، تعریف نخست در بر گیرندهی زیست کره طبیعی و بکر زمین و همچنین پوشش زیستی جانوران و گیاهان است فارغ از اینکه این طبیعت در ارتباط ِ با جامعهی انسانی و تأثیرات آن قرار گرفته است یا خیر و معنای دوم در برگیرندهی محیط زندگی انسان، با متعلقاتی از جمله علم شهرسازی و معماری ِ بر آمده از عقاید افراد و در نتیجه جامعه شناسی و رفتار شناسی انسانها است که در واقع محیط زیست ساختهی دست بشر است و منظور از خسارت زیست محیطی هرگونه تخریب مستقیم یا غیر مستقیم قابل اندازهگیری بر محیط زیست است که شامل خسارتهای شدید بر سلامتی انسانها، گونههای طبیعی و محیط پیرامونی است در این تعریف از خسارت علاوه بر انسانها، گونههای طبیعی و محیط پیرامونی انسان نیز ذیحق شناخته شده و هرگونه تأثیر منفی بر آنها در شمار زیان آمده است به عبارتی دیگر میتوان گفت ضرر چیزی نیست جز «اثر یا پیامد ذاتا ناسودمند» بر محیط پیرامونی جاندار و بیجان.
اما نباید فراموش کرد، علیرغم رابطۀ شدید جنبههای گوناگون زیست بوم در هر دو معنا و با وجود اینکه هدف از تبیین مسئولیت از بین بردن مرزهای مه آلود موجود بین حق و تکلیف است؛ در مسئولیت مبتنی بر نظام سنتی بیشتر جنبهی خصوصی آن مورد نظر بوده است، به این معنا که زیست بوم در ارتباط با حق خصوصی افراد معنا پیدا کرده و در نتیجه در تبیین قواعد مسئولیتی نیز از همان قواعد سنتی پیروی شده است؛ پس برای رسیدن به مقصود ِ حفظ زیست بوم، در معنای ِ حق عمومیکه هم شامل ِ حق ِ جمعی انسان است و هم در برگیرنده تکلیف حفظ ِ آن بر ذمه انسان، باید در راههای مسئولیتی نوینی گام نهاد که با توجه به مقتضای فناوریهای نوین راه رسیدن به هر یک از این خسارتها را به شکلی کار آمد مورد کنکاش قرار داد.
از سوی دیگر به علت تفاوت زاویهی دید دربارهی نوع و ماهیت مسئولیت زیست محیطی، تفاوتهایی در تبیین مسئولیت در حقوق کشورهای گوناگون ایجاد شده است. چنانچه در کشورهایی مانند فرانسه، اسپانیا، انگلستان و هلند مسئولیت، مبتنی بر نظام ِ سنتی ِ مسئولیت مدنی است و در عین حال قوانین خاصی نیز برای برای مواری که این خسارات به شیوهی سنتی قابل مطالبه نیست تدوین شده است و از سوی دیگر در کشورهایی مانند آلمان، فنلاند و سوئد این مسئولیت به طور کل مبتنی بر قانون خاص است. اما در نهایت و در مقام جمع بین این دیدگاهها میتوان گفت که خسارتهای خالص زیست محیطی را نمیتوان با قوانین مدنی و مسئولیت مدنی سنتی مطالبه کرد و به همین علت است که در بیشتر کشورهای اتحادیهی اروپا در رابطه خسارات خالص زیست محیطی مسئولیت محض و در سایر آلودگیها مسئولیت مبتنی بر تقصیرپذیرفته شده است خواه اصل ِ مسئولیت مبتنی بر قانون خاص باشد و یا نظام مسئولیتی سنتی.
در مورد اینکه چرا خسارات زیست محیطی نیاز به تبیین نظام مسئولیتی خاصی دارند علاوه بر ذکر اهمیت ویژهی زیست بوم و اینکه در بسیاری از موارد بازگرداندن شرایط نخستین غیر ممکن است، میتوان گفت که جنبهی مهم دیگر اینگونه از خسارتها خاصیت« دیرپایی» آنها است که باعث میشود ذرات خسارت در طول زمان شکل گرفته و مدتها پس از ایجاد آن نمایان شود که در نتیجه انتساب رابطهی سببیت به عامل ورود زیان بسیار دشوار میشود. این عامل باعث میشود اصل پیشگیرانه اهمیتی دو چندان پیدا کند و به همین علت است که کتاب سفید اروپا (یا گزارش دولت-که در این مورد برای تشریح مسائل زیست محیطی اتحادیه اروپا منتشر شده است) سیاست این اتحادیه را بر پایه اصل احتیاط و ضروری بودن اقدام پیشگیرانه قرار دهد یعنی در کنار اصل جبران خسارت، سیاست پیشگیرانه را نیز در دستور کار خود قرار داده است که مسئولیتی متفاوت از مسئولیت سنتی است و ناظر با خسارتهای احتمالی آینده نیز میشود. در عین حال نکتهای که در مورد خسارتهای زیست محیطی عمومی قابلیت مطرح شدن را دارد این نکته است که در بسیاری از موارد انگیزهی زیادی برای اقامهی این گونه دعاوی و یا پیگیری آنها وجود ندارد و یا اینکه متولی خاص آن در بین مرزهای حق و تکلیف به درستی شناسایی نمیشود و در نتیجه پیگیری حقوقی این خسارتها از ابتدا آغاز نمیشود و یا اینکه به نتیجه مطلوب نمیرسد پس بهترین راه کارِ پیش ِ رو همان «اصل پیشگیرانه» است و در صورت وقوع خسارت اصل « آلودهکننده باید بپردازد» مسئولیت را بر عهدهی عامل ورود زیان قرار میدهد، در واقع این دو اصل رویکردی «پیشگیرانه- درمانی» است. در همین راستا بود که در معاهدهی ۱۹۹۹ اروپا این نکته نیز ذکر شده بود که از نهادهای غیر دولتی رای اجرای سیاستهای زیست محیطی استفاده شود.
بند اول: اصول حاکم بر خسارتهای زیست محیطی
اصل اول: جلوگیری از ایجاد خسارت
اصل اساسی در خصوص خسارتهای زیست محیطی توجه به این نکته است که در وهلهی اول حفظ وضع موجود و جلوگیری از خسارتهای زیست محیطی در اولویت قرار دارد و حتی در صورت وقوع خسارت راه حل اساسی اعادهی وضع پیشین و کم کردن آثار مخرب زیان بار است و تعیین میزان خسارت و مطالبهی غرامت ناشی از آن راه حل جایگزین و دوم است. اگرچه معمولا به علت شرایط خاص طبیعی زیست بوم اعادهی وضعیت پیشین امکان ندارد و در صورت وقوع خسارت غرامت ناشی از آن اخذ میگردد.
اصل دوم: غیر قابل ارزیابی بودن خسارتهای زیست محیطی
خسارتهای زیست محیطی به این دلیل که «دیر پا» هستند به راحتی قابل ارزیابی نیستند چرا که اثر آنها در برههی زمانی خاصی ظاهر نمیشود و ممکن است اثر خود را در سالهای متوالی نمایان کند(مانند حادثهی نیروگاه چرنوبیل و یا حادثهی نیروگاه فوکوشیما). علاوه بر این پیچیدگی خاص این نوع خسارتها باعث میشود که بین کارشناسان امر نیز اتفاق نظر وجود نداشته باشد.
اصل سوم: مطالبه خسارت فرع بر خسارت
از آنجایی که مدعی و متولی خاصی برای بسیاری از عناصر زیست محیطی وجود ندارد بسیاری از خسارتها تا زمان آشکار شدن «وقوع» خسارت و ایجاد اختلاف بر سر آن پیگیری نمیشوند و همین امر پیشگیری از اینگونه خسارتها را با دشواری مواجه میسازد.
اصل چهارم: اصل پرداخت آلودهکننده
بنابر این اصل آلودهکننده موظف است تا شرایط را به حالت نخستین بازگرداند و یا هزینههای جبران خسارت را متقبل شود، منظور از آلودهکننده در این اصل مباشر در آلودگی نیست و مسئولیت بر ععهدهی شخصی است که از فغالیت«سود» میبرد.
بند دوم: ماهیت مسئولیت زیست محیطی و مبنای آن
الف: ماهیت مسئولیت
در وهلهی اول باید این نکته را مورد کنکاش قرار داد که مبنای نظام مسئولیتی مورد نظر ما تابع قواعد حقوق عمومیاست یا از نظام مسئولیت ِ حقوق خصوصی و مسئولیت مدنی سنتی پیگیری میکند. ثمرهی این بحث خود را در هدفها و راه کارهای رسیدن به آن نمایان میکند. چنانچه در کشورهایی که از نظام مسئولیت سنتی پیروی میکنند حیطهی مسئولیتی محدود به موارد شمرده شده توسط قانونگذار است در حالی که در نقطهی مقابل در نظام مسئولیتی نوین که ریشه در حقوق عمومیدارد قلمروی مسئولیت محض به فعالیتهای خاصی محدود نمیشود و در صورت وقوع هر نوع خسارت زیست محیط «فرض تقصیر آلودهکننده »وجود دارد چرا که در نظام مبتنی بر حقوق عمومیاصل بر مسئولیت محض آلودهکننده است در حالی که در مسئولیت سنتی« تقصیر» ملاک مسئولیتی آلودهکننده است، همچنین در دو نظام مفهوم خسارت نیز تفاوت میکند در نظام مسئولیتی سنتی (مانند قانون مسئولیت مدنی ایران، فرانسه و…) قابلیت مطالبهی خسارتهای زیست محیطی با تردید فراوان مواجه است چرا که خسارت مفهوم خاصی دارد و منصرف به اموال خصوصی و حقوق خصوصی اشخاص است. علاوه بر این مواردی مانند دشواری اثبات رابطه سببیت، کم بودن انگیزه پیگیری و دشواری برآورد میزان خسارت در نظام سنتی گردنهی دشوار جبران این خسارتها را پیچیدهتر میکند و به همین دلیل است که در سال ۱۹۷۰ در آلمان غربی تنها تنها ۱ الی ۲ درصد خسارتهای زیست محیطی از طریق مسئولیت مدنی جبران شدند.
اما یکی دیگر از تفاوتهای اساسی در این دو رویکرد؛ کارکرد و هدف آنها است به گونهای که در مسئولیت سنتی هدف جبران خسارت و برگرداندن وضعیت به حالت نخستین است؛ حال آنکه در نظام نوین مسئولیتی هدف اصلی «پیشگیری» از وقوع خسارت است یعنی «پیش از ورود خسارت» مسئولیت زیست محیطی ایجاد میشود،شاید بتوان مبنای چنین مسئولیتی را اصل احتیاط دانست.
در حقوق ایران شاید بتوان گفت اصل ۵۰ قانون اساسی حق برخورداری از محیط زیست را از جمله حقوق بنیادین افراد دانسته است و در همین راستا است که قید میکند: «نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند» در نتیجه هر گونه آلودگی غیر قابل جبران آن «ممنوع است» در این راستا به نظر برخی از حقوقدانان (بنگرید به مقاله مسئولیت ناشی از خسارتهای زیست محیطی-[استاد] ناصر کاتوزیان، مهدی انصاری) به این دلیل که نظام مسئولیتی ما مبتنی بر تقصیر است و همچنین ناتوانی نظام مسئولیتی سنتی در تبیین خسارات زیست محیطی باید قانونهای خاص در این زمینه به تصویب برسد یا اینکه با استقرا از قوانینی مانند ماده ۲۹قانون آلودگی هوا و حمل ماده اول قانون مسئولیت مدنی در آنجا که مقرر میدارد«… یا هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده…» بر اصل ۵۰ قانون اساسی مسئولیت محض را به صورت ترکیبی از مسئولیت مدنی و حقوق عمومیپذیرفت. علاوه بر موارد ذکر شده با توجه به اصل ۱۶۷ قانون اساسی و اعتبار فقه در صورت خلاء قانونی میتوان گفت مبانی مسئولیت در فقه محصور به تقصیر نیست و با توجه به اصولی ماتند نظریه اتلاف، تعدی و تفریط و احترام اموال میتوان حیطهی مسئولیتی خسارات زیست محیطی را در ایران به نظام ترکیبی و عمومینزدیکتر کرد. البته با توجه به نوپا بودن حقوق محیط زیست و توان برداشت گوناگون از مبانی فقهی بهتر است با توجه به این اصول و مبانی، قانونهای خاص زیست محیطی در این زمینه به تصویب برسد.