الف- حقیقت انسان
قرآن کریم که نخستین و معتبرترین منبع هدایت و محکمترین ارتباط خالق و مخلوق است انسانها را مخاطب قرار داده و همواره آنها را به تدبر در نفس خود فراخوانده است تا انسان بداند چه بوده،چگونه آفریده شده،چه اهدافی را دنبال میکند، اکنون در چه نشئهای حضور دارد و مقصد نهاییاش کجاست.قرآن کریم خطاب به مؤمنان میفرماید:«اى کسانى که ایمان آوردهاید،به خودتان بپردازید.»(مائده،۱۰۵)در آیه ای دیگر آمده:«و روی زمین برای اهل یقین نشانههایی[متقاعدکننده]است و در خود شما؛ پس مگر نمیبینید؟»(ذاریات،۵۱).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
همچنین،مفسرین ذیل آیه ی چهاردهم سوره ی مبارکه ی مؤمنون ،در خصوص حقیقت آدمی بحث کرده و نفس و روح انسان را به عنوان حقیقت وجودی او اثبات کرده اند.
ب- درک و آگاهی انسان
آیات و روایات،درک حقایق را از آن نفس می دانند،آن چنان که امور دیگر مانند اعضا و جوارح،ابزار و در خدمت نفساند، از همین جهت خودفراموشی، فراموشی دیگران و از جمله خدافراموشی را به دنبال دارد.رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی مشهور میفرمایند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه» هرکس خود را شناخت،خدا را میشناسد(مجلسی،۱۴۰۴،۲:۳۲).همچنین خداوند متعال در این باره میفرماید:«وَ لا تَکُونُوا کَالّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ…»(حشر،۱۹)؛و چون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او[نیز]آنان را دچار خود فراموشی کرد.
ج- اعمال و رفتار انسان
از منظر آیات و روایات، نفس علاوه بر اینکه حقیقت انسان را تشکیل میدهد، درک حقایق و کسب فضایل، اعمال و رفتار انسان همگی از نفس انسان نشأت میگیرد.قرآن کریم در رابطه با اهمیت اعمال و رفتار انسان میفرماید: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ»(مدثر،۳۸)؛هر نفسى در گرو عملى است که انجام داده است.در آیه ی دیگر آمده:«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ»(زلزال،۸ـ۷)؛ پس هر کس به قدر ذرهاى کار نیک کرده باشد پاداش آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذرهاى کار زشتى مرتکب شده آن هم به کیفرش خواهد رسید.حضرت علی علیه السلام فرمودند:«فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ نَفْسِهِ تَحَیَّرَ فِی الظُّلُمَاتِ وَ ارْتَبَکَ فِی الْهَلَکَات»؛پس آن کس که جز به حساب نفس خویش پردازد، خود را در تاریکىها سرگردان،و در هلاکت افکنده است(سید رضی،نهج البلاغه،۲۹۳:۱۳۷۹).خداوند متعال نیز در این باره میفرماید:«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّاها فَألْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَکّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها»(شمس،۱۰)؛سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد؛سپس پلیدکاری و پرهیزکاریاش را به آن الهام کرد، که هر کس آن را پاک گردانید، بیگمان رستگار شد و هر که آلودهاش ساخت، بیتردید در باخت قرار گرفت.
لیکن آدمی برای رسیدن به کمال بایستی ارتباط درون فردی خود را تقویت کند اما نفس آدمی با وجود منشأ الهی و ویژگی های مثبتی که دارد،به دلیل پیچیدگی ها و ابعاد وجودی همواره با موانعی بر سر راه مواجه است.برای از میان بردن این موانع و تقویت ویژگی های مثبت نیازمند محافظی است که گاه و ناگاه از او حساب کشد و همواره بر او نظارت داشته باشد.این امر مستلزم توجه پیوسته به چهار اصل اساسی است :
۱- مشارطه:شرطکردن و تعهد گرفتن از نفس که دنبال گناه نباشد و آنچه سبب غضب الهی است از او صادر نشود و در طاعات واجب کوتاهی نکند(نراقی، بی تا:۶۹۷).این اصل(مشارطه)در کنترل درونی را به گام اول در کنترل بیرونی(تعیین استاندارد)تشبیه کردهاند؛ زیرا در تعیین استانداردها و معیارها، شفافیت وظایف و یادآوری آنها مهم است که افراد خود را متعهد به انجام دادن آن بدانند تا بدون هیچگونه عیب و نقصی اجرا کنند(الوانی و همکاران،۱۳۸۶:۲۴۹).
۲- مراقبه: در این مرحله انسان می کوشد تا خطا و لغزشی از او سر نزند و اعمال و رفتار او مطابق با استانداردهاو معیارهای مرحله ی قبل(مشارطه)باشد.مراقبه در دو مورد به کار میرود: یکی اینکه خداوند هر انسان بلکه هر موجودی را زیر نظر دارد«إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً»(نساء،۱)؛خداوند مراقب اعمال شماست و دیگری اینکه انسان نفس خود را زیر نظر بگیرد،«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ»(مائده،۱۰۵)؛اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خودتان بپردازید.
۳- محاسبه:در این مرحله انسان،نفس خود را به حساب می کشد و به بررسی عملکرد و رفتار خود می پردازد.آیات و روایات فراوانی که درباره ی حسابرسی روز قیامت وجود دارد،انسان را به حسابرسی از اعمال خویش قبل از حسابرسی خدا فرا می خواند؛«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد»(حشر،۱۸)؛اى اهل ایمان،خدا ترس شوید و هر کسى نیک بنگرد تا چه عملى براى فرداى قیامت خود پیش مىفرستد.این اصل(محاسبه)در مقایسه با گامهای کنترل بیرونی به مقایسه و تطبیق اطلاعات به دست آمده با استانداردهای از پیش تعیین شده شباهت دارد،زیرا در این اصل فرد عملکرد خود را دقیقاً میسنجد تا درستی یا نادرستی آن را کشف کند(الوانی و همکاران،۱۳۸۶:۳۵۰).
۴- معاتبه:در این مرحله،نقاط ضعف شخصیت مشخص می شود و فرد،پیگیر اصلاح نقاط ضعف می شود(زارع،۱۳۸۴)و هر زمانی که خود را مقصر و خطاکار یافت بدون مسامحه در مقام سرزنش برمی آید، زیرا در غیر این صورت تجری نفس بیشتر و به جرم معتاد میشود و در نهایت بازداشتن آن از تخطی مشکل میگردد(نراقی، بی تا:۷۰۳).
بدین ترتیب انسان با رعایت این اصول،به رابطه اش با خود استمرار می بخشد و با تقویت آن به فردی خودکنترل تبدیل می شود.
در معارف دینی،مفهوم خودکنترلی در مفاهیمی چون محاسبه ی نفس،تقوی و پرهیزگاری و نیز صبر متبلور می شود که در قرآن و روایات به عنوان عاملی مؤثر در سعادت انسان بیان شده است.از میان این تعابیر،محاسبه ی نفس لازمه ی خودکنترلی،تقوی خمیر مایه ی آن و صبر نزدیک ترین و کامل ترین تعبیر برای این مهارت درونی هستند.
۱۰-۲– واژگان مرتبط با کنترل نفس در قرآن و روایات
در قرآن و روایات برخی واژگان با کنترل نفس و خویشتن داری ارتباط معنایی دارند که به دو مورد از آنها اشاره می شود:
۱-۱۰-۲– کاربرد تقوی در قرآن و روایات
در متون دینی،تقوی یک کنترل درونی و معیار و ملاک ایمان به شمار میآید و کرامت انسانی و امتیازها در جامعه ی اسلامی بر اساس تقوی سنجیده میشود:«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم»(حجرات،۱۳)؛بهترین شما با تقواترین شماست.تقوی از ماده وقایه به معنای نگهداری یا خویشتن داری است.وقایه به معنای نگهداری اشیا در برابر اموری است که به آن ها زیان و ضرر می رساند و تقوی قرار دادن روح در یک پوشش حفاظتی دربرابر خطرها ست.به همین دلیل است که تقوی را گاهی به خوف و ترس تفسیر کرده اند.حال آن که خوف ،خود سبب تقوی می شود و در عرف شرع،تقوی به معنای خویشتن داری در برابر گناهان است و کمال تقوی آن است که از مشتبهات نیز اجتناب شود(راغب اصفهانی،۱۴۱۶:۸۸۱)
۱-۱-۱۰-۲- کاربرد قرآنی تقوی
آیات بسیاری از قرآن کریم به ستایش و مدح تقوی،امر به آن و ترغیب بر پیشه ساختن آن و آثار دنیوی و اخروی تقوی پرداخته است ؛ در هشتاد موضع امر به تقوی شده است و با چهل و نه آیه متقین را ستوده و در هشتاد و سه آیه اثرات نیکوی تقوی یادآوری شده است.این تذکرات و آیات بسیار قرآن کریم در این موضوع،دلیل متقنی بر اهمیت و آثار تربیتی تقوی است.
قرآن کریم آثار تربیتی تقوی را در دو آیه بیان فرموده است:
آیه ی نخست:یَأَیها الَّذِینَ ءَامَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَ ءَامِنُواْ بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَینِْ مِن رَّحْمَتِهِ وَ یجَْعَل لَّکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیم(حدید،۲۸).
ای کسانی که ایمان آورده اید تقوی پیشه کنید و به پیامبر اسلام(ص)ایمان بیاورید تا خدا شما را از رحمتش دو بهره نصیب کند(خیر دنیا و آخرت)و برایتان نوری قرار دهد که به وسیله ی آن حرکت و زندگی نمایید.
در این آیه ی شریف،سخن از بصیرتی است که به انسان های با تقوی داده می شود و آنان در پرتو آن،راه درست را از نادرست به خوبی تشخیص می دهند.البته قابل ذکر است این نور و بصیرت درجه و مراتبی دارد.هر چه درجه ی تقوای انسان بیشتر باشد،نوری که خداوند به او عطا می کند قوی تر است؛در نتیجه راه را به دقت زیر نظر می گیرد و کوچک ترین پستی ها و بلندی های مسیر را درک می کند.
آیه ی دوم:یَأَیها الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یجَْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا وَ یُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیئاتِکمُْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم(انفال،۲۹).
ای اهل ایمان اگر تقوای الهی داشته باشید خداوند به شما فرقان می دهد.
منظور از فرقان چیزی است که میان دو شی ء فرق می گذارد.در این آیه ی مبارکه منظور از فرقان این است که خداوند نوری در انسان های با تقوی قرار می دهد تا به وسیله ی آن بتواند به خوبی حق را از باطل تشخیص دهد.انسان به وسیله ی این نور درونی می تواند ایمان را از کفر،هدایت را از گمراهی،اندیشه ی صحیح را از غلط و بینش الهی را از بینش شیطانی جدا نماید و حتی در جریان های اجتماعی و سیاسی نیز صاحبش را از گمراهی نجات دهد (حسنی،۱۳۸۹).
بنابراین از فحوای کلمه تقوی و موارد استعمال آن،دو جنبه سلبی و ایجابی مستفاد می شود.بدین معنا که کسی که درصدد تسلط بر خود برمی آید،هم از انجام امور ناپسند خودداری می کند و تقوی به منزله ی وجدان آگاه فرد است که او را بر تمایلات و شهوات خود مسلط می سازد و از تجاوز به حدود دیگران منع می کند(طالقانی،بی تا،۱:۵۴)و هم خود را ملزم به انجام امور پسندیده می سازد(شریعتمداری،۱۳۶۷:۳۶۵).
از سویی دیگر،اگر تقوی تنها پیروی از عقل یا تسلط عقل بر نفس تلقی شود،معنای عام آن متجلی شده است.لذا تقوای دینی ضمن تأیید تبعیت نفس از عقل و مصونیت نفس در برابر رذیلت های اخلاقی و ترغیب نفس به انجام فضیلت های اخلاقی،اوامر و نواهی دینی را نیز در برمی گیرد و در واقع،بنیانی محکم برای اعمال و رفتار انسان پایه گذاری می کند(شریعتمداری،۱۳۶۷:۳۶۶).
۲-۱-۱۰-۲- کاربرد تقوی در روایات
امیر المومنین حضرت علی علیه السلام می فرمایند:اوصیکم عبادالله بتقوی الله فانها الزمام و القوام
ای بندگان خدا شما را به تقوی توصیه می نمایم زیرا تقوی به منزله ی مهار (عامل هدایت)و پایه(رفتار)است.
در این روایت،تقوی عامل هدایت گر اعمال فرد است و پایه و اساس رفتار وی را تشکیل می دهد(فیض الاسلام،۱۳۵۱:۶۲۰).از این عبارت به خوبی دریافت می شود که تقوی به معنای حفظ نفس یا تسلط بر فرد و در نهایت،هدایت خود در انجام فضیلت ها و خود نگهداری از ارتکاب رذیلت هاست.
بنابرآن چه گفته شد،تقوی اصلی است که هر انسانی باید آن را پیوسته در نظر داشته باشد و تنها،توصیه ای برای مسلمانان نیست،همه ی انسان ها باید پرهیزگار و پایبند به اصول باشند.تقوی یک مفهوم اسلامی است که دو بعد پرهیز و حضور دارد.در رابطه با بعد پرهیز یا خویشتن داری و خودکنترلی،اصلی وجود دارد که همه ی انسان ها باید تابع آن باشند.بر اساس این اصل،هر انسانی باید مهار و کنترل خود را در دست داشته باشد.در بعد حضور نیز،فرد از موقعیت پرهیز نمی کند و خارج نمی شود،که در عین حضور در موقعیت منفی،مصونیت درونی خویش را افزایش می دهد.
۲-۱۰-۲– کاربرد صبر در قرآن و روایات
صبر یکی از عام ترین ویژگی های اخلاقی انسان است و از واژههایی است که در قرآن با تعبیرات گوناگون، بیش از دویست بار آمدهاست، و از جمله مفاهیم بسیار مهمی است که در سرلوحه ی دستورهای قرآن قرار گرفتهاست.
در تعریف صبر این چنین گفته شده است:صبر،شکیبایی و خودداری نفس بر آن چه را که عقل و شرع حکم می کند و آن را می طلبد یا آن چه را که عقل و شرع،خودداری ار آن را اقتضا می کند.بنا براین سخن،واژه ی صبر در لغت به معنای حبس و در سختی و محدودیت و ضیق قرار دادن است(راغب اصفهانی،۱۴۱۲:۴۷۴).
با توجه به این تعریف،صبر صفت بازدارنده و عامی است که دارای دو جهت عمده است :
– از یک سو،گرایش های غریزی و نفسانی انسان را حبس و در قلمرو عقل و شرع محدود می کند.
– از سویی دیگر،نفس را از مسئولیت گریزی در برابر عقل و شرع باز می دارد و آن را وادار به هموار ساختن دشواری پایبندی به وظایف الهی برخود کند.این حالت اگر به آسانی در آدمی محقق شود صبر و هرگاه فرد خود را با مشقت به آن وادار سازد تصبر نامیده می شود(رشاد:۱۳۸۰،۴:۱۵۵).
بنابراین،صبر خویشتن داری و استقامت در برابر مطلق مکاره ها و تنگناها و مصدر و خاستگاه بسیاری از فضایل اخلاقی است و با آن چه در تعریف خودکنترلی گفته شد،هم معنا است.
۱-۲-۱۰-۲- کاربرد قرآنی صبر
صبر،ریشه ی لغاتی است که در قرآن بسیار به کار رفته است.در قرآن،صابران از دوستان و محبوبان خدا به شمار رفته اند(…والله یحب الصابرین (آل عمران،۱۴۶)؛خداوند استقامت کنندگان را دوست می دارد).و خداوند همیشه همراه صابران است(…وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ(انفال،۴۶)؛و صبر و استقامت کنید که خداوند با استقامت کنندگان است).
صبر در آزمایش های الهی،سنگ محک شناخت و روشن شدن چهره ی مجاهدان و صابران است(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّی نَعْلَمَ الْمُجاهِدینَ مِنْکُمْ وَ الصَّابِرینَ وَ نَبْلُوَا أَخْبارَکُم (محمد،۳۱)؛ما همه شما را قطعاً می آزماییم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابران از میان شما کیانند، و اخبار شما را بیازماییم) و به همین علت است که صبر، در قرآن کلید بهشت و میزان درجات بهشتیان شناخته شده است(سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّار (رعد،۲۴)؛[و به آنان می گویند:]سلام بر شما بخاطر صبر و استقامتتان.چه نیکوست سرانجام آن سرا[ی جاویدان].).
از منظر اسلام،صبر از چنان اهمیتی برخوردار است که در سراسر قرآن،اجر بی حساب فقط در مورد صابران مطرح شده است(قُلْ یا عِبادِ الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ لِلَّذینَ أَحْسَنُوا فی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَهٌ وَ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهٌ إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ(زمر،۱۰)؛بگو:ای بندگان من که ایمان آورده اید! از[مخالفت] پروردگارتان بپرهیزید! برای کسانی که در این دنیا نیکی کرده اند پاداش نیکی است! و زمین خدا وسیع است، [اگر تحت فشار سران کفر بودید مهاجرت کنید] که صابران اجر و پاداش خود را بی حساب دریافت می دارند)،و پیامدهای این فضیلت اخلاقی،صاحبان خود را در زمره دوستان و محبوبان خدا قرار داده است(و الله یحِب الصابرِینَ)(آل عمران،۱۴۶)؛و خداوند استقامت کنندگان را دوست دارد).
۲-۲-۱۰-۲- کاربرد صبر در روایات
در کتب روایی،روایات بسیاری در باب صبر آمده است.صبر از جمله مفاهیمی است که به دلیل ویژگی ها و پیامدهای آن،دایره ی وسیعی را شامل می شود.آن چنان که در برخی از روایات تقسیمات بسیاری درمورد صبر شده است.در روایتی نقل شده از رسول اکرم صلی الله علیه و آله این چنین آمده است:«الصَّبْرُ ثَلَاثَهٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَهِ وَ صَبْرٌ عَلَی الطَّاعَهِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَهِ.»(کلینی رازی،۹۱:۲،۱۳۶۲)صبر بر سه قسم است: صبر در مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه.بنابر این روایت،صبر برمعصیت،مصیبت و طاعت نشان از وسعت دایره ی موضوعی صبر دارد.
در روایتی دیگر که از امیرالمؤمنین ،حضرت علی علیه السلام نقل شده است،صبر را به دو مسأله تعمیم داده اند: «الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَهِ حَسَنٌ جَمِیلٌ وَ أَحْسَنُ مِنْ ذَلِکَ الصَّبْرُ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیْکَ وَ الذِّکْرُ ذِکْرَانِ ذِکْرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ الْمُصِیبَهِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ ذِکْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ عَلَیْکَ فَیَکُونُ حَاجِزا.»(کلینی رازی،۹۰:۲،۱۳۶۲)صبر بر دو گونه است:صبر در مصیبت که نیکو و زیباست و نیکوتر از آن صبر و خود داری از چیزی است که خدای عز و جل آن را بر تو حرام کرده و ذکر نیز بر دو گونه است:ذکر خدای عز و جل هنگام مصیبت و بهتر از آن ذکر و یاد خدا است در آن چه بر تو حرام کرده، تا مانع تو شود.در این روایت،حضرت امیرعلیه السلام،آن چه را که موجب صبر می شود را نیز بیان فرموده اند.
در تقسیم بندی موضوعی این فضیلت اخلاقی،امام باقرعلیه السلام نیز در روایتی مشابه این روایت،صبر را بر دو قسمِ صبر بر بلاء و صبر بر حرام الهی، تقسیم می نماید و با فضیلت ترین صبر را ترک حرام الهی و این چنین معرفی فرموده اند:«الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَی الْبَلَاءِ حَسَنٌ جَمِیلٌ وَ أَفْضَلُ الصَّبْرَیْنِ الْوَرَعُ عَنِ الْمَحَارِم.»(کلینی رازی،۹۱:۲،۱۳۶۲)صبر بر دو گونه است؛صبر بر بلا که خوب و نیکو است، ولی بهترین این دو صبر، پرهیز از محرمات است.
۳-۲-۱۰-۲- پایه های روان شناختی و مؤلفه های کسب صبر و شکیبایی
الف- مشخص بودن هدف(رضایت خدا)
صبر مانند هر رفتار دیگر نیاز به انگیزه دارد و نخستین چیزی که ایجاد انگیزه می کند،هدف است.وَ اصْبرِوَ مَا صَبرکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا تحزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فىِ ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُون(نحل،۱۲۷).اگر هدف مشخص نباشد،فرد نمی داند چرا و به چه دلیلی باید سختی ها را تحمل کند،در نتیجه نمی تواند صبر کند.از این رو قرآن هدف صبر را رضایت خداوند بیان می کند:وَ الَّذِینَ صَبرَُواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبهم وَ أَقَامُواْ الصَّلَوهَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِیَهً وَ یَدْرَءُونَ بِالحسنَهِ السَّیِّئَهَ أُوْلَئکَ لهمْ عُقْبىَ الدَّار(رعد،۲۲).
ب- ارزشمند بودن هدف(ارزشمندی زندگی اخروی در برابر زندگی دنیوی)
فرم در حال بارگذاری ...