چندان به جان رسید دلم از غم جهان
با آنکه دامن از همه عالم کشیده ام
آگه نه ای ز آتش دل آه چون کنم
تا زد به دامن تو ز مستی رقیب دست
کو کشتی شراب که طوفان گرفته است
کز محنت جهان دلم از جان گرفته است
عشق تو ام هنوز گریبان گرفته است
ما بی زبان و آتش پنهان گرفته است
اهلی همیشه دست بدندان گرفته است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن / بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: غزل عاشقانه وشرح وبیان سختی ها ی راه عشق
غزل مُرَدّف با ردیف فعلی.
۱-سرشک ، اشک،/حریف، رقیب/ کشتی شراب،تشبیه بلیغ اضافی/ طوفان، استعاره از غم واندوه
۲-به جان رسیدن، کنایه از خسته شدن./بیت آرایه عکس دارد.جان ودل ودل وجان/ محنت، غم واندوه/
۳-دامن گشیدن از چیزی، کنایه از دوری کردن./عالم ، مجاز از مردم عالم./مصراع دوم اسناد مجازی است، عشق گریبانم گرفته است.توام، م مفعول است./
۴-نه ای، نیستی/ آتش دل، استعاره از عشق/ آه کردن، آه کشیدن/بی زبان، کنایه از ساکت وآرام/
۵-رقیب، مراد رقیب در عشق می باشد./ دست به دندان گرفتن، کنایه از تعجب کردن./
غزل ۳۴۷
در ره عشق از خضر هم زندگی و اماندگی است
قصه طوطی شنیدی مردنست آزادیت
چون صراحی جز مسکینی نکردی سر بلند
عالمی در اشک باشد غرقه و ما خشک لب
گل هزارش عاشق است اما از آن روی چومه
در سر کوی تو اهلی عاشق درمانده است
پیش صاحب مشربان مردن حیات و زندگی است
تا نمردی گردنت در زیر طوق بندگی است
سر بلندی پیش ما مسکینی و افکندگی است
کشت ما خشک است و عالم غرقه در بارندگی است
صد هزارش انفعال و خجلت و شرمندگی است
گر به سوی کهبه رو می آرد از درماندگی است
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن / بحر رمل مثمن محذوف
موضوع کلی: فانی شدن در راه عشق برای نیل به وصال
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
غزل مُرَدّف با ردیف فعلی.
۱-خضر وزندگی ، تناسب دارد.رجوع کنید به غزل ۳۱۵/ مردن وحیات، تضاد/ مفهوم بیت فنای عرفانی
۲-بیت اشاره دارد به داستان طوطی وبازرگان که در مثنوی معنوی بیان شده است./مدرنست آزادیت، یعنی آزادی تو فقط منوط به مردن می باشد./طوق بندگی، تشبیه بلیغ اضافی./بندگی وآزادی، تضاد/
۳-صراحی، شیشه ی شراب/سربلند کردن، کنایه از افتخار کردن/ افکندگی، کنایه از افتادگی./
۴-عالم، مجاز از مردم عالم ، به علاقه ی محلیّه/ در اشک غرق بودن، اغراق /خشک لب، کنایه از تشنه/ کشت، خشک، بارندگی، تناسب دارد./
۵-ش در هزارش ، مضاف الیه است./ روی چو مه، تشبیه مفصل است.« درعلم بدیع تشبیه مجمل به تشبیهی می گویند که در آن وجه شبه ذکرنشود واین نیز تا حدّی تشبیه را هنری و ارزشمند می کند زیرا ذهن خواننده خود با تفکر وجه شبه را درمی یابد.»(صادقیان: ۱۶۱)/انفعال، خجالت کشیدن/
۶-درمانده صفت عاشق است./ درمانده ودرماندگی ، آرایه اشتقاق/
فرم در حال بارگذاری ...