وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود مطالب در مورد بررسی روش حفاری وتزریق در کنترل نشت ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

۲-۷-۶-تزریق: یکی ازروشهای کاهش نشت آب درپی سدمیباشد،باتوجه به اینکه این روش بحث اصلی پژوهش است لذا درقسمت های جلوتردراین فصل به تشریح آن می پردازیم.
۲-۸- کنترل نشت آب درپی وبدنه سدخاکی
برای برآوردن مقدار تراوش قابل انتظار باید ضریب تراوایی مصالح پی تعیین شود. این ضریب تابعی از ابعاد و دانه‌های درشت، مقدار دانه‌های ریز و دانسیته مخلوط است. سه آزمایش صحرایی برای تعیین ضریب تراوایی خاک بکار می‌روند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۱- آزمایشات پمپاژ به بیرون که در آن آب از یک چاه با دبی ثابت پمپ شده و افت سطح آب زیرزمینی در چاه‌های مشاهده‌ای که بر روی خطوط شعاعی در فواصل مختلف از پمپاژ قرار گرفته‌اند.
۲- آزمایشات انجام شده با مشاهده سرعت جریان که از طریق سرعت حرکت یک ماده رنگی و یا الکترولیت از نقطه مبنا تا یک چاه مشاهده‌ای اندازه‌گیری می‌شود.
۳- آزمایشات پمپاژ به داخل که در آن آب به درون یک گمانه یا چاهک آزمایشی پمپ شده و سرعت تراوش تحت یک بار ثابت اندازه‌گیری می‌شود.
آزمایشات آزمایشگاهی متعددی مانند تحکیم یک بعدی، تراوایی با بار ثابت و تراوایی با بار متغیر نیز وجود دارند که از آنها برای تعیین ضریب تراوایی استفاده می‌شود(۶).بسته به شرایط مورد نیاز برای جلوگیری از تراوش مضرو نامطلوب پی با توجه به پایداری در مقابل رگاب و جوشش احتمالی در اثر نیروهای تراوش می‌توان از روش های کنترل تراوش استفاده کرد. برای کاهش تراوش و کنترل نیروهای آن می‌توان از ترانشه زهکش، سپرکوبی، جداره آب‌بند، دیوار ایجاد شده از شمعهای در جا ریخته، تزریق آبرفت، پتوی زهکش بالا دست و یا ترکیبی از این روشها استفاده کرد. برای جمع‌ آوری و کنترل تراوش و نیروهای مربوط به آن به منظور جلوگیری از رگاب و جوشش در پایین دست پی سد از پتوی پایین دست، پاشنه زهکش، ترانشه زهکش، چاه‌های فشار شکن و یا ترکیبی از آنها استفاده می‌شود(۱۵).
برای کنترل آب جریان یافته از پی که احتمالا ممکن است تحت اضافه فشار هیدرواستاتیک نیز باشد از پتوهای زهکش افقی در بخش پایین دست مقطع و یا بلافاصله بعد از پاشنه سد می‌توان استفاده کرد. هدف از این پتوها تسهیل جریان و استهلاک فشار است به شکلی که ساختار مصالح پی به هم نریخته و خروج ریزدانه‌ها (رگاب) به گسیختگی منجر نشود. پاشنه‌های زهکش معمولاً به همراه پتوهای زهکش افقی و در امتداد قاعده پایین دست سد بکار گرفته می‌شوند. هدف از این زهکش‌ها جمع‌ آوری جریان تراوش و هدایت آن به یک لوله خروجی است که معمولاً به حوضچه آرامش سرریز یا تخلیه کننده‌ها و یا در پایین‌دست سد به بستر رودخانه می‌ریزد. برای اطمینان از ظرفیت کافی برای انتقال جریان تراوش بهتر است به جای زهکشها نوع فرانسوی از چاله‌های زهکش شامل لوله‌های خرطومی مشبک که در مصالح فیلتر یا زهکش قرار گرفته‌اند، استفاده نمود(۱۱). برای کنترل تراوش در بخش‌های کم عمق‌تر پی به منظور جلوگیری از رگاب و جوشش در نواحی بحرانی نزدیک به پاشنه پایین دست می‌توان از ترانشه‌های زهکش که با مصالح فیلتر و زهکش طراحی شده پر می‌شود، استفاده کرد. لوله‌های خرطومی مشبک مانند کاربرد آنها با پاشنه‌های زهکش برای جمع‌ آوری و انتقال آب به نقطه خروجی معمولاً با ترانشه در پاشنه سد بکار می‌روند. احتیاط‌های لازم برای بازرسی، نگهداری و تعمیر لوله‌های زهکش باید در نظر گرفته شود. جنس این لوله‌ها در استحکام و مقاومت آنها بسیار موثر است و لذا بایستی از نوعی انتخاب شوند که در مقابل اشعه ماوراء بنفش مقاوم باشد. معمولاً برای همین منظور در ساخت این لوله‌هااز موادی مانند خنثی کننده اشعه ماوراءبنفش استفاده می‌شود(۷).
نواحی حساس به آب شستگی در سدهای خاکی ۲-۹
پتانسیل حرکت ذرات خاک و وقوع پدیده آب شستگی در جایی وجود دارد که اولا آب دارای انرژی پتانسیلی کافی باشدوثانیا امکان مهاجرت ذرات از یک ناحیه به ناحیه دیگر وجود داشته باشد.به طور کلی چنانچه انرژی پتانسیلی آب برای به حرکت در آوردن ذرات خاکی کافی باشد،آب شستگی در تمام قسمت های بدنه سد وپی که در آن تغییر ناگهانی بافت خاک رخ می دهدونیز در کلیه سطوح خروج آب از محیط متخلخل وجود خواهد داشت(۱۰و۷) چنانچه مقطع عرضی یک سد خاکی ناحیه بندی شده وپی نفوذپذیر آن مطابق شکل (۳-۱) در نظر گرفته شود، سطوح دارای پتانسیل آب شستگی به شرح زیراند:

    • سطح AB ،محل خروج آب از هسته (ناحیه ۱) و ورود به پوسته(ناحیه ۲)
    • سطح BC،محل خروج آب از پی ونفوذ آن به پوسته پایین دست
    • سطح CD،محل خروج آب نشتی پی از پنجه پایین دست

شکل (۲-۲)سطوح دارای پتانسیل آب شستگی در مقطع سد خاکی
به طور معمول سنگ های سالم وخرد نشده،قلوه سنگ وقطعات سنگی درشت ونیز خاک های چسبنده در معرض آب شستگی قرار ندارند که البته علت آن وزن زیاد قطعات سنگی در موارد اول ودوم وچسبندگی خاک مورد سوم است. اما ماسه سنگ های هوازده وسست وخاکهای غیر چسبنده نسبتا ریز تا متوسط (مانندسیلت وماسه) دارای پتانسیل آب شستگی وقابلیت فرسایش اند. براساس مطالعات به عمل آمده،روش های جلوگیری از جابجایی ذرات ووقوع پدیده آب شستگی مشتمل بر کاهش انرژی آب واستفاده از فیلترها برای جلوگیری از مهاجرت ذرات است(۷).
۲-۹-۱- تعبیه فیلتر برای جلوگیری از آب شستگی مصالح طبیعی(پی سد)
در اینجا منظور از مصالح طبیعی،قسمتی اززمین یا ارتفاعات اطراف سداست که به عنوان پی تحتانی یا تکیه گاه جانبی در تماس با بدنه سد قرار می گیرند.معمولاً در طبیعت، حرکت آب های زیر زمینی به مرور با ذرات خاک به حالت تعادل رسیده وهیچگونه تغییری از نظر جابه جایی ذرات در بستر ایجاد نمی شود.اما وقتی بر اثر ساخته شدن سد ،آب در مخزن آن تجمع یافته وانرژی پتانسیلی آن به میزان زیادی افزایش می یابد، رژیم طبیعی جریان آب زیرزمینی بشدت تغییرمی یابد و ممکن است موجب آب شستگی و ایجاد فرسایش داخلی در مصالح طبیعی پی گردد.وقوع پدیده آب شستگی ممکن است به طور کامل درداخل مصالح پی یادرمحل تماس سازه های صلب (مانند سرریز بتنی)ومصالح مجاور صورت گیرد. از جمله نقاط ضعف در پی سدها می توان وجود درز وترک در سنگ ها، وجود لایه های درشت بافت شنی یا قلوه سنگی یا وجود سوراخ های حاصل از ریشه گیاهان یا فعالیت حیوانات حفاررا نام برد. تمرکز جریان نشت به سمت این نقاط ضعف، می تواند امکان وقوع آب شستگی را بشدت افزایش دهد. علاوه بر این ، ضعف عملیات اجرایی موجب شده است که در موارد متعددی در محل تماس مجاری داخل سد خاکی،دیوارهای حائل،سرریز وسایر سازه های وابسته با مصالح طبیعی، نشت متمرکز رخ دهد وسبب ایجاد آب شستگی وتخریب سد گردد.بدیهی است که در این زمینه پتانسیل خطر به میزان سستی وفرسایش پذیری مصالح بستگی دارد(۱۰و۷).
فصل سوم
مواد و روش های تحقیق
۳-۱- منطقه مورد مطالعه(سدمخزنی حوضیان الیگودرز)
سد خاکی با هسته رسی حوضیان الیگودرز، روی رودخانه حوضیان و در فاصله دو کیلومتری جنوب غربی شهر الیگودرز پیشنهاد شده است. هدف اصلی اجرای این طرح تأمین آب کشاورزی و افزایش سطوح زیرکشت و تولیدات کشاورزی می‌باشد. محل احداث سد در چند کیلومتری حاشیه جنوب شرقی شهر الیگودرز و محله‌ای که آن را حوضیان می‌نامند، تعیین گردید.با احداث این سد آب مورد نیاز اراضی زراعی که فعلاً به صورت دیم کشت می گردند به وسعت بالغ بر ۲۲۰۰ هکتار در محدوده جنوب غربی شهر الیگودرز تأمین می‌گردد.
شکل(۳-۱)سدمخزنی حوضیان الیگودرز
۳-۲- عملیات حفاری درسدمخزنی حوضیان
به مجموعه فعالیت های که منجر به حفرچال ونفوذدر سنگ می گردند،عملیات حفاری اطلاق می شود.عوامل متعددی وجود دارندکه قادرند به طورمستقیم یا غیرمستقیم برعملیات حفاری تاثیر بگذارند.برخی ازاین عوامل عبارتند از: خواص فیزیکی ومکانیکی توده سنگ منطقه،عوامل زمین شناسی همچون لایه بندی،چین خوردگی،ناپیوستگی وبه طور کلی عوامل تکتونیکی،مشخصات چال حفاری(قطر،عمق،اهداف)،ماشین آلات وتجهیزات حفاری و….
هدف ازحفاری درعملیات کنترل نشت آب درپی سدعبارت است ازحفرچال به منظورتزریق درتوده های سنگی وایجادیک پرده آببند یکپارچه با نفوذپذیری قابل قبول. برای این منظورضروری است که قبل ازهر اقدامی ابتداءمشخصات وطبیعت سنگ منطقه ونیزمیزان سختی وخراشیدگی سنگ ها به دقت مطالعه شده وبراساس نتایج حاصل از آن ومشخصات چال های موردنیاز،نوع سیستم حفاری ونیز ماشین آلات وتجهیزات لازم انتخاب گردد.دقت درانتخاب سیستم حفاری وماشین آلات قبل ازشروع عملیات حفاری موجب افزایش سرعت وکیفیت در دوره حفاری خواهد شد.فرایند حفاری شامل تعیین موقعییت مکانی گمانه ها،استقرار دستگاه حفاری بروی گمانه باتوجه به زاویه و آزیموت وسپس حفاری گمانه تاعمق مورد نظربراساس مشخصات فنی تعیین شده است.سرعت پیشروی حفاری به عوامل متعددی ازجمله جنس وطبیعت توده سنگ منطقه بستگی دارد(۱۲).
۳-۲-۱- انواع روش های حفاری
۱-حفاری شوئیدنی ۲-مته دورانی ۳-اوگرمارپیچی ۴-اوگرمیان تهی ۵-اوگرهای باقطرزیاد ۶-حفاری ضربه ای ۷-مته چکشی ۸-مته ضربه ای بادی
۳-۲-۲- حفاری شوئیدنی
این حفاری برای بدست آوردن نمونه های خاک،حفاری اکتشافی برای بررسی های اولیه،حفرگمانه برای برخی آزمون های برجا ازجمله آزمایش SPT بکار می رود.دراین حفاری بالا وپایین رفتن سرمته باعث سست شدن مواد زیرلوله تزریق آب می شود،آب بافشارزیاد ازسوراخ سرمته خارج وخرده ها رابه خارج هدایت می کند ونیازبه کارگری بامهارت کم دارد،درهمه نقاطی که برای وسایل سبک قابل دسترس باشند قابل اجرا است. اجرای عملیات،مخصوصا درعمق بیش از۱۰مترکنداست(۱۷).نفوذ در خاک مقاوم مشکل ودرسنگ غیرممکن است.خارج کردن گراول ازلوله جدارمشکل است ومنجربه کاهش کیفیت نمونه ها می شود.گرفتن نمونه دست نخورده مشکل است(۱۲).
۳-۲-۳-مته دورانی
این حفاری تکنیکی است که درآن سرمته هایی که به سرمیله حفاری نصب شده اند،باسرعت زیادی دوران کرده وخاک وسنگ موجود درنوک سرمته رابریده،آسیاب کرده وبه عمق نفوذ می کنندسرمته های مختلفی برای مقاصدگوناگون وجود دارد.ازحفاری دورانی می توان درماسه،رس،وسنگ(به استثنای سنگ های خیلی درزدار)استفاده کرد.درحین حفاری،آب یاگل حفاری تحت فشار،ازطریق میله مته به سمت سرمته فرستاده می شود.این آب دربرگشت به سمت بالا،محصولات به دست آمده ازحفاری رابه سطح زمین می آورد.بااستفاده ازحفاری دورانی می توان به آسانی گمانه هایی به قطر۲تا۸اینچ(۵۰تا۲۰۰میلیمتر)حفاری نمود(۱۷).گل حفاری مخلوطی ازآب وبنتونیت است.ازگل حفاری وقتی استفاده می شودکه جدارگمانه ریزشی باشد.وقتی که نمونه گیری لازم باشد،میله حفاری به بیرون کشیده شده وسرمته بانمونه گیرعوض می شود.درواقعه این روش هم نمونه های خاک وسنگ رابه دست می دهدوهم نمونه هایی برای انواع آزمایش های برجا ایجاد می کند.این روش درحفرگمانه های غیرقائم برای زهکشی افقی یا ایجاد مهارنیزکاربرد دارد.امروزه کاربرد دستگاه های حفاری چرخشی بسیارمتداول است.این دستگاه ها را می توان درهرنوع زمین بکاربرد.ولی بیشترین کاربردآنها درزمین های نرم بیشتر است.پیشروی این دستگاه هادرداخل سنگ های سخت به کندی صورت می گیرد.دراین روش سرمته فولادی که متصل به انتهای لوله فولادی است،ازسرچاه به کمک موتور،حرکت دورانی می نماید،گل حفاری از داخل لوله به درون چاه تزریق شده واز اطراف لوله به سرچاه برمی گردد.باروش حفاری دورانی چاه های بسیارعمیق حفرمی گردد.دراین روش حفاری پیشروی توسط سرمته برنده که درانتهای لوله حفاری قرار داردوتحت فشارهیدرولیکی است،انجام می شود.دیواره چاه را معمولا گل نگاه می دارد.درکل این روش،روشی نسبتاسریع است ومی توانددرهمه نوع موادنفوذ کند،برای همه نوع نمونه گیری مناسب است.وجابجاکردن وسایل درزمین های ناهموار وباتلاقی مشکل بوده وکارآیی حفاری باتوجه به اندازه دستگاه متغییر است(۱۲).درسدمخزنی حوضیان باتوجه به حجم عملیات وجنس توده سنگ از روش دورانی برای حفاری گمانه ها استفاده شده است(۲و۱)گمانه های اجرایی عملیات تزریق به قطر۴۶میلی متربدون مغزه گیری وگمانه های کنترلی واکتشافی به قطر۷۶میلی مترهمراه بامغزه گیری حفاری شدند،حفاری گمانه هابایدبصورت قائم وبا استفاده ازتجهیزات متناسب(بویژه سرمته)با درنظرگرفتن جنس سنگ موجودانجام پذیرد.عملیات حفاری بامغزه گیری به کمک نمونه گیرهای دوجداره انجام می گیرد(۲و۱)درمناطقی که احتمال شسته شدن نمونه ها وجود داشته باشد ازنمونه گیرهای سه جداره استفاده میشود.
۳-۲-۴-اوگرمارپیچی ممتد
این دستگاه سوراخهایی به قطر کوچک تامتوسط حفر می کندوبطور پیوسته نمونه های دست خورده می گیرد.معمولا درخاکهای دارای چسبندگی،که چاه بدون لوله جدارریزش نمی کند انجام می شود.حفاری با چرخاندن رشته ممتد اوگرمارپیچی صورت می گیرد.دراین حفاری،روش سریع درخاک های مقاوم وسنگ نرم است.پس ازخروج اوگر،اگرچاه بازباقی بماند،امکان نمونه گیری SPT وجود دارد.پس ازخروج اوگردرمواد با چسبندگی کم یا دانه ای ویا بدون چسبندگی،چاه ریزش می کند ولذا عمق حفاری تانزدیکی سیستم ایستابی محدودمی شود..روش های نمونه گیری محدود ونمونه های بدست آمده دست خورده اند(۱۲).
۳-۲-۵-اوگرمیان تهی
این دستگاه سوراخ های با قطر کم تا متوسط برای نمونه گیری از خاک حفر می کند.روش حفاری مشابه روش اوگرمارپیچی ممتد است،با این تفاوت که ساقه مجوف به داخل زمین پیچانده می شودتانقش یک لوله جدا را بازی کند.دراین حفاری روش سریع خاک های ضعیف تا نسبتا مقاوم است.گرفتن نمونه های SPTو UD امکان پذیر است.درخاک های مقاوم حاوی لایه های شنی،نفوذ به اعماق زیاد مشکل وبه داخل قطعات سنگ غیرممکن است.دست خوذدگی قابل ملاحظه ای ممکن است بر اثرمته اوگردرخاک بوجود آید(۱۲).
۳-۲-۶-اوگرهای باقطرزیاد

نگارش پایان نامه با موضوع بررسی رابطه مهارت مذاکره مدیران با ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

۰٫۰۸۴

۵-۲-۵ ) فرضیه جزئی چهارم :
بین مهارت استفاده از سبک مذاکره تحلیلی در مدیران مراکز آموزشی فنی و حرفه ای و تعارض میان کارکنان مراکز رابطه معنی دار وجود دارد.
H0 : میان مهارت در سبک مذاکره تحلیلی مدیران مراکز که از سبکهای مذاکره به میزان مناسب استفاده کرده اند و تعارض میان کارکنان رابطه وجود ندارد .
H1 : میان مهارت در سبک مذاکره تحلیلی مدیران مراکز که از سبکهای مذاکره به میزان مناسب استفاده کرده اند و تعارض میان کارکنان رابطه وجود دارد.
با توجه به اینکه p مقدار محاسبه شده در هر دو آزمون اسپیرمن و پیرسون بیشتر از سطح معنی دار ۰٫۰۵ = αاست ، لذا در این سطح فرض H0 رد نمی شود و این بدان معنی است که بین مهارت در سبک شهودی مذاکره در مدیران مراکز آموزشی و تعارض میان کارکنان مراکز آموزشی فنی و حرفه ای کرج رابطه معنی داری وجود ندارد .
درصورتیکه جهت تحلیل داده ها از گزینه هایی استفاده گردد که مدیران در استفاده از سبک های مذاکره به میزان مناسب عمل کرده اند. نتایج نشان میدهد که تعارض با افزایش میزان مذاکره کاهش میابد و هرچند رابطه معنی داردر حد ۰٫۰۵= α بین این دو عامل ( میزان تعارض و میزان استفاده از سبک شهودی مذاکره )وجود ندارد اما در حد۰٫۱ =αاین را بطه معنی دار و منفی میباشد . بنابراین میتوان نتیجه گرفت در صورت افزایش میزان مذاکره مدیزان درصورتیکه از سبک مذاکره تحلیلی در حد مناسب استفاده گردد با توجه به منفی بودن r میزان تعارض میان کارکنان کاهش میابد.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

جدول و نمودار ۵-۵ : تحلیل آزمونهای همبستگی میان میزان استفاده از سبکهای مذاکره تحلیلی در حد مناسب و میزان تعارض میان کارکنان

آزمون
متغییرها

پیرسون

اسپیرمن

r

p

rs

p

میزان استفاده از سبک مذاکره تحلیلی و میزان تضاد

۰٫۵۲۸-

۰٫۰۷۷

۰٫۵۱۱-

۰٫۰۹

۳-۵ )بررسی اهداف جزئی پژوهش
۱-۳-۵) هدف جزئی اول :
بررسی میزان تضاد شغلی موجود در مراکز آموزشی فنی و حرفه ای کرج
اولین هدف جزئی این پژوهش تعیین سطح تعارض میان کارکنان مراکز فنی و حرفه ای می باشد بر اساس یافته های حاصله از این پژوهش در کلی سطح تعارض موجود در بین کارکنان مراکز آموزشی فنی و حرفه ای کرج در حد متوسطی قرار دارد ( میانگین ۹) البته روش نمره دهی ابزاری که در این مطالعه مورد استفاده قرار گرفته است ( پرسش نامه تعارض دوبرین ) امتیاز ۳-۱۴ را سطح تعارض متوسط قلمداد می کند . دستیابی به این عدد منطقی به نظر میرسد با این وجود دوبرین نیز در کتاب خود یاد آور می شود که اکثر سازمانها در این فاصله ( سطح تعارض متوسط ) قرار دارند .
نتیاج این تحقیق اینگونه بدست آمد که توزیع تعارض در میان کارکنان به مدرک تحصیلی ، رشته تحصیلی و نوع فعالیت آنها در مراکز بستگی ندارد . اما میزان تعارض در میان کارکنان زن و کارکنان مرد تفاوت کم با یکدیگر داشت نتایج نشان داد تعارض در میان زنان کمتر از مردان میباشد .
نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که اولا : با افزایش تعداد بخش ها و افزایش بار کاری کارکنان در مراکز میزان تعارض از حد متوسط افزایش یافته است . ثانیا : با افزایش خطر آفرین بودن ابزار های مورد استفاده در کارگاه ها نیز سطح تعارض از حد متوسط افزایش یافته است .
۲-۳-۵ ) هدف جزئی دوم :
بررسی سبکهای مذاکره بکار برده شده توسط مدیران در حل تعارض میان کارکنان مراکز آموزشی فنی و حرفه ای کرج
هدف دوم بررسی میزان استفاده از سبکهای مذاکره مدیران مراکز آموزشی میباشد بر اساس نتایج حاصله از این تحقیق از میان ۴ سبک بررسی شده ، استفاده مدیران تنها از سبک شهودی در سطح مناسب قرار داشت و سبکهای واقع گرایی ، هنجاری و تحلیلی به میزان بیش از حد توسط مدیران مورد استفاده قرار می گرفت .
۱-۲-۳-۵) میزان استفاده از سبک مذاکره واقع گرایانه :
از بررسی پاسخ مدیران به پرسش نامه تعیین سبک مذاکره در میابیم که آنها معتقدند که حقایق بیشتر اوقات بیانگر همه چیز است . آنها در هنگام مذاکره دقیق صریح و بی طرف بوده و پیگیر موضوعات مذاکره می باشند . آنها در هنگام مذاکره مطالب را روشن بیان میکنند . اما از خود واکنش های تند نشان نداده و از خود شکیبایی نشان میدهند . آنها به میزان زیادی به تمرینات قبلی خود متکی هستند و در حل مسائل به راه حل های آزموده شده رو می آورند . آنان اظهار داشته اند که عمل گرا بوده و بیشتر به دنبال مدرک و یافتن مستند هستند . آنها از تمامی روشها برای دستیابی به نتیجه بهره برده اند از نکات دیگر اینکه آنها به موضوعات شهودی اعتقاد دارند .
بر اساس یافته های تحقیق بیشترین میزان استفاده مدیران از این سبک و به مقدار زیاد بوده است که با یافته های بدست آمده از مطالعه حیدری که میران استفاده از سبک واقع گرایانه را بیش از حد اعلام کرده است مطابقت دارد اما با نتایج حاصله از تحقیقات گانی که هر سه نژاد ( مالزیایی ، هندی ، چینی ) مدیران به میزان مناسبی از این سبک بهره برده اند مطابقت ندارد .
در سبک واقع گرایی عقیده بر این است که حقایق همه چیز را بیان میکند . افرادی که از این سبک استفاده میکنند خواهان ارتباط دادن واقعیات با تجربه هستند و به دنبال انجام فعالیت ها برا اساس دلیل و مدرک می باشند .آنها با دانستن جزئیات و بر اساس آنها و بیطرفانه قضاوت میکنند . بر اساس نتایج حاصل از پژوهش به عمل آمده مشاهده میشود که تعداد زیادی از مدیران به میزان خیلی زیاد از این سبک در مذاکرات خود استفاده میکنند . لذا میتوان نتیجه گرفت که مدیران تمایل دارند مذاکرات بیشتر بیطرفانه و بر اساس واقعیات انجام گیرد . از آنجائیکه بدست کشف واقعیت زمان و هزینه زیادی را می خواهد ممکن موجب از دست رفتن موقعیت های مطلوب جهت کنترل تعارض میان کارکنان گردد بنابراین جهت استفاده از این سبک علاوه بر مهارت لازم جهت انجام این سبک از مذاکره مدیران نیازمند هنر استفاده از زمان و هزینه های جهت انجام مذاکره نیز می باشند .
۲-۲-۳-۵) میزان استفاده از سبک مذاکره تحلیلی :
با بررسی پاسخ مدیران در می یابیم که مدیران تمایل به تجزیه و تحلیل امور داشته و از دلایل منطقی برای حل مسائل استفاده می کنند آنها در پی کشف روابط علی و معلولی بین پدیده ها هستند ، بعلاوه آنها امور سازماندهی شده و با برنامه را بیشتر دوست دارند . آنها بیشتر از شیوه گام به گام استفاده میکنند و خونسردی خود را حفظ کرده و سعی دارند با طرف مقابل سازش کنند ، آنها اظهار داشته اند که وقتی با فردی مخالف هستند به طور ماهرانه نقایص ، استدلالات خود را بیان کرده ، پیشنهاداتشان به گونه ای است که توجه دیگران را به خود جلب می کنند و به طور فعالانه از افراد می خواهند تا عقاید و پیشنهادات خود را ابراز کنند .
در مورد این سبک نیز یافته ها حاکی از آن است که در کل مدیران به میزان زیاد از این سبک استفاده میکنند، بر این اساس نتایج حاصله از این مطالعه با یافته های حیدری که میزان استفاده مدیران از سبک مذاکره تحلیل بیش از حد بوده است مطابقت داشته است . یافته های حاصل از

تئوری ظاهر در حقوق خصوصی ایران- فایل ۱۹ - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

ماده ۱۳۵ آن لایحه حکم ایراد انتخاب مدیر عامل بر خلاف مقرارت را بیان می کند؛ یعنی اگر هیأت مدیره بر خلاف ماده ۱۲۶ ناظر بر ماده ۱۱۱ لایحه مذکور فردی را به عنوان مدیر عامل شرکت برگزیند، این ایراد تأثیری در اعمال مدیر عامل ندارد.
این استدلال درست نیست، زیرا در ماده ۱۲۶ آن لایحه[۳۴۱] حکم عیب در انتخاب مدیر عامل بیان شده و قانونگذار در دو ماده مختلف حکم مشابه را تکرار نمی کند. بنابراین باید ماده ۱۳۵ آن لایحه را به گونه ای دیگر تفسیر کرد، زیرا این ماده نه ایراد طرز انتخاب مدیر عامل را، بلکه درستی اعمال و اقدامات مدیر عامل را بیان می کند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در خاتمه لازم به ذکر است که اعمال و اقدامات مدیر عامل باید با رعایت موضوع شرکت و همچنین صلاحیت مجامع عمومی و به طور کلی با رعایت صلاحیت خاص ارگان های شرکت انجام شود و فقط در این صورت اعمال مدیر عامل شرکت در مقابل اشخاص ثالث نافذ و معتبر است؛ زیرا قانونگذار وظایف ارگانهای مختلف شرکت را تعیین و صلاحیت انحصاری هر یک از را مشخص کرده است. بنابراین اگر مدیر عامل با امضای قرارداد با یک شخص نسبت به افزایش سرمایه شرکت یا واگذاری سهام شرکت توافق کند، طرف قرارداد نمی تواند به نمایندگی ظاهری یا ماده ۱۳۵ آن لایحه استناد کند، زیرا قانون تکلیف این موارد را مشخص کرده و نظریه ظاهر در این فرض تحقق نمی یابد؛ زیرا یکی از شرایط آن تحقق عنصر روانی، یعنی حسن نیت ثالث است و وی باید از وضع واقعی اطلاع نداشته باشد، لیکن در امورحکمی، ادعای جهل به قانون پذیرفته نمی شود. در شرکت ظاهری، اشخاص به پرداخت دیون شرکت باطل یا شرکتی ملزم می شوند که وجود خارجی ندارد. در ماه ۲۲۰ ق.ت. بطلان شرکت در برابر اشخاص ثالث قابل استناد نیست و با توجه به اینکه در دید عموم شرکتی ایجاد شده است، به استناد وضع ظاهری شرکت، باید تعهدات شرکت درمقابل اشخاص ثالث انجام شود و شرکاء در برابر آنان نمی توانند به بطلان استناد کنند. ( ماده ۲۷۰ ل.ا.ق.ت)
نادرستی و رعایت نشدن تشریفات و شرایط قانونی در تشکیل ارکان شرکت، در برابر اشخاص ثالث قابل استناد نیست.با انتشار و اعلام تشکیل شرکت، نادرستی آن در برابر اشخاص ثالث از بین می رود، زیرا بعد از این تشریفات در اعتقاد عموم یک شرکت معتبر و درست تشکیل شده و آنان بر مبنای همین وضع ظاهری اعمالی را انجام می دهند. در حمایت از اعتماد مشروع اشخاص، شرکا باید تعهدات مربوط به شرکت باطل را اجرا کنند. تحدید اختیار ارکان شرکت به استناد نظریه ی ظاهر در مقابل اشخاص ثالث قابل استناد نیست. (ماده ۱۱۸ ل.ا.ق.ت)همچنین در انتصاب و حدود اختیار و خاتمه ی سمت نماینده شرکت نظریه ی ظاهر مطرح می شود و اعمال مدیران شرکت به استناد نظریه نمایندگی ظاهری،در صورت بطلان انتصاب آنان یا در اعمال خارج از حدود اختیار وموضوع شرکت معتبر باقی می ماند. ( ماده ۱۳۵ ل.ا.ق.ت )
بند سوم -شرکت سهامی:
حدود اختیارات مدیران شرکتها با نحوه تلقی از موقعیت مدیران در شرکت و رابطه آنان با شرکت رابطه مستقیم دارد. در صورتی که مدیر شرکت سهامی وکیل آن تلقی گردد، اختیارات او همانند هر وکیل محدود به مواردی خواهد بود که صریحاً به وسیله موکل ( شرکت) به او تفویض شده است و هر گونه اقدام خارج از اختیارات غیر نافذ خواهد بود، در حالی که اگر مدیر شرکت، رکنی از ارکان آن، یعنی رکن متفکر و اداره کننده آن تلقی گردد، کلیه اختیارات لازم برای اداره امور شرکت را دارا خواهد بود.
قانون تجارت سال ۱۳۱۱ به صراحت حدود اختیارات مدیران شرکتهای سهامی را تعیین نکرده، اما در تبیین مسئولیت مدیران شرکتهای سهامی در ماده ۵۱ مقرر داشته است: “مسئولیت مدیر شرکت در مقابل شرکاء همان مسئولیتی است که وکیل در مقابل موکل دارد.”
با توجه به تبیین رابطه مدیر با سهامداران به وسیله قانونگذار و اینکه مدیر وکیل سهامداران محسوب شده، برای تعیین حدود اختیارات مدیر شرکت باید مطابق قواعد وکالت عمل کرد. بنابراین با عنایت به مقررات حاکم بر وکالت در قانون مدنی، به خصوص ماده ۶۷۷ قانون مزبور، مدیران شرکت فقط اختیار انجام دادن اعمالی را دارند که به صورت صریح یا ضمنی در مبحث اختیارات مدیران در اساسنامه آمده یا بر حسب عرف و عادت و قرائن داخل در اختیارات آنان باشد. نظریه وکالت مدیر شرکت سهامی از سهامداران با اشکالات جدی مواجه است، زیرا وکالت اقتضاء دارد که وکیل به نام و از طرف موکل اقدام کند در حالیکه مدیر شرکت اصولاً به نام شرکت و به نمایندگی از طرف شرکت عمل می کند. همچنین مدیران را اکثر اعضاء انتخاب می کنند و آنان نماینده اقلیت نیستند؛ به فوت و حجر یکی از شریکان مدیر معزول نمی شود، هیچ شریکی حق عزل مدیر را ندارد و مدیر اختیاری پیدا می کند که در صلاحیت هیچ یک از اعضا نیست.[۳۴۲]
نظریه وکالت مدیر از طرف شرکت علی رغم اینکه نسبت به نظریه وکالت از طرف شرکاء از قابلیت دفاع بیشتری برخوردار است، با صراحت ماده ۵۱ و ۶۱ قانون تجارت سازگاری ندارد؛ زیرا ماده۵۱ مذکور از مسئولیت مدیر در مقابل شرکاء نام برده و این رابطه را در حکم رابطه وکیل و موکل دانسته است و ماده ۶۱ ق.ت.که در مقابل تبیین رابطه مدیر با شرکت بوده از ایجاد رابطه وکالت اجتناب کرده؛ مسئولیت مدیران در مقابل شرکت را مانند مسئولیت مدیر در مقال اشخاص ثالث مطابق قواعد عمومی اعلام داشته است.[۳۴۳]
دکتر کاتوزیان در تفسیر ماده ۵۱ قانون تجارت بر این نظرات که قانونگذار در مقابل تبیین رابطه مدیر با شرکاء یا شرکت نبوده است، بلکه بر این عقیده بوده که با مدیر به سان امین رفتار خواهد شد و از این نظر مدیر در حکم وکیل و از آن نباید نتیجه گرفت که مدیر شرکت وکیل شرکاء است،[۳۴۴] بنابراین منظور قانونگذار از تدوین ماده ۵۱ قانون تجارت بیان مسئولیت مدیر در مقابل شرکاء بوده، نه بیان رابطه مدیر و شرکاء[۳۴۵]
برای تصحیح نظریه وکالت ، گفته شده که مدیران نمایندگان قانونی شخص حقوقی هستند. این نظریه پاره ای از ایرادات را برطرف می سازد؛ زیرا در مورد نماینده قانونی – مانند ولی قهری – لزومی ندارد که اصیل دارای اراده سالم و اختیار انجام وکالت باشد و نیابت از این اراده سرچشمه بگیرد؛[۳۴۶] بنابراین مدیران شرکت سهامی نماینده قانونی آن شرکت بوده، اداره امور شرکت بر عهده آنان است. نماینده قانونی به مدیران شرکت حق می دهد که مطابق قانون تجارت و اساسنامه شرکت، در روابط خارجی شرکت با اشخاص ثالث و در روابط داخلی با سهامداران و سایر ارکان شرکت ، از اختیارات داده شده استفاده کنند.[۳۴۷] به عبارت دیگر مدیران نمایندگان قانونی شرکت محسوب می شوند و شرکت یا جمیع صاحبان سهام اصیل تلقی می گردند و رابطه بین مدیر و شرکت صرفاً رابطه اصیل و نماینده است.[۳۴۸]
نظریه نمایندگی قانونی مدیران شرکت سهامی، اگر چه برخی از اشکالات نظریه وکالت را مرتفع می سازد، اما با اشکالاتی مواجه است:
به طور مثال: نظریه نمایندگی قانونی از نظر حمایت از اشخاص ثالثی که طرف معامله شرکتها قرار می گیرند، مطلوب نظام های نوین حقوق تجارت است، لکن کارایی لازم را ندارد؛ زیرا در نمایندگی قانونی، دو شخصیت و دو اراده مستقل از هم وجود دارد که یکی به نیابت از دیگری عمل می کند. بنابراین در صورتی که نماینده از حدود اختیار خارج شود، شرکت ملزم نخواهد بود، در حالی که چنین نتایجی با مقتضیات تجارت در جهان امروزی و مهمترین اصل آن یعنی سرعت، سازگاری ندارد و همواره در معاملات با شرکتها باید جوانب متعددی بررسی گردند و باز این دغدغه وجود خواهد داشت که ممکن است مدیر خارج از حدود اختیار خود عمل کرده باشد. امروزه پذیرفته شده که شخص حقوقی مانند انسانها مسئول اعمال و اقداماتی است که به وسیله ارکان تشکیل دهنده اش – مانند رکن مدیریت – انجام می شود. اجرای این نظر منطقی و عادلانه با نظریه نمایندگی قانونی مدیران سازگار به نظر نمی رسد.[۳۴۹]
قابل ذکر است تجارت در دنیای امروز اقتضاء دارد که مدیران دارای اختیارات کامل باشند و نیاز به این نباشد که اشخاصی که طرف معامله شرکت قرار می گیرند به بررسی کنترل مواد اساسنامه، قرارداد مدیریت یا سایر اسناد دیگر، برای احراز حدود اختیارات مدیران بپردازند، چه این امر کار دشواری است و با اصول تجارت به خصوص اصل سرعت در معاملات منافات دارد و در معاملات بین المللی عملاً میسر نیست.
بنابراین تضمین استحکام معاملات و حفظ حقوق، اشخاص ثالث اقتضاء دارد که مدیران دارای کلیه اختیارات لازم برای اراده شرکت تلقی گردند و به بهانه تجاوز مدیران از حدود اختیارات، حقوق اشخاص ثالث تضییع نگردد. اصولاً قائل شدن چنین اختیارات وسیعی برای مدیران شرکت ، برای سرعت بخشیدن به معاملات تجاری و سهیل آنها با نظریه های وکالت و نمایندگی قانونی قابل توجیه نیست و صرفاً از طریق نظریه وحدت یا رکن بودن قابل توجیه می شود.
غیر قابل استناد بودن محدودیتهای ایجاد شده نسبت به اختیارات مدیران شرکتها در قبال اشخاص ثالث، جز از طریق وحدت یا رکن بودن میسر نیست؛ زیرا در این نظریه، سازمان مدیریت رکت تصمیم گیرنده شرکت تلقی می شود و تصمیم و اقدامش به منزله تصمیم و اقدام خود شرکت است. در واقع محدود کردن اختیارات مدیران به معنای محدود کردن اختیارات شرکت به وسیله خود شرکت است و چنین امری در مقابل اشخاص ثالث قابلیت طرح ندارد. به نظر می رسد موضع قانونی تجارت نیز بر نظریه “وحدت مدیران با شرکت” یا “نظریه رکن بودن مدیران شرکت” منطبق باشد ؛ زیرا سازمان مدیریت در شرکتهای سهامی از ارکان تشکیل دهنده شرکت تلقی گردیده و قبل از تعیین مدیران و قبول سمت به وسیله آنان شرکت تشکیل نمی گردد، به موجب ماده ۱۷ ل.ا.ق.تجارت :” ….بازرسان باید کتباً قبول سمت نماینده قبول سمت به خودی خود دلیل به این است که مدیر و بازرس با علم به تکالیف و مسئولیتهای سمت خود عهده دار آن گردیده اند. از این تاریخ شرکت تشکیل شده محسوب می شود” ماده ۱۱۸ ل.ا.ق.تجارت مقرر می دارد : “جز درباره موضوعاتی که به موجب مقررات این قانون تصمیم و اقدام درباره آنها در صلاحیت خاص مجامع عمومی است، مدیران شرکت دارای اختیارات لازم برای اداره امور شرکت می باشند، مشروط بر آنکه تصمیمات و اقدامات آنها در حدود موضوع شرکت باشد. محدود کردن اختیارات مدیران در اساسنامه با به موجب تصمیمات مجامع عمومی فقط از لحاظ روابط مدیران و صاحبان سهام معتبر بوده و در مقابل اشخاص ثالث باطل و کان لم یکن است.”
بند چهارم -شرکت عملی:
برخی اوقات دو یا چند نفر با جمع نمودن سرمایه اقدام به شراکت با هم برای فعالیتهای تجاری می پردازند، در حالیکه فعالیت تجاری خویش را در هیچ قالب های شرکت های تجاری انتخاب نکرده اند و مشارکت آنها در هیچ جا ثبت و آگهی نگردیده است و حدود مسئولیت آنها در قبال اشخاص ثالث مشخص نیست، در این صورت اصولاً روابط شرکا مطابق مقررات حقوق مدنی تنظیم می شود. لیکن ماده ۲۲۰ قانون تجارت این مشارکت ها را در حکم شرکت تضامنی می داند:” هر شرکت ایرانی که فعلاً وجود داشته یا در آتیه تشکیل می شود و یا اشتغال به امور تجارتی خود را به صورت یکی از شرکتهای مذکور در این قانون در نیاورده و مطابق مقررات مربوط به آن شرکت عمل ننماید، شرکت تضامنی محسوب شده و احکام راجع به شرکتهای تضامنی در مورد آن اجرا می گردد.”
در خصوص اینکه شرکت عملی شخصیت حقوقی دارد یا خیر اختلاف وجود دارد. برخی این نوع شرکت را فاقد شخصیت حقوقی می دانند، و برای حمایت از اشخاص ثالث با حکم قانونگذار احکام شرکت تضامنی را در مورد آنها اجرا می شود[۳۵۰] لیکن در استناد ظاهر بند نخست ماده ۲۲۰ قانون تجارت می توان گفت[۳۵۱] که این نوع مشارکت شخصیت حقوقی مستقل از شخصیت شرکا دارند.[۳۵۲]
شرکت عملی را واجد شخصیت حقوقی مستقل بدانیم یا خیر و خواه قصد شرکا بر حفظ مالکیت مشاع اموالشان توافق کنند و یا اینکه آن اموال را از مالکیت مشاعی خود خارج و به شخصیت حقوقی مستقل اختصاص می دهند؛ بحث شرکت ظاهری در این خصوص تحقق می یابد؛ یعنی وقتی دو نفر با مشارکت یکدیگر به اعمال تجاری مبادرت می ورزند و در نگاه اشخاص ثالث آنها به صورت یک شرکت به فعالیت تجاری می پردازند، قانونگذار برای حمایت از اشخاص ثالث، شراکت آنها را در حکم شرکت تضامنی می داند و از اشخاص ثالث حمایت می کند و به دلیل فوائد اجتماعی که این حکم دارد قانونگذار مسئولیت سنگین تری بر دوش آنها گذاشته است.
در حقوق فرانسه شرکت ظاهری وقتی تحقق می یابد که شرکتی واقعاً تشکیل و شخصیت حقوقی مستقلی از شرکا به وجود می آید، لیکن بعداً بطلان شرکت احراز یا شرکت منحل می شود[۳۵۳] در این فرض اشخاص بعد از معامله متوجه می شوند که قبلاً شرکت منحل یا بطلان آن ثابت شده است. در واقع آنها فقط با شرکت ظاهری که در واقع وجود ندارد، معامله کرده اند و آنها از انحلال و بطلان قبلی شرکت آگاه نبوده اند.در این حالت، نظریه ظاهر از بی اعتباری قرارداد جلوگیری می کند، زیرا قرارداد با یک شخص که وجود خارجی ندارد، منعقد شده است و به همین دلیل اصولاً قرارداد باید باطل باشد، لیکن به منظور حمایت از شخص ثالث با حسن نیت که به دلیل جهل از بطلان و انحلال قبلی شرکت و با اعتماد به وجود ظاهری شرکت معامله کرده است ، قرارداد معتبر می گردد.
بند پنجم -شرکت های زنجیره ای:
نظریه ظاهر در شرکتهای زنجیره ای بین استقلال شخصیت و نفع اقتصادی و احد[۳۵۴] این شرکتها تعدیل ایجاد می کند. شرکتهای زنجیره ای شخصیت حقوقی مستقلی دارند و هر یک از آنها متعهد به پرداخت دیون خود و اجرای تعهدات قراردادی خود هستند. با وجود این، نفع اقتصادی بسیار نزدیک، آنها را در حکم شرکت واحد قرار می دهد. اشخاصی که با شرکتهای زنجیره ای معامله می کنند، از چگونگی اداره آن آگاه نیستند و امکان دارد در هنگام معامله با شرکت وابسته یا شرکت فرعی تصور می نمایند که شرکت مادر طرف قرارداد قرار می گیرد.نظریه ظاهر، در صورتی که اشتباه مشروع باشد، از اشخاص ثالث طرف قرارداد با شرکتهای زنجیره ای حمایت می کند.[۳۵۵]
در شرکتهای زنجیره ای، شرکت مادر و شرکت های فرعی شخصیت حقوقی مستقلی از یکدیگر دارند.[۳۵۶] شرکت مادر یا یکی از شرکت های فرعی آن متعهد به اجرای قراردادی که شرکتهای فرعی دیگر انجام داده، نیست و خود معامله شرکت کننده باید تعهدات قراردادی اجرا کند و به همین دلیل ورشکستگی یکی از شرکتهای فرعی، ورشکستگی شرکت مادر یا شرکت فرعی دیگر را موجب نمی شود. در مقابل اصل استقلال شخصیت شرکت مادر و شرکتهای وابسته به آن، استثنایی برای حمایت از اشخاص ثالث وجود دارد که به موجب آن شرکت مادر متعهد به اجرای قراردادی می شود که شرکت فرعی منعقد کرده است، این استثناء در کلیه موارد در حمایت از اشخاص ثالث تحقق می یابد .
تقصیر شرکت مادر اعتماد مشروع اشخاص ثالث بر تعهد شرکت مادر را بر انگیزد.
شرکت مادر در اداره امور شرکتهای وابسته عملاً دخالت کند
ظاهری مبنی بر تعهد شرکت مادر ایجاد شود.در واقع در هر سه مورد، نظریه ظاهر اجرا می شود، با این توضیح که در نتیجه تقصیر شرکت مادر، اشتباه اشخاص به وضع ظاهری مشروع تلقی می گردد و در واقع نظریه ظاهر برای حمایت از اشخاص با حسن نیت اجرا می شود.
در مداخله شرکت مادر در امور شرکتهای فرعی نیز همین مطلب مصداق دارد. در این دو مورد نظریه ظاهر به طور ضمنی جهت حمایت از اشخاص ثالث به کار می رود. لیکن در فرض دیگر، به طور صریح و واضح نظریه ظاهر حمایت از اشخاص ثالث را ممکن می سازد. در حال حاضر نقش حمایتی نظریه ظاهر از طرف قرارداد در مواردی که همکاری و روابط نزدیک دو شرکت سبب ایجاد اشتباه مشروع شخص ثالث در خصوص هویت طرف قرارداد[۳۵۷] و مخاطب خود می شود، شخص حقوقی دیگری غیر از طرف قرارداد را نیز متعهد به اجرای تعهدات قراردادی می گرداند. به این موضوع منطقی نخسین بار در رأی مورخ ۱۱ ژانویه ۱۹۸۵ دادگاه تجدید نظر دکس –آن – پرونس ، اشاره شد. درآن پرونده شرکت برای خود شعبه ای ایجاد کرد و خود رأساً از طرف شعبه برای فروشنده همیشگی سفارش های خرید می فرستاد، شرکت اصلی به فروشنده تغییر در سفارش خرید و ایجاد شعبه را اطلاع نداده بود. به همین دلیل فروشنده همچنان فکر می کرد که سفارش خرید به خود شرکت مربوط می شود. این اشتباه از عملکرد شرکت اصلی در ارائه سفارش خرید به فروشنده همیشگی کالا نشأت می گیرد و از این حیث اشتباه فروشنده مشروع تلقی می شود. بعد از اینکه کالاها به خریدارتحویل شد، هنگام مطالبه ثمن شرکت مادر اعلام کرد که خریدار شعبه آن شرکت بوده و به دلیل استقلال شخصیت حقوقی، خود شعبه باید ثمن را پرداخت کند. بعد از اقامه دعوای مطالبه ثمن، دادگاه با این استدلال که، فروشنده از موضوع تشکیل شعبه آگاه نشده بود و نمی دانست که خریدار جدید شعبه شرکت و نه خود شرکت است و به دلیل روابط مستمر با شرکت مادر، به بررسی موضوع نپرداخته و به همین دلیل در هویت طرف قرارداد و مخاطب خود دچار اشتباه شده است. در واقع این اقدام شرکت مادر و روابط مستمر فروشنده و خریدار وضعیت ظاهری ایجاد می کند که اعتماد مشروع خریدار را بر می انگیزد . بنابراین به استناد نظریه ظاهر شرکت مادر باید ثمن را پرداخت نماید. در نتیجه اشتباه شخص با حسن نیت در هویت طرف قرارداد اصول حقوقی همانند استقلال شخصیت حقوقی مادر و شرکت وابسته را بی اثر می سازد.
امکان دارد شخص با یکی از شرکتهای زنجیزه ای معامله کند، و روابط شرکتهای زنجیره ای در حدی نزدیک باشد که آنها را در حکم یک شرکت قرار دهد و اشخاص آنها را یک شرکت واحد بپندارند. نفع اقتصادی واحد، وضعیت ظاهری به وجود می آورد که به استثنا آن شخص دیگری غیر از بدهکار اصلی نیز ملزم به اجرای تعهدات قرادادی می شود. مبنای این نظریه، اعتماد مشروع طرف قرارداد است؛ یعنی شخص ثالث که شرکتهای زنجیره ای را به دلیل روابط بسیار نزدیک و نفع اقتصادی مشترک در حکم یک شرکت می پندارند و با اعتماد مشروع به این وضع ظاهری با یکی از آنها معامله می کند، می تواند اجرای تعهدات را از هر یک از شرکتهای فرعی درخواست نماید.
نتیجه گیری:
مهمترین اثر و نتیجه نظریه ظاهر در اعمال حقوقی، اعتبار بخشیدن به قراردادی است که یکی از شرایط اساسی درستی معامله را ندارد نظریه ظاهر در حمایت از اعتماد مشروع اشخاص ثالث است و در واقع جهت حفظ امنیت معاملات عیب قرارداد را رفع می کند و قرارداد معیوب را به قراردادی درست و الزام آور تبدیل می کند.
برای اجرای این اثر نظریه ظاهر، باید رکن مادی یعنی وجود وضع ظاهری معتبر و رکن روانی یعنی وجود اعتقاد مشروع و حسن نیت ثابت شود. نظریه ظاهر در حمایت از اعتماد مشروع متعاملین آثار قراردادی را تقویت می کند و آثار قراردادی را در حمایت از اعتقاد و مشروع تشدید می کند.
ظاهر در ایفای نقش حمایتی مفاد قرارداد را تغییر می دهد و با الزام آور دانستن مفاد ظاهری قرارداد آن را به یکی از طرفین تحمیل می کند. نقش حمایتی ظاهر در اعمال متعامل ظاهری و مفاد ظاهری قرارداد مطرح می شود. این اثر نظریه ظاهر در قرارداد معتبر و در رابطه طرفین مصداق می یابد و به ضرر طرف قرارداد که ظاهر فریبنده ایجاد کرده و به نفع کسی که با تصور مشروع نسبت به هویت طرف قرارداد یا مفاد آن دچار اشتباه شده عمل می نماید.
ظاهر ابزار مفیدی است که در تفسیر برای تحقق عدالت به یاری حقوقدان می شتابد. در تفسیر قرارداد و قانون از این ابزار استفاده می شود. قرارداد (توافق طرفین ) برای ایجاد اثر حقوقی، قانون طرفین قرارداد محسوب می شود وبرای رفع ابهام از توافق آن دو، باید قصد مشترک متعاملین یعنی آن چیزی که آنان ابراز و توافق کرده اند احراز گردد. در تعارض اراده ظاهری با اراده واقعی و باطنی، خواست واقعی اشخاص ترجیح می یابد. بنابراین در تفسیر قرارداد هدف احراز قصد مشترک طرفین قرارداد است. این نوع تفسیر، تفسیر شخصی نام دارد و هدف آن احراز قصد واقعی دو طرف است زیرا قرارداد محصول توافق طرفین است که هیچ چیزی غیر از توافق متعاملین نمی تواند تعهدی را بر آنان تحمیل کند یا حقی را به وجود آورد. لیکن تحول قرارداد در دهه های اخیر، گزافه های طرفداران آزادی قراردادی و اصل حاکمیت اراده را تعدیل کرده است و این تحول هم چنان ادامه دارد. احترام به اصل حاکمیت اراده، فدای حمایت از اشخاص ثالث و الزامات داد و ستد و تأمین اعتبار می گردد. نیازهای اجتماعی ایجاب می کند متعاملین از بررسی قصد باطنی یکدیگر، که امری پیچیده است، معاف شوند و آنان به بررسی نشانه های خارجی و ملموس، که تشخیص و فهم آن ساده و مطمئن است بسنده کنند.
در این نوع تفسیر که تفسیرنوعی نام دارد، الزمات برتری همانند حسن نیت، برابری، عدالت، توازن مد نظر قرار می گیرد. این الزامات، حمایت از متعهد در مقابل ابهامات قرارداد ناشی از عمل مشروطه را توجیه می کند، قرارداد به نفع مشروط علیه و به ضرر مشروط له تفسیر می شود. در این نوع تفسیر به جای تفسیر لفظی مفاد قرارداد، احراز قصد مشترک و خواست واقعی متعاملین، حمایت از طرف ضعیف تر مبنا قرار می گیرد. در حال حاضر اسناد پیش قراردادی، که هدف آن ترغیب اشخاص به انجام معامله است، بسیار رواج دارد. شرکت ها از آگهی تبلیغاتی فریبنده، متن پیچیده قرارداد، و از جمله های بسیار کوچک و ریز، درج برخی از شرایط در اسناد ضمیمه و … در معاملات استفاده می کنند. در مقابل این شرایط، آگاهی از موضوع قرارداد برای شخصی که در تنظیم آن دخالت نداشته، بسیار دشوار است. برای روشن شدن موضوع قرارداد، تنظیم کننده باید اطلاعات کافی را به طرف مقابل ارائه کند. در صورت تخلف از انجام این تعهد، مفاد ظاهری قرارداد به ضرر تنظیم کننده و به نفع طرف دیگر لازم الاجرا می شود، در این فرض نظریه ظاهر موضوع قرارداد را تغییر می دهد. پیچیدگی نوع فعالیت های اقتصادی، فهم قراردادها را دشوار کرده است. ماهیت برخی روابط حقوقی به گونه ای است که اشخاص حقیقی متعددی با فعالیت اقتصادی یکسان و یا اشخاص حقوقی با فعالیت مشابه را درگیر می کند و این موضوع ابهام قرارداد را زیادتر می کند. در نتیجه اشخاص در هویت یا وصف طرف قرارداد دچار اشتباه می شوند، در این حالت نظریه ظاهر در حمایت از اعتقاد مشروع شخصی که دچار اشتباه شده، شخص طرف قرارداد را تغییر می دهد. این الزامات، ضرورت احراز قصد مشترک و اراده واقعی طرفین قرارداد را از بین می برد و به جای آن معیار تجلی ظاهری قرارداد را جایگزین می کند. در هر قراردادی ظاهری وجود دارد که طرف قرارداد با تصور مشروع نسبت به آن ظاهر و ظهور اراده طرف مقابل، رضای خود را اعلام می کند و به جای احراز اراده واقعی و مشترک دو طرف قرارداد، باید ظهور اراده طرف قراراداد و تصور مشروع به آن تجلی ظاهری بررسی شود. این تفسیر نوعی و مبتنی بر ظاهر است.
در تفسیر قانون شیوه ها و مکاتب مختلفی وجود دارد. برخی آگاهی و رسیدن به قصد واقعی قانوگذار را مطلوب می دانند و دیگران برای تحقق عدالت در جامعه، قواعد را فارغ از قصد واقعی قانونگذار و آن گونه که ظهور دارد تفسیر می نمایند. در کنار تفسیر مبتنی بر ظاهر، می توان از نظریه ظاهر در تفسیر قانون استفاده کرد. تفسیر مبتنی بر نظریه ظاهر، یکنواختی در تفسیر قانون در موارد مشابه را به همراه دارد و از تفسیرهای متشتت جلوگیری می کند. یعنی در مواردی که اجرا یا رد نظریه ظاهر مطرح می شود می توان با تفسیر مبتنی بر نظریه ظاهر، تفسیر یکنواخت در موارد مشابه ارائه کرد و از تفسیر ناهماهنگ متون قانون جلوگیری می شود. به عنوان مثال نفوذ اعمال وکیل نسبت به موکل تا رسیدن خبر عزل مصداق نظریه وکالت ظاهری است. اعمال وکیل معزول تا رسیدن خبر عزل نسبت به موکل نافذ است. در مورد فوت و حجر موکل این پرسش مطرح می شود که آیا اعمال وکیل را می توان تا رسیدن خبر فوت یا حجر نافذ بدانیم؟ اگر نفوذ اعمال وکیل معزول تا رسیدن خبر عزل را حکم استثنایی و خلاف اصول حقوقی بدانیم باید از تفسیر موسع آن به سایر موارد خودداری کنیم و اجرای آن را فقط به نص محدود نماییم. این تفسیر، نظریه بیشتر حقوقدانان است. لیکن اگر مبنای آن را نظریه ظاهر و هدف را جلوگیری از ورود ضرر به اشخاص ثالث و حفظ امنیت معاملات بدانیم باید اعمال وکیل را تا رسیدن خبر حجر یا فوت نافذ بدانیم. بنابراین تفسیر مبتنی بر نظریه ظاهر، با تشخیص درست مبانی، برای موارد مشابه، تفسیر یکنواخت در جهت تحقق عدالت و انصاف ارائه می کند.
نظریه ظاهر در تعیین طلبکار و سقوط تعهد نقش مهمی ایفاء می کند. متعهد در هنگام ایفای تعهد، باید متعهد له را شناخته و دین را به او بپردازد. مطابق قاعده کلی، دین باید به شخص داین یا نماینده وی پرداخت گردد، وگرنه دین از ذمه متعهد ساقط نمی شود و او باید دین را به متعهد له پرداخت کند. ممکن است بدهکار با حسن نیت، شخصی را جانشین طلبکار بپندارد و با اعتماد مشروع به درستی اقدام خود، دین را به وی پرداخت نماید. در این حالت پرداخت دین به طلبکار سبب سقوط دین از ذمه بدهکار می شود.
مطابق نظریه ظاهر، برخلاف نظر برخی حقوقدانان که بر تحلیلهای مبتنی بر نظریه های مطروحه در حقوق مدنی بنا شده اند مسئولیت براتی امضاء کننده سند تجاری بر اساس توافق دو طرفه یا مفهوم شرط به نفع ثالث مبتنی نمی باشد بلکه ناشی از ظاهری است که وی با اراده خود(امضاء)، در ایجاد و پیدایش آن دخیل بوده است همچنین ناشی از اعتمادی است که دارنده ثالث با اتکاء به همین ظاهر و بدون آگاهی از حقیقت ایرادات احتمالی و بدون قصور در آگاه شدن از حقیقت ( یعنی متعارف نا آگاه)، سند را با ظاهر معتبر و منظم و قابل اعتماد به عنوان یک ارزش فراتر پذیرفته است و اکنون حقوق در دو راهی تحمیل مسئولیت به امضاء کننده بی تقصیر و تحمیل زیان به دارنده اعتماد کننده به ظاهر، باید یکی را برگزیند و در این گزینش، توجه به مصالح اقتصادی جامعه، به عنوان شخصیتی مستقل از اعضای آن، نظام حقوقی را به انتخاب راه اول یعنی حمایت از دارنده اعتماد کننده به ظاهر و تحمیل مسئولیت به امضا کننده وا می دارد.
در واقع امضای سند تجاری و تصرف آن توسط دارنده اعتماد کننده به ظاهر، صرفنظر از قصد نتیجه عمل حقوقی و صرفنظر از تقصیر یا عدم تقصیر امضاء کننده بسان واقعه ای حقوقی، مسئولیت می آفریند و امضاء کنده را در برابر دارنده مسئول می سازد.
نظریه با تکیه بر حقوقی که دارنده سند تجارتی با اعتماد متعارف به ظاهر سند برای خویش تصور نموده است، او را مورد حمایت قرار می دهد.
نظریه در حقوق ایران مهجور مانده و تنها دارای آثاری کم رنگ در مبحث حقوق شرکتهای تجاری است لیکن لایحه اصلاح قانون تجارت ایران مصوب هیأت وزیران ۱۳۸۶ با شناسایی نظریه و تخصیص احکام متعددی پیرامون قواعد حقوق ناشی از آن، اقبال حقوق ایران نسبت به نظریه را بیشتر کرده است.
مطابق نظریه ظاهر در شرکتها اشخاص به پرداخت دیون شرکت باطل یا شرکتی ملزم می شوند که وجود خارجی ندارد، دیدیم که در مواد ۲۲ قانون تجارت و مواد ۲۷۰، ۱۱۸ ، ۱۳۵ل.ا.ق.ت. آثاری از نظریه ظاهر مشاهده می شد، بطلان شرکت در مقابل اشخاص ثالث قابل استناد نبوده و با توجه به اینکه شرکت ایجاد شده به استناد وضع ظاهری باید تعهداتش را در مقابل اشخاص ثالث انجام دهد و بطلان شرکت، در مقابل اشخاص ثالث قابل استناد نبوده، ناردرستی و رعایت نشدن تشریفات و شرایط قانونی در تشکیل ارکان نیز در مقابل اشخاص ثالث قابل استناد نمی باشد، انتساب و حدود اختیار و خاتمه سمت نماینده شرکت نیز در نظریه ظاهر مطرح می شود و در صورت بطلان شرکت یا خارج شدن مسئولیت مدیر از حدود اختیار همچنان باقی است.
پیشنهادات
فراخوان عمومی برای گسترش نظریه درتمام مقولات حقوق خصوصی
تاکنون “نظریه ظاهر” در حقوق ایران چنانچه باید مورد توجه قرار نگرفته است و صرف نظر از برخی مقررات راجع به حقوق شرکتهای تجاری ( و با سایه ای کم رنگ در حقوق اسناد تجاری ) همچنان بعنوان یک قاعده تخلف ناپذیر و یکه تاز از حقوق مالک حمایت مطلق می شود .
فلسفه حاکم بر ” نظریه ظاهر ” این تمایل را بوجود می آورد که اعمال آن را در اسناد تجاری و شرکتهای توسعه بخشید و به آن نیز محدود نگردید و بطور کلی هر مقوله ای از حقوق خصوصی که، ظاهر قابل اعتمادی را فراهم می نماید در بر گیرد. همچنانکه در حقوق ایتالیا، فرانسه و سوئیس نشانه های این گرایش بنحوی ملاحظه می گردد.
ایتالیایی ها که بانیان ” نظریه ظاهر ” در حقوق اسناد تجاری بودند باید طرفدار گسترش نظریه در حقوق اموال نیز محسوب شوند، چه قانون مدنی این کشور طی ماده ۱۱۳۵ شخصی را که با اتکاء اسناد ظاهراً صحیح و با حسن نیت مال منقولی را تحصیل نموده، مورد حمایت قرار می دهد و مالک می شناسد و از وی در برابر ادعای احتمالی دیگران حمایت می کند.
همچنین در ماده ۱۱۶۱ همان قانون، تصرف انتقال دهنده به مدت ده سال را در صورت فقدان سند مذکور در ماده ۱۱۵۳ برای حمایت از دارنده اعتماد کننده به ظاهر کافی می داند. فرانسوی ها هم تمایلات خود به پذیرش نظریه ظاهر در حقوق قراردادها را نشان داده اند.
تقسیم بطلان قراردادها به دو نوع ” مطلق” و ” نسبی” از نشانه های این تمایل است، چرا که تأسیس حقوقی بطلان نسبی قرارداد در واقع راهی برای حمایت از اشخاص ثالثی است که با اعتماد به ظاهر و حسن نیت اقدام به تصرف مالی نموده اند و حال آنکه ممکن است بر اثر بطلان مطلق معاملات پیشین، حقشان تضییع گردد.

سایت دانلود پایان نامه : منابع کارشناسی ارشد با موضوع : دفاع … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

اخلاقگرایی ادّعا می‌کند که هر عیب اخلاقیِ موجود در اثر هنری همواره نقصی زیبایی‌شناختی است، و حال آنکه اخلاقگرایی معتدل، با اتّخاذ موضعی خفیف‌تر، صرفاً مدّعی است که گاهی عیب اخلاقی موجود در اثر هنری ممکن است عیبی زیبایی‌شناختی باشد و گاهی حُسنِ اخلاقی موجود در اثر هنری ممکن است حُسنی زیبایی‌شناختی باشد. پس، اخلاقگرایی معتدل از دو جنبه با اخلاقگرایی مرز دارد. از یک سو، دعوی‌اش را تنها محدود به برخی آثار هنریِ به لحاظ اخلاقی معیوب می‌کند، نه همه‌ی آثار واجد وجوه غیراخلاقی؛ و، از دیگرسو، در باب ربطِ حُسن اخلاقیِ اثر به حُسنِ زیبایی‌شناختیِ آن هم دعوی‌ای دارد که اخلاقگرایی نسبت بدان ساکت بود. به تعبیری، می‌توان گفت که، از یک منظر، مضیّق‌تر از اخلاقگرایی است و، از منظری دیگر، موسّعتر.
می‌توان گفت که اخلاقگرایی معتدل، در واقع، دو مدّعا در باب ربط ارزیابی اخلاقی به ارزیابی زیبایی‌شناختی دارد: یکی اینکه گاهی عیب اخلاقی به نقص زیبایی‌شناختی اثر می‌ انجامد و دیگری اینکه گاهی حُسن اخلاقی به حُسن زیبایی‌شناختی اثر منجر می‌شود. اخلاقگرایی معتدل، برای دفاع از دعوی نخست، اساس کار خود را، همچون خلفش اخلاقگرایی، بر واکنش‌های اخلاقی‌ای می‌گذارد که اثر مخاطبش را بدان‌ها توصیه یا حکم می‌کند.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تضمینِ برانگیخته‌شدنِ واکنش‌های مورد توصیه‌ی اثر هنری در مخاطب یکی از وجوهِ مهمّ برنامه‌ی هر اثر هنری است. پس، هر ضعف‌ونقصانی در این تضمینْ نقصی زیبایی‌شناختی در اثر هنری است، و، از این حیث، باید در کفّه‌ای از ترازو قرار گیرد و هر حُسنِ زیبایی‌شناختی‌ای که اثر مذکور دارد، البتّه اگر داشته باشد، در کفّه‌ی دیگر. بسیاری از (بیشترِ؟) آثار هنری واکنش‌های عاطفی‌ای را توصیه می‌کنند. برخی از این واکنش‌های عاطفی، در میان شرایط موجّه‌کننده‌شان، ملاحظاتی اخلاقی در بر دارند (بدین نحو که [مثلاً] خشمْ مستلزمِ درکِ بی‌عدالتی است)؛ و پاره‌ای از این واکنش‌های عاطفی کاملاً وجه اخلاقی دارند (مثل احساس خشم اجتماعی). اثر هنری‌ای که در تضمینِ برانگیختگی یا جذبِ عاطفیِ [مخاطب] ناموفّق است برحسبِ معیارهای خودش از لحاظ زیبایی‌شناختی نقص دارد. وانگهی، چه بسا یک اثر هنری بدین سبب در تضمینِ واکنش‌های عاطفی‌ای که بدان‌ها حکم می‌کند ناموفّق باشد که تصویری که از شخصیّت‌ها و وضع‌وحال‌ها عرضه می‌کند با معیارهای موجّه‌کننده‌ی اخلاقی‌ای که درخورِ عاطفه‌ی حکم‌شده هستند نمی‌خواند. و یکی از راه‌هایی که بدین امر توانَد انجامید غیراخلاقی بودن است. (ص ۱۳۰)
برای مثال، رمان حیوان رو به موت را در نظر بگیرید. ظاهراً نویسنده‌ی این رمان تلاش دارد تا شکوهِ امیالِ، به زعم خود، مردانه را در قامتِ قهرمان مرد داستانش نشانمان دهد و ما را به تحسین و شگفتی وادارد. امّا هر خواننده‌ی دارای حسّاسیّت اخلاقی، تصدیق می‌کند که کِپِش، شخصیّت اوّل رمان، هر آینه، یک متجاوز جنسی است. تلقّیِ وی از زنان این است که موجوداتی صرفاً جنسی‌اند و نظرگاه رمان هم با وی همراه است. همین نگرش غیراخلاقیِ وی نسبت به زنان سبب می‌شود که خوانندگانِ به لحاظ اخلاقی حسّاس نتوانند با اثر همراهی کنند و واکنشِ مورد انتظار (شگفتی و تحسین) را بروز دهند. بنابراین، اینکه برخی خوانندگان نمی‌توانند، از پیِ مواجهه با این رمان، واکنش مورد نظر را بروز دهند دقیقاً از آن روست که نمی‌توانند با نظرگاه اخلاقاً معیوبِ رمان همراهی کنند. یعنی عیب اخلاقیِ موجود در رمانْ سببِ عدم توفیقِ زیبایی‌شناختیِ آن گشته است. و این همان دعویِ نخستِ اخلاقگرایی معتدل است.
در خصوص این دعوی، دو نکته‌ی درخور توجّه وجود دارد. یکی اینکه چنین نیست که وجود هر عیب اخلاقیِ منجر به نقص زیبایی‌شناختی سبب شود که اثری، در مجموع، به لحاظ زیبایی‌شناختی بد باشد. ممکن است عیوب اخلاقی موجود در اثری که بالمآل نقص‌هایی زیبایی‌شناختی تفسیر می‌شوند، در مقایسه با محاسن زیبایی‌شناختیِ اثر مذکور، چشمگیر نباشند و آن اثر، روی هم رفته، به لحاظ زیبایی‌شناختی خوب ارزیابی شود. و نکته‌ی دوم اینکه چنین نیست که لزوماً مخاطبان ــ حتّی مخاطبان به لحاظ اخلاقی حسّاس ــ همواره ملتفتِ همه‌ی عیوب اخلاقیِ موجود در آثار هنری بشوند و، در نتیجه، این التفات به همراهیِ ایشان با اثر لطمه بزند. کاملاً متصوّر است که مخاطبان به علل مختلفی نتوانند به عیوب مذکور ره ببرند ــ از جمله اوضاع‌واحوالی که در آن با اثر مواجهه می‌شوند و/یا پیچیدگی و ظرافتِ اثر. می‌توان انتظار داشت که مردمان کشوری مورد تهاجم، در گرماگرمِ نبرد با کشور متخاصم، اصلاً متوجّهِ رویکردِ غیرانسانیِ موجود در پاره‌ای آثار هنری‌ای که بر در و دیوار شهرهایشان می‌بینند نشوند. کاملاً محتمل است که ایشان در آن وضع‌وحالِ خون و آتش، برغم باور داشتن به ضوابط اخلاقی‌ای در خصوص جنگ، نتوانند تشخیص دهند که آثار مذکور به زیر پا گذاشتن برخی از همان ضوابط دعوتشان می‌کنند. وانگهی، آثار هنری می‌توانند واجد پیچیدگی و ظرافت بسیار باشند، به نحوی که حتّی مخاطبان از لحاظ اخلاقی حسّاس هم نتوانند برخی دلالت‌های غیراخلاقی آن‌ها را دریابند. حاصل اینکه در چنین نمونه‌هایی، عیوب اخلاقی موجود در آثار به بروز واکنش مورد توصیه‌ی اثر لطمه نمی‌زنند و، بنابراین، نقص‌های زیبایی‌شناختیِ بالفعل نیستند، هرچند نقص‌هایی بالقوّه باشند.
چنانکه گذشت، افزون بر ادّعایی در باب ربط عیب اخلاقیِ موجود در اثر هنری به نقص زیبایی‌شناختیِ آن، اخلاقگرایی معتدل دعوی‌ای هم در باب ربط فضیلتِ اخلاقیِ موجود در اثر به حُسن زیبایی‌شناختی آن دارد.
[به زعم اخلاقگرای معتدل] گاهی فضیلت اخلاقیِ موجود در اثر هنری می‌تواند حُسنِ زیبایی‌شناختی به شمار آید. یکی از اهدافِ زیبایی‌شناختیِ مهمّ اکثرِ آثار هنری جلبِ توجّه مخاطب است. فراهم آوردن بصیرت اخلاقی واقعی و عبرت‌آموز؛ به کار انداختن و افزایشِ قوای ادراک، عاطفه، و تأمّلِ اخلاقیِ درست در مخاطب؛ تحدّی با عقاید اخلاقی خودپسندانه؛ برانگیختن فهم اخلاقی و/یا وسعت و قوّت بخشیدن بدان؛ فراهم آوردن زمینه برای انجام داوری‌های اخلاقی‌ای که وجه تعلیمی و تربیتی دارند؛ ترغیب مخاطبان به پِیجویی دلالت‌های اخلاقی یا رمزگشایی از استعاره‌های به لحاظ اخلاقی ارزشمندی که برای زندگی‌های ایشان اهمّیّت دارد، جملگی، می‌توانند در جذّاب شدن اثر هنری نقش داشته باشند. بدین‌سان، گاهی یک فضیلتِ اخلاقیْ حُسنی زیبایی‌شناختی هم هست. (ص ۱۳۲)
نخستین نقد عمده‌ی وارد شده بر اخلاقگرایی معتدل معطوف به ادّعای اوّلِ آن مبنی بر ربط عیب اخلاقی به حُسن زیبایی‌شناختی است. اگر مخاطب، به سببِ عیب اخلاقی موجود در اثر، رغبتی به همراهی با آن نداشته باشد، در واقع‌، خود را از آنچه اثر برایش تدارک دیده محروم می‌دارد. بدین‌سان، چنین مخاطبی اصلاً تجربه‌ی کاملی از اثر نداشته است که بخواهد در باب آن به داوری بنشیند. در پاسخ، باید گفت: بی‌رغبتیِ منظورِ نظر در اینجا از آن دست بی‌رغبتی‌ای نیست که مخاطب بتواند از آن مانع شود یا مهارش کند. مخاطبی که به لحاظ حسّاسیّت اخلاقی در وضع آرمانی قرار دارد، در مواجهه با بی‌اخلاقی‌های احتمالی موجود در اثر، چنان عنانِ عواطف از کف می‌دهد که دیگر نمی‌تواند با اثر همراهی و همدلی کند. از دیگر سو، این بی‌رغبتی چنان هم نیست که دسترسیِ مخاطب به اثر را کاملاً مسدود کند. چنین مخاطبی می‌تواند، از پس تلاشی منصفانه برای نشان دادن واکنش مورد توصیه‌ی اثر، حکم به وجود نقصی در طرح‌وتدبیرِ آن اثر کند. یعنی ارزیابی‌اش از این قرار باشد: اثر مذکور دارای چنان عیوب اخلاقی‌ای است که مخاطب به لحاظ اخلاقی حسّاس نمی‌تواند با آن همراهی کند و واکنش مورد نظرش را بروز دهد. پس، اثر مذکور به لحاظ زیبایی‌شناختی عیبناک و ناقص است.
نقد دیگر تا حدّی مبتنی است بر اوّلین نکته‌ای که در باب مدّعای نخستِ اخلاقگرایی معتدل متذکّر شدیم ــ یعنی امکانِ وجودِ آثار هنری‌ای که دارای عیب اخلاقی‌اند، ولی، روی هم رفته، به لحاظ زیبایی‌شناختی خوبند. گفته می‌شود: چرا اخلاقگرایی معتدل، که وجودِ آثار هنریِ اخلاقاً معیوبِ به لحاظ هنری خوب را می‌پذیرد، بر وجودِ آثار هنری‌ای که به سببِ عیبناکیِ اخلاقی‌شان به لحاظ زیبایی‌شناختی خوبند صحّه نمی‌گذارد؟ در پاسخ، باید گفت: اخلاقگرایی معتدل، که چیز زیادی از عمرش نمی‌گذرد، چنانکه پیشتر آمد، تنها دو مدّعا داشته است و این نقد مدّعای سومی را پیش می‌کشد، نه اینکه بواقع نقدی باشد. چنین می کند که اخلاقگرایی معتدل هنوز به جمع‌بندیِ نهایی در باب این مدّعا نرسیده است، هرچند می‌تواند بگوید که آثار هنری‌ای که به سببِ عیبناکیِ اخلاقی‌شان به لحاظ زیبایی‌شناختی خوبند، اگر اصلاً وجود داشته باشند، بسیار نادرند. مشهورترین اثری که چنین ادّعایی در باب آن شده فیلم پیروزی اراده است. خوب است در پایان سخن، به عنوان مشتی نمونه‌ی خروار، ببینیم نمونه‌ی مذکور درخور چنین ادّعایی هست یا نه.
ادّعا کرده‌اند که پیروزی اراده به سبب عیبناکیِ اخلاقی‌اش به لحاظ زیبایی‌شناختی ستایش‌انگیز است. امّا استدال این سخن چیست؟
ظاهراً استدلال مورد نظر از این قرار است: ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که تکثّر عقاید در آن هست. بسیاری از این عقاید دستخوش عیب و ایرادند، از جمله، و بخصوص، ایرادات اخلاقی. با وجود این، ما نیازمندِ آنیم که این عقاید را بشناسیم و بدانیم که چرا انسان‌ها بدان‌ها معتقدند (Jacobson 1997: 193-4). پس، به داشتنِ این نظرگاه‌هایی که به روشنیِ هرچه‌تمام‌تر بر ما عرضه شده‌اند نیازمندیم. پیروزی اراده چنین کاری می‌کند. بدین‌سان، آن تصویری که با آب‌وتاب از یک وضع‌وحالِ اخلاقاً معیوب به دست می‌دهد ذاتاً در ستودنی بودنِ آن دخیل است. (ص ۱۳۵)
برای تحقّق بخشیدن به هدف تعلیمیِ مذکور، نظرگاه‌های اخلاقاً مخدوش باید در ساختارهای بزرگتری جای گیرند که خود آن ساختارها دستخوش عیب و ایراد اخلاقی نباشند، تا مخاطب بتواند در آن چارچوب کلّی‌تر اوّلاً آثار و نتایج عملیِ آن نظرگاه‌ها را فهم کند و ثانیاً دریابد که چرا کسانی بدان‌ها معتقد و ملتزمند. برای مثال، فرق است میان اثری که ساختار کلّی‌اش در جانبداری از نظرگاهی اخلاقاً مخدوش است با اثری که، برغم تصویر کردن نظرگاه مذکور، ساختار کلّی‌اش در نقدِ آن نظرگاه است. فیلم پیشنهاد، ساخته‌ی آدرین لین، هم تصویری از یک وضع‌وحال اخلاقاً معیوب به دست می‌دهد و هم چارچوب و ساختار کلّی‌اش چنان است که مخاطب، در عین حال که به رذیلت‌آمیز بودنِ پیشنهاد مطرح شده در فیلم توجّه داده می‌شود، درمی‌یابد که پیشنهاد مذکور می‌تواند چه جذّابیّت هولناکی داشته باشد. ولی ساختار کلّی پیروزی اراده چنین نیست. این فیلم آشکارا جانبدارِ فاشیسم هیتلری است و مخاطب را به باور آوردنِ بدان نظرگاه توصیه و ترغیب می‌کند، نه اینکه آن را چنان عرضه کند که مخاطب بتواند به عمقِ بی‌اخلاقی‌هایش تفطّن یابد. با این وصف، چرا باید جانبداریِ آن از فاشیسم را حُسنی زیبایی‌شناختی به شمار آوریم؟ باری، ظاهراً تنها راه برای کسی که می‌خواهد فیلم مذکور را ارزشمند بداند این است که، به نحوی، نشان دهد که حُسن‌های زیبایی‌شناختی‌اش بر نقص‌های زیبایی‌شناختیِ حاصل از عیوب اخلاقی‌اش می‌چربد. و این یعنی پذیرش چارچوب اخلاقگرایی معتدل.

    1. نتیجه‌گیری

در آنچه گذشت، نخست کوشیدیم نشان دهیم که نقد اخلاقی، برغم همه‌گیری‌اش، دست‌کم از سده‌ی هجدهم بدین سو با شکّ‌وتردیدهای فلسفیِ جدّی مواجه بوده است ــ تشکیک‌هایی که بخش عمده‌ای از آن‌ها اصلاً امکانِ چنین نقدی را به تحدّی می‌خوانند. اشکال‌کردن‌های مذکور را، با مدد گرفتن از کرول، در ذیل پنج عنوانِ استدلال هستی‌شناختی، استدلال‌های مبتنی بر خودآیینی‌گرایی، استدلال‌های معرفتی، استدلال ضدّپیامدگرایانه، و استدلال‌های مبتنی بر خودآیینی‌گرایی معتدل سازمان دادیم و، به قدر طاقت خویش، توصیف و تبیینی از هر کدام به دست دادیم.
امّا سعیِ دیگرمان معطوف به نشان دادن این معنی بود که اشکالات مذکور، برغم قوّتشان و نیز حتّی بصیرت‌هایی که می‌بخشند، نمی‌توانند امکانِ نقد اخلاقی را منتفی سازند. دفاعیّه‌پردازی‌هایی که در برابر این استدلال‌ها عرضه شد، اگر موجّه باشند و مقبولِ عقل افتند، طریقی می‌گشایند تا منتقد اخلاقگرا بتواند همچنان به نقد آثار هنری بپردازد.
و سخن آخر اینکه مدافعان نقد اخلاقی، از یک لحاظ، باید اصلاً حقّگزارِ این تشکیک‌ها باشند، چراکه جدّ و جهد در پاسخگویی به این اشکالات هم افق‌های تازه‌ای در ربط‌ونسبت میان هنر و اخلاق گشوده است و هم به تجدید قوای نقد اخلاقی و دقّت‌نظرِ منتقدان اخلاقگرا امدادها رسانده است. اگر اشکالات شکّاک نبود، نقد اخلاقی هرگز چنین در پیراستگی و قوامِ خود نمی‌کوشید، و ظرائف و لطائف بسیاری که در گرماگرمِ این مناقشه بر ما مکشوف گشته از چشممان پنهان می‌مانْد.
کتابنامه
Anderson, James, and Dean, Jeffrey. (1998). ‘‘Moderate Autonomism.’’ British Journal of Aesthetics, 38: 150–۶۶.
Beardsley, Monroe. (1958). Aesthetics. New York: Harcourt, Brace & World.
Bell, Clive. (1914). Art. London: Chatto & Windus.
Carroll, Noel. (1996). ‘‘Moderate Moralism.’’ British Journal of Aesthetics, 36: 223–۳۷.
___ (۱۹۹۸). ‘‘Art, Narrative and Moral Understanding,’’ in Jerrold Levinson, ed., Aesthetics and Ethics. Cambridge: Cambridge University Press, pp. 128–۶۰.
___ (۲۰۰۰). “Art and Ethical Criticism: An Overview of Recent Directions of Research.” Ethics,
Vol. 110, pp. 350-387
___ (۲۰۰۴). “Art and the Moral Realm,” in The Blackwell Guide to Aesthetics, Peter Kivy (ed.). Blackwell: Blackwell Publishing, pp. 126-151.
___ (۲۰۱۰). Art in Three Dimensions. Oxford: Oxford University Press.
Currie, Gregory. (1995). ‘‘The Moral Psychology of Fiction.’’ Australasian Journal of Philosophy, 73: 250–۹.
___ (۱۹۹۸). ‘‘Realism of Character and the Value of Fiction,’’ in Jerrold Levinson, ed., Aesthetics and Ethics. Cambridge: Cambridge University Press, pp. 161–۸۱.
Devereaux, Mary. (2001). ‘‘Moral Judgments and Works of Art.’’ Paper at conference on Art and Morality, University of California at Riverside, April.
Eldridge, Richard. (1992). ‘‘ ‘Reading for Life’: Martha Nussbaum on Philosophy and Literature.’’ Arion, 3d ser., 2/1: 187–۹۷.
Gaut, Berys. (1998). ‘‘The Ethical Criticism of Art,’’ in Aesthetics and Ethics, Jerrold Levinson (ed.). Cambridge: Cambridge University Press.
___ (۲۰۰۷). Art, Emotion and Morality. Oxford: Oxford University Press.
___ (۲۰۰۹). “Morality and Art,”in A Companion to Aesthetics, Stephen Davies, and …, et al. (ed.). Blackwell: Willey-Blackwell.
Hume, David. (2005). Of the Standard of Taste. In Philosophy: Basic Reading. London: Routledge, pp. 493–۵۰۷.
Kieran, Matthew. (1996). ‘‘Art, Imagination, and the Cultivation of Morals.’’ Journal of Aesthetics, 54: 337–۵۱.
Lamarque, Peter. (1995). ‘‘Tragedy and Moral Value.’’ Australasian Journal of Philosophy, 73: 239–۴۹.
Murdoch, Iris. (1970). The Sovereignty of the Good. London: Routledge & Kegan Paul.
Nussbaum, Martha. (1990). Love’s Knowledge: Essays on Philosophy and Literature.Oxford: Oxford University Press.
Putnam, Hilary. (1978). ‘‘Literature, Science and Reflection,’’ in Meaning and the Moral Sciences. London: Routledge & Kegan Paul, pp. 83–۹۶.
Tolstoy, Leo (1930). What is art? Trans. A. Maude. Oxford: Oxford University Press.
Wilson, Catherine. (1983). ‘‘Literature and Knowledge.’’ Philosophy, 58: 489–۹۶.
II
هنر و قلمرو اخلاق

    1. درآمد

نسبتِ میان هنر و اخلاق دیرپا و پیچیده است. در واقع، چنان پیچیده است که بهتر است از نسبت‌های میان هنر و اخلاق دم بزنیم، نه اینکه طوری سخن بگوییم که گویی تنها یک نسبت در اینجا برقرار است. از آنجایی که نخستین اخلاقیات قبیله‌ای و ارزش‌های نژادی از طریق ترانه‌ها، اشعار، رقص‌ها، روایات، و هنرهای بصریِ اجداد اوّلیّه‌مان بیان شده و اشاعه یافته‌اند، به احتمال بسیار، هنر و اخلاق، تقریباً در زمانی واحد، به عرصه‌ی فرهنگ وارد شده‌اند. مثلاً هومر، در ایلیاد، فضائل و رذائلِ انتقام را به یونانیان می‌آموخت (French 2001 : ch. 1). همچنین، بخش زیادی از هنر اوّلیّه محملی برای بیان و باور دینی‌ای بود که متضمّنِ آموزش مخاطبان در زمینه‌ی وظایف و آرمان‌های فرهنگشان بود، و گاه آن‌ها را به نقد نیز می‌کشید، همان‌طور که مسیح در بسیاری از حکایت‌هایش در عهد جدید چنین می‌کند (Parker 1994: 48).
در غرب، هنرِ قرون وسطایی و بسیاری از آنچه بعد از آن آمد وقفِ بیانِ اصولِ[۴۴] مسیحیّت در تقریباً هر رسانه‌ی قابل‌تصوّری، از جمله گفتار، ترانه، مجسّمه‌سازی، معماری، شیشه‌کاریِ رنگی، نقّاشی، و مانند این‌ها، شد. در واقع، بسیاری از کلیساهای جامع دانشنامه‌هایی از فرهنگِ کاتولیکی‌اند، گنجینه‌هایی از ارزش‌های مسیحیِ بیان‌شده در قالب روایت‌های بصری که در خدمت یادآوری لحظات مثالی[۴۵]اند. و همین کارکردِ عقیدتی را در مصنوعات فرهنگ‌های غیرغربی نیز می‌توان یافت. خلاصه اینکه چندان شکّی در این مسأله نمی‌توان روا داشت که یکی از کارکردهای اصلی هنر، در همه‌ی دوران‌ها، نمایشِ اخلاق و کند‌وکاو در آن بوده است.
هنر یکی از ابزارهای اصلیِ فرهنگ‌آموزی [یا: فرهنگ‌پذیری][۴۶] انسان‌ها در زمینه‌ی خصائلِ[۴۷] جامعه‌شان است ــ جامعه‌ای که، در آن، اخلاق به معنای دقیقِ کلمه در زمره‌ی این خصائل و یکی از سازه‌های اصلیِ آن‌هاست. هنر ما را با آن خصائل و اخلاقِ مربوط به آن‌ها آشنا می‌سازد و تعهّداتِ ما را نسبت بدان‌ها، غالباً از طریق داستان‌ها و شخصیّت‌های مثالی، تقویت می‌کند و وضوح می‌بخشد؛ هنر، با مجهّز ساختنِ ما به آرمان‌ها، از لحاظ اخلاقی الهامبخش‌مان می‌گردد، و حتّی می‌تواند راه‌هایی برای نقدِ صُورِ شایعِ بی‌بصیرتیِ اخلاقی پیش نهد.
از میان همه‌ی خدماتی که هنر عرضه می‌دارد ظاهراً هیچ کدام به قدمتِ درگیریِ هنر در امر فرهنگ‌آموزیِ مداومِ مخاطبانش نیست، فرایندی که دربرگیرنده‌ی تعلیم‌وتربیتِ اخلاقیِ مخاطبان به شیوه‌های گوناگون است. این بدان معنا نیست که تعلیم‌وتربیتِ اخلاقی تنها کارِ مهمّی است که از هنر سر می‌زند. امّا ترسیمِ خصائلِ مردم، از جمله اخلاقشان، و به پرسشِ کشیدنِ آن خصائل برای مخاطبان یکی از کارهایی است که هنر در انجامِ آن‌ها بی‌نظیر است؛ و شاید هم این کار را افزون بر هر کار دیگری که می‌کند به انجام رسانَد. وانگهی، این فقط کارکردِ هنر در گذشته‌ها نیست؛ امروز هم این کارکرد همچنان در ادبیّات، تئاتر، فیلم، رقص، هنرهای زیبا، و آوازهای هنرمندانِ همه‌جا وجود دارد.
به همین دلایل، شگفت نیست که بخش زیادی از هنرها، در چارچوب اخلاق، مورد بحث و ارزیابی قرار می‌گیرند. برای مثال، عجیب نیست که بخوانیم منتقدی رمان اخیر فیلیپ رات[۴۸]، حیوانِ رو به موت[۴۹]، را به خاطر ضعفِ آشکارش در تلقّیِ زنان به مثابه‌ی موجوداتی صرفاً جنسی موردِ نکوهش قرار می‌دهد (Scott 2001). به نظر می‌رسد که این نوع نقدْ واکنشِ درخوری باشد به رمان‌هایی از نوعِ حیوان رو به موت.
باید اذعان کرد که همه‌ی هنرها، به یک اندازه، درخورِ ارزیابیِ اخلاقی نیستند. چه بسا که اثری در موسیقیِ بی‌کلام[۵۰] و اثری در نقّاشیِ انتزاعی یکسره فاقدِ محتوای اخلاقی باشند و، از این رهگذر، دست یازیدن به نقدِ اخلاقی در چنین مواردی بی‌جا و بی‌مورد باشد. ولی هنرها به قدری به مسائل‌وموضوعاتِ اخلاقی می‌پردازند و نظرگاه‌های اخلاقی عرضه می‌دارند که وقتی در مورد آثار مربوطه ملاحظاتِ اخلاقی مطرح می‌شود به نظر نمی‌رسد که امر نادرستی اتّفاق افتاده باشد ــ حدّاقلّ از دید خواننده، بیننده، یا شنونده‌ی معمولی.
امّا فهمِ عُرفی[۵۱] و فلسفه غالباً با یکدیگر اختلاف دارند. و نوبت به بررسیِ ربطِ هنر به اخلاق و ربطِ اخلاق به هنر که می‌رسد، این اختلاف می‌تواند کاملاً بارز شود. از سویی، از زمان افلاطون تا امروز، پاره‌ای از فیلسوفانْ اعتبارِ معرفتیِ هنر به مثابه‌ی منبعی برای تعلیم‌وتربیتِ اخلاقی را به هیچ گرفته‌اند و گفته‌اند که هنر چندان چیزی در چنته ندارد تا برای آموزش[۵۲] در باب حیاتِ اخلاقی عرضه کند. یعنی هنر ربطی به اخلاق ندارد. از دیگر سو، بسیاری از فیلسوفان، بویژه از قرن هجدهم به بعد، قائل شده‌اند به اینکه قلمرو هنر، ذاتاً، جدا و مستقلّ از قلمرو اخلاق است. بدین‌سان، نقدِ اخلاقی در ارزیابیِ آثار هنری در مقام آثار هنری نامربوط است. یا، به تعبیر دیگر، اخلاق، در حقیقت، ربطی به هنر ندارد. در واقع، چه بسا برخی حتّی بگویند که نقد اخلاقیِ آثار هنری از لحاظ هستی‌شناختی[۵۳] نامعقول است، چون تنها فاعلان را بدین شیوه به نقد می‌توان کشید، و آثار هنری، به معنای دقیق کلمه، فاعل نیستند.
می‌توانیم این استدلال‌ها علیه آن رأی مبتنی بر فهم عُرفی را ــ مبنی بر اینکه هنر یا، حدّاقلّ، پاره‌ای از هنرها را می‌توان موردِ ارزیابیِ اخلاقی قرار داد ــ ذیلِ سه عنوان سازمان دهیم: استدلال‌های شناختی یا معرفتی[۵۴]؛ استدلال‌های هستی‌شناختی[۵۵]؛ و استدلال‌های زیبایی‌شناختی[۵۶]. برای درکِ عمیقِ مسائلِ مورد مناقشه میان فلسفه و فهم عُرفی در باب موضوع نقد اخلاقیِ هنر، باید درباره‌ی هر کدام از این تحدّی‌ها[۵۷] [یک به یک] سخن گفت.

دانلود مطالب پژوهشی درباره مقایسه شاخص های اصلی آنتروپومتریکی، ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

۱- توانایی تغییر سریع مسیر حرکت، سرعت و حفظ تعادل و درک موقعیت است (هادوی، ۱۳۸۷، ۲۲۷).
۲- در این تحقیق تعریف مفهمومی و عملیاتی یکسان است. از آزمون ایلینویز برای تعیین میزان چابکی استفاده می کنیم.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۶٫۲٫۹٫۱٫ توان عضلانی
۱- توانایی تولید مقدار زیادی نیرو علیه یک مقاومت معین در زمانی کوتاه می باشد (گائینی، ۱۳۸۳).
۲- در این تحقیق تعریف مفهمومی و عملیاتی یکسان است. در این پژوهش توان اندام تحتانی با بهره گرفتن از آزمون پرش عمودی سارجنت اندازه گیری می شود.
۷٫۲٫۹٫۱٫ تعادل
۱- توانایی فرد در حفظ و نگهداری پایداری را تعادل می گویند (کاتلین ام، ۱۳۸۶). تعادل به صورتهای ایستا و پویا و نیمه پویا است (فراهانی، ۱۳۸۴).
۲- در این تحقیق تعریف مفهمومی و عملیاتی یکسان است. در این پژوهش برای اندازه گیری تعادل ایستا از روش ایستادن لک لک و برای اندازه گیری تعادل پویا از تست نشستن و رفتن (T.G.U.G) بهره گرفته شده است.
۸٫۲٫۹٫۱٫ فیزیولوژی
۱- فیزیولوژی علمی است که به مطالعه چگونگی کار با دستگاه ها، بافت ها و سلول های بدن می پردازد و مشخص می کند که چگونه اعمال مختلف بدن یکپارچه می شوند تا نظم داخلی بدن را حفظ کنند. در ورزش این علم به چگونگی تغییرات ساختاری و کارکردی بدن به هنگام فعالیت های کوتاه مدت و بلند مدت می پردازد (رابرگتز، ۱۳۸۵).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان می­باشد و منظور از ارزیابی ویژگی­های فیزیولوژیکی، استقامت قلبی- تنفسی آزمودنی­ها می­باشد.
۹٫۲٫۹٫۱٫ پارامترهای روانی
۱- مجموعه خصوصیات روانی ورزشکار است که غیر قابل مشاهده بوده ولی بر رفتار حرکتی وی اثر می­گذارند (فراست، ۱۳۸۶).
۲-در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان می باشد و منظور از پارامترهای روانی بررسی وضعیت سلامت عمومی (GHQ-28) و روان آزردگی، برون گرایی، پذیرا بودن، توافقی بودن، مسئولیت پذیری (NEO-FFI) مد نظر می باشد.
۱۰٫۲٫۹٫۱٫ سلامت عمومی
۱- سلامت عمومی عبارت است از رفاه کامل جسمی، روانی، و اجتماعی فرد، که بین این سه جنبه تأثیر متقابل و پویا وجود دارد و به عنوان یکی از ملاک­های تعیین کننده سلامت افراد در نظر گرفته می­ شود (فراست، ۱۳۸۶).
۲- در این تحقیق تعریف مفهمومی و عملیاتی یکسان است. در این پژوهش از پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ، فرم ۲۸ سؤالی آن استفاده شده است که چهار خرده مقیاس اضطراب، افسردگی، اختلال در کارکرد اجتماعی و عملکرد جسمانی را می سنجند.
۱۱٫۲٫۹٫۱٫ تیپ شخصیتی
۱- به مجموعه شیوه ­های واکنش یا ساخت شخصیت تیپ گفته می­ شود. هدف از تشخیص تیپ­های شخصیتی یا طبقه ­بندی انواع شخصیت­ها، مطالعه ویژگی­های جسمانی، روانی و رفتاری آن­هاست (فراست، ۱۳۸۶).
۲- در این تحقیق تعریف مفهمومی و عملیاتی یکسان است. در این تحقیق از پرسشنامه تیپ شخصیتی نئو (NEO-FFI) استفاده شده است. این پرسشنامه ۵ بعد عمده شخصیت شامل: روان آزرده گرایی، برون گرایی، پذیرا بودن، توافقی بودن و مسئولیت پذیری را اندازه می­گیرد.
۱۲٫۲٫۹٫۱٫ وضعیت قامتی و اسکلتی- عضلانی
۱- ارتباط قسمت های مختلف بدن نسبت به خط ثقل یا به عبارتی ترتیب قرار گرفتن صحیح و متناسب اجزای بدن وضعیت قامتی نامیده می­ شود. وضعیت مطلوب بدنی نشانه سلامت دستگاه اسکلتی- عضلانی می باشد (دانشمندی، ۱۳۸۶).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان می­باشد و منظور از وضعیت اسکلتی- عضلانی بررسی انحراف جانبی سر، شانه نابرابر، انحراف جانبی ستون مهره­ها، انحراف جانبی لگن، انحراف مچ پا به خارج، انحراف گردن به جلو، گرد پشتی، تنه عقب رفته، شکم افتاده، قوس کمر، زانوی پرانتزی، زانوی ضربدری، کف پای صاف، کف پای گود، پای چرخیده به داخل می­باشد که بدن را از حالت مطلوب خارج می­ کند.
۱۳٫۲٫۹٫۱٫ ناهنجاری­های وضعیتی
۱- تغییرات نامطلوبی را گویند که ساختار اسکلتی بدن و راستای طبیعی قامت را بر هم می­زند (دانشمندی، ۱۳۸۶).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان می باشد و ناهنجاری­ها به وسیله صفحه شطرنجی و خط شاقولی ارزیابی شده ­اند.
انحراف جانبی سر
۱- چنانچه خط کشش ثقل بر روی استخوان پس سری منطبق نباشد و سر به طرفین خمیدگی داشته باشد، به این ناهنجاری کج گردنی می­گویند (دانشمندی، ۱۳۸۶).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان است. در این پژوهش با بهره گرفتن از صفحه شطرنجی و خط شاقولی از نمای خلفی و جانبی مشاهده می­ شود.
۱۴٫۲٫۹٫۱٫ شانه نابرابر
۱- یا افتادگی شانه وضعیتی است که در آن شانه­ها در راستای یک خط افقی قرار نگرفته­اند (عادلی، ۱۳۸۵).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان است. با بهره گرفتن از صفحه شطرنجی و خط شاقولی از نمای خلفی مشاهده می­ شود.
۱۵٫۲٫۹٫۱٫ انحراف جانبی ستون مهره­ها
۱- کج پشتی یا اسکولیوز، تمایل و انحنای ستون مهره ها به یکی از طرفین چپ یا راست بدن می­باشد. در این ناهنجاری ستون مهره­ها با تمایل یک انحناء به سوی پهلوی دیگر تغییر شکل پیدا می­ کند (کاشف، ۱۳۸۵).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان است. با بهره گرفتن از صفحه شطرنجی و خط شاقولی از نمای خلفی مشاهده می­ شود.
۱۶٫۲٫۹٫۱٫ انحراف جانبی لگن
۱- هنگامیکه عوامل نگهدارنده و پایدار کنده لگن از یک طرف دچار اختلال می شود لگن چرخش جانبی پیدا می­ کند. زیرا یکی از نیروهای نگه دارنده مقدارش کم می شود (علیزاده، ۱۳۸۱).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان است. با بهره گرفتن از صفحه شطرنجی و خط شاقولی از نمای خلفی مشاهده می­ شود.
۱۷٫۲٫۹٫۱٫ انحراف مچ پا به خارج
۱- با عنوان پاهای دمر نیز شناخته شده است. و با برآمدگی در قوزک داخلی و صافی کف پای کاذب که با پیچش داخلی مچ پا ایجاد شده اند، مشخص می­ شود (علیزاده، ۱۳۸۱).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان است. برای ارزیابی این عارضه از خط شاقولی در نمای روبرو استفاده شده است.
۱۸٫۲٫۹٫۱٫ انحراف گردن به جلو
۱- افزایش گودی گردن و حرکت گردن به سمت جلو بیش از حالت طبیعی را لوردوز گردنی می­گویند (طاهری، ۱۳۸۷).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان است. با بهره گرفتن از صفحه شطرنجی و خط شاقولی از نمای جانبی مشاهده می­ شود.
گردپشتی
۱- تمایل قسمت فوقانی ستون فقرات به سمت جلو و در نتیجه افزایش برآمدگی و قوس مهره­های پشتی (سینه ای) را گردپشتی یا کیفوز گویند (کاشف، ۱۳۸۵).
۲- در این تحقیق تعریف مفهومی و عملیاتی یکسان است. با بهره گرفتن از صفحه شطرنجی و خط شاقولی از نمای جانبی مشاهده می­ شود.
۱۹٫۲٫۹٫۱٫ تنه عقب رفته
۱- کاهش یا از بین رفتن قوس­های طبیعی ستون مهره­ها ناهنجاری به نام پشت صاف یا تنه عقب رفته به وجود می ­آورد (حسینی کاخکی، ۱۳۸۲).

 
مداحی های محرم