وبلاگ

توضیح وبلاگ من

نگارش پایان نامه با موضوع : تاثیر مدیریت دانش بر کارآفرینی ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

انتفاع و بهره برداری

مویترا و کومر۲۰۰۷

اجتماعی سازی

وو و لین۲۰۰۹

ماهر، متکبر

کپی برداری، بهبود مستمر

جدول(۲-۳- ) استراتژی های مدیریت دانش، کارلینا آنجل(۲۰۱۱)
۲-۱-۶- چرخه مدیریت دانش
بهات(۲۰۰۱) چرخه مدیریت دانش را شامل فعالیت های کسب، ثبت، انتقال، خلق و کاربرد دانش در سازمان می داند. کسب دانش شامل مجموعه فعالیت هایی که به منظور کسب دانش جدید از خارج سازمان صورت می گیرد. فعالیت هایی مانند میزان مشارکت اعضا در انجمن های علمی و میزان شرکت در دوره های آموزشی، همکاری سازمان با دانشگاه ها و سایر مراکز علمی و خریداری دانش جدید برای سازمان نشان دهنده میزان تلاش برای کسب دانش جدید و ورود آن به سازمان می باشد. ثبت و مستندسازی دانش شامل مجموعه فعالیت هایی است که به منظور ثبت دانش موجود در سازمان صورت می گیرد. دانش تولید شده و موجود را باید بتوان در شکلی که برای همه قابل دسترسی و قابل اسنتاد باشد، ذخیره کرد. در واقع با این کار می توان دانش را از حالت ذهنی خارج کرد و در حافظه سازمان قرار داد. زیرا در غیر این صورت ممکن است دانش در ذهن کارمندان، موسسان سازمان و … باقی بماند و با خروج آنها از سازمان و یا مرگ آنها دانش از بین خواهد رفت. فعالیت هایی مانند استفاده از پایگاه های داده برای ثبت دانش سازمانی، کدگذاری دانش، مستندسازی تجارب موفق و ناموفق از جمله فعالیت های ثبت دانش در سازمان می باشند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

انتقال دانش شامل مجموعه فعالیت هایی که به منظور انتقال دانش سازمان میان اعضاء صورت می گیرد می باشد. انتقال دانش یک جنبه مهم از مدیریت دانش است زیرا دانش هنگامی که در یک سازمان کسب شد بایستی در بین افراد و گروه های دیگر سازمان به اشتراک گذاشته شود. فرایند انتقال و تسهیم دانش شامل فعالیت های انتقال و توزیع دانش ضمنی و صریح از یک شخص، گروه یا سازمانی به شخص، گروه یا سازمان دیگر است. تحقیقات نشان داده که از طریق انتقال و تسهیم دانش اثربخش، سازمان ها می توانند کارایی خود را بهبود بخشیده و هزینه های آموزشی و ریسک های ناشی از عدم اطمینان را کاهش دهند. فعالیت هایی مانند جلسات بحث و تبادل نظر برای ارائه تجارب و شیوه های کاری، تمایل و مشارکت اعضاء به همکاری و کمک همکاران برای بهبود روش های کاری، استفاده از پایگاه های داده و در اختیار گذاشتن دانش سازمان برای تمام اعضا، نشان دهنده میزان تلاش سازمان برای انتقال دانش سازمانی می باشد. خلق دانش شامل مجموعه فعالیت هایی است که از طریق آن دانش جدید در سازمان تولید و خلق می شود. خلق دانش منبع کلیدی نوآوری در هر سازمانی است. عامل حیاتی در بحث مدیریت دانش، تولید و انتشار اطلاعات، تفسیر اطلاعات پردازش شده و تبدیل آنها به دانش است. فعالیت های مختلفی مانند پاداش دهی و تشویق نوآوری و ایده های جدید کارکنان بحث آشکار در مورد تجارب و شکست های سازمان، تشکیل گروه های یادگیری در سازمان، استخدام افراد متخصص با دانش مورد نظر سازمان و حمایت مالی از تحقیقات دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی، همگی از جمله فعالیت هایی است که خلق و تولید دانش جدید را در سازمان تسهیل می کند. کاربرد دانش نیز شامل فعلیت هایی است که نشان می دهد سازمان دانش خود را بکار گرفته است. از جمله بکارگیری ایده های جدید کارکنان در فرایندها و روش های کاری سازمان، بهبود عملکرد سازمانی، تصمیم گیری های موثر، حل مشکلات و توجه به فروش دانش سازمانی از جمله فعالیت های کاربرد دانش در سازمان می باشد.
در ادامه چرخه های مدیریت دانش را از دیدگاه بعضی صاحب نظران نشان می دهیم:
۲-۱-۶-۱- چرخه مدیریت دانش مک الوری
چرخه حیات دانش مک الوری(۱۹۹۹) شامل فرایندهای تولید و یکپارچگی دانش همراه با مجموعه ای از حلقه های بازخورد به حافظه سازمانی، باورها، بیانیه ها و محیط پردازش کسب و کار می شود.
یکپارچگی دانش
دانش سازمانی
تولید دانش
باورها و بیانیه ها یادگیری حلقه ای یادگیری دو حلقه ای
پایگاه دانش سازمانی توزیع شده
محیط پردازش کسب و کار
شکل(۲-۲-) فرایندهای اصلی در چرخه مدیریت دانش(مک الوری،۱۹۹۹)
مک الوری تاکید می کند که دانش سازمانی هم به صورت ذهنی در اذهان افراد و گروها و هم به صورت عینی در قالب های آشکار موجود است. در مجموع آنها پایگاه دانش سازمانی توزیع شده شرکت را شکل می دهند. دانش مورد استفاده در محیط پردازش کسب و کار به نتایجی منجر می شود که با انتظارات تطابق ندارند. تطابق دانش موجود را تقویت می کند و به استفاده دوباره آن منتهی می شود در حالی که عدم تطابق به اصلاح رفتار پردازش کسب و کار از طریق یادگیری تک حلقه ای منتهی می گردد.
۲-۱-۶-۲- چرخه مدیریت دانش بیوکویتز و ویلیامز
بیوکویتز و ویلیامز(۲۰۰۰) شرح می دهند که چارچوب فرایند مدیریت دانش به طور کلی شامل ایجاد، حفظ و بکارگیری دانشی است که برای سازمان ارزش افزوده ایجاد می کند. در این چارچوب دانش شامل مخازن، روابط، فناوری های اطلاعات، زیرساخت ارتباطات، مجموعه مهارت های سازمانی، دانش فنی فرایند، پاسخ گویی محیطی، هوشمندی سازمانی و منابع بیرونی است.
ارزیابی کسب
ایجاد/حفظ کاربرد
عدم سرمایه گذاری کمک یادگیری
دانش
شکل(۲-۳-) چرخه مدیریت دانش(بیوکویتز و ویلیامز۲۰۰۰)
مراحل کسب یادگیری و کمک به لحاظ ماهیت تاکتیکی اند که بر مبنای فرصت ها یا تقاضاهای بازار محور صورت می گیرند و معمولا به استفاده روزانه دانش برای پاسخ به این تقاضا منتج می شوند.مراحل ارزیابی، ایجاد/حفظ یا عدم سرمایه گذاری راهبردی ترند و در نتیجه تغییرات در محیط کلان انجام می شوند و بر فرایندهای بلندمدتر انطباق سرمایه فکری با نیازمندی های راهبردی تمرکز دارند.
۲-۱-۶-۳- چرخه مدیریت دانش یکپارچه داکلر
داکلر(۲۰۰۵) بر اساس مطالعه و مقایسه رویکردهای قبلی، رویکردی تلفیقی به چرخه مدیریت دانش پیشنهاد می دهد که سه مرحله دارد: ۱-کسب یا خلق دانش ۲- تسهیم و توزیع دانش ۳- درک و کاربرد دانش. در زمان انتقال از مرحله کسب/خلق دانش به تسهیم و توزیع دانش محتوای دانش ارزیابی و سپس دانش به منظور درک و کاربرد به متن تبدیل می شود. پس از آن، این مرحله به مرحله اول به منظور به روزآوری محتوای دانش بازخورد می دهد.
ارزیابی
تسهیم و توزیع دانش
کسب و یا خلق دانش
متنی ساز به روزرسانی
درک و کاربرد دانش
شکل(۲-۴-) چرخه مدیریت دانش یکپارچه(داکلر،۲۰۰۵)
کسب دانش به شناسایی و سپس کدگذاری دانش درونی سازمان و یا دانش بیرونی موجود آن اشاره دارد. گام مهم بعدی ارزیابی دانش کسب و یا خلق شده بر اساس معیارهای مبتنی بر اهداف سازمانی است. گام بعدی متنی سازی آن است. متنی سازی به شناسایی ویژگی های کلیدی محتوا به منظور تناسب بهتر آن با نیاز کاربران مختلف اشاره دارد.
جدول زیر چرخه های مدیریت دانش را از دیدگاه دیگر صاحب نظران نشان می دهد:

فایل ها درباره : راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر گفتمان ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

۱ـ۲ـ۵ـ۴) دلیل عقلی
اگر امام، دارای‌ شئون‌ و وظایفی‌ متعدد است‌ مانند هدایت‌ افراد بشر و هدایت‌ جامعه‌ در ابعاد سیاسی‌ و حکومتی‌ و قانون‌ گذاری‌ و تبیین‌ و توضیح‌ شریعت‌ و رسانیدن‌ فیض‌ الهی‌ به‌ مخلوقات‌ و… انسان‌ نیز به‌ تناسب‌ ابعاد وجودی‌ خود، به‌ آن‌ شئون‌ نیازمند است، و این‌ نیازمندی‌ها، به‌ مراتب، مهم‌تر از نیاز مندی‌ به‌ نان‌ و آب‌ و چشم‌ و گوش‌ است. مثلاً، تنها در بعد سیاسی‌ و حکومتی، اگر انسان، نعمت‌های‌ مادّی‌ گوناگونی‌ را در اختیار داشته‌ باشد، لکن‌ امنیّت‌ و قانون‌ برقرار نباشد، هیچ‌ گاه‌ جامعه، روی‌ خوش‌ بختی‌ را نمی‌بیند و امکان‌ استفاده‌ از همان‌ داشته‌ها را نیز پیدا نمی‌کند. سرگرم‌ ساختن‌ انسان‌ها به‌ فلسفه‌های‌ دست‌ ساز بشر و ترسیم‌ بشری‌ از آینده جهان، پاسخی‌، هر چند خطا، به‌ نیاز اساسی‌ بشر است، تا دغدغه او را از بابت‌ تربیّت‌ انسانی‌ و پیمودن‌ راه‌ کمال‌ و… بر طرف‌ سازند.
اگر یادگیری‌ حرفه‌های‌ ظاهری‌ که‌ ابزارشان‌ محسوس‌ است، بدون‌ راهنما و استاد مشکل‌ و چه‌ بسا محال‌ است، راهیابی‌ به‌ کمالات‌ معنوی‌ و رفع‌ نیاز باطنی، بدون‌ راهنما و استاد، مسلماً، نشدنی‌ است. (گنابادی، ۱۳۸۰: ۲۴۸)
۲ـ۲ـ۵ـ۴) دلیل نقلی
هدف‌ از تشریع‌ الهی، همان‌ هدف‌ از خلقت‌ است‌؛ یعنی، رسیدن‌ به‌ کمال‌ مطلوب و اگر شارع مقدس توجه‌ به‌ رفع‌ نیازمندی‌های‌ دنیایی‌ دارد، به‌ خاطر مقدمه‌ بودن‌ آن‌ است برای نیل به کمال. (ربّانی‌گلپایگانی، ۱۳۸۲: ۹۰)

«یعلمون‌ ظاهراً من‌ الحیاهِ الدنیا و هم‌ عن‌ الاخره‌ هم‌ غافلون» (روم، ۷) یعنی‌ توجّه‌ تن ها به‌ رفع‌ نیاز های‌ دنیایی‌ کافی‌ نیست، بلکه‌ مهم، آخرت‌ است. «و لقد بعثنا فی کلّ اُمهٍ رسولاً ان‌ ِ اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت»(نحل، ۳۶) یعنی، هدف‌ بعثت، عبادت‌ خدا و دوری‌ از شیطان‌ است. «وآتیناه‌ فی‌ الدّنیا حسنه ‌و انّه‌ فی‌ الاخره‌ لمن‌ الصالحین»(نحل،۱۲۲)
حضرت‌ امیر المومنین(ع)نیز فرمودند:«فانّ الغایه القیامه»( علی ابن ابی طالب علیه السلام، ۱۳۸۲: ‌)
به‌دو نمونه‌از برداشت‌دانشمندان‌اسلامی‌در این‌زمینه‌اشاره‌می‌شود که‌ دنیا و تکالیف‌الهی‌را وسیله رسیدن‌به‌سعادت‌و کمال‌معنوی‌انسانی‌ می‌دانند.
علامه‌طباطبایی‌می‌فرمایند: شرایع‌الهی‌براساس‌توحید و آموزش‌حقیقت‌آغاز و انجام، برای‌مردم‌آمده‌است، بنابر این‌لازم‌است‌آنان، در این‌دنیا، به‌گونه ا‌ی‌رفتار کنند که‌در آخرت‌سود ببرند. (‌طباطبایی، تفسیر المیزان‌، جامعهِ‌مدرسین، ج‌: ‌)
محقق‌ طوسی‌می‌فرمایند: ضرورت‌وجود انبیا، برای‌این‌است‌که‌با استفاده‌از عقاید حق‌و اخلاق‌فاضله‌و افعال‌سودمند، اشخاص‌و افراد را به‌کمال‌برسانند(طوسی، ۱۴۰۵: ‌)
پس با عنایت به براهین «لطف»، «وجوب اصلح»، «امکان اشرف» و «عنایت» روشن شد که وجود امام به مثابه انسان کامل و ولی کامل الهی ضرورتی است لاجرم، که انکار آن معذورات عدیده برای حکمت بالغه الهی ایجاد خواهد کرد.
گفتار دوم: فلسفه غیبت
پس از روشن شدن حقیقت ولایت الهی و به تبع آن ضرورت وجود امام به عنوان انسان کامل و مصداقی برای ولایت کلیه الهیه با این سوال مواجه می شویم که چرا در طول تاریخ، هدایت جوامع بشری با زعامت رهبر و پیشوایان الهی به طور تام و کامل محقق نشده است و تاریخ حیات بشر تحقق آرمان شهر و مدینه فاضله مورد نظر حکما و اندیشمندان را به نظاره ننشسته است؛ از جهتی دیگر باید پاسخگوی این سوال جدی تر باشیم که اقتضای حکمت بالغه الهی مبنی بر تحقق نیافتن جامعه فاضله موعود که همواره مورد تاکید ادیان توحیدی بوده است چیست؛ و بشریت در چه شرایطی می تواند تجلی صفات جمالیه و جلالیه الهی را در پهنه زمین به نظاره بنشیند و وعده الهی در این زمینه محقق شود. (انبیاء، ۱۰۵)
این در حالی است که رهبران الهی پس از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم بودند و می زیستند و همواره بر هدایت ابناء بشر اهتمام داشتند؛ همان هایی که مظهر اسماء و صفات الهی بودند و آمده بودند نور خدا را در گستره اعمال زمینیان بگسترانند و آدمی را در مسیر الهیت رهنمون شوند و از همین حیث بود که خداوند اطاعت آن ها را بر مومنان واجب کرد تا به پشتوانه قدرت ایمانی مومنان، حق در عرصه اجتماع متجلی و موعودنامه ذات اقدسش تفسیر شود؛ اما چه سود که همه آنها همچون همه انبیا و صالحان تحت فشار دژخیمان زمان و نامردمی مردمان، شهد شهادت نوش کردند و آخرینشان تا بیداری مردمان، مامور به غیبت شد و موعودنامه خدا همچنان در انتظار تفسیر ماند و افق سبز مهدویت خیره گاه چشم منتظران شد.

    1. غیبت و مهدویت

باور به مهدی موعود، از زمان حیات پیامبر اسلام، میان مسلمانان رواج داشته است و رسول اللّه او را از اهل بیت و فرزندان فاطمه معرفی می کرد (‌طوسی، ۱۴۰۵: ۴۶۱) تواتر این اخبار، در حدّی است که هیچ یک از شیعه و اهل سنّت، وجود مهدی را انکار نکرده اند. با این تفاوت که برای عموم اهل سنّت، مهدی پیام آور (آخرالزّمان) است ولی شیعه، حکمت وجودی خود را با فلسفه غیبت و ضرورت انتظار مهدی، گره زده و با اتّـکای به همین اعتقاد، دید غیب گرایانه خود را توانمند کرده و با ایمان به آن، توانسته سده های پر مخاطره ای را پشت سر بگذراند و با خودیاری اجتماعی، در فساد محیط، حل نشود، جامعه خود را تهذیب کند و با دیدی روشن بینانه و امیدوارانه، به آینده بنگرد و به قول عروضی سمرقندی «به غایت متمسّک باشد» خود را باز یابد و با بهره گیری از این اعتقاد، از خدمت به دستگاه های ستم دوری جوید و ابزار حاکمان زور مدار و زر سالار و تزویر گر واقع نشود.
هر خروجی جز به تایید او و نایبان او را باطل بداند و بر خلاف مظلومیت، اقلیت و عوامل فراوان بازدارنده، از تنگناهای ویران ساز تاریخ، سرافراز بیرون آید و هر حاکمیتی جز حکومت اسلام را نفی کند و از این راه، اندیشه خود را بُعدی جهانی ببخشد، و مدعی گردد، این مهدی «صاحب السّیف» است که در نهایی ترین مصاف حامیان و حاملان داد و بیداد، همه مظاهر ستم را با قیام دادگرانه خود، در سطح جهانی از میان برخواهد داشت و همه طاغوت ها را سرکوب خواهد کرد و بر تمام مظاهر و نمودهای کفر و شرک و نفاق و تعارض های باطل چیره می شود، خاوران و باختران را می گشاید و حکومت واحد جهانی را چونان پرنیانی برگستره کره خاکی می گستراند و میان همه انسانها به داد حکم می راند و دین را چون ماه از محاق بدعت ها درآورد و به آن، عزّت اللّه و حقایق مکتوم جهان را ظاهر گرداند.
پس در یک کلمه، «مهدی»، در ضمیر تشیّع، انسان کاملی است که به جامعه آرمانی اسلام جامه عمل می پوشاند و از این راه، به همه آرمان های مردان خدا تحققّ می بخشد. (جلالی، ۱۳۷۴: ۶۳)
این بود که مدام ضرورت انتظار فرج و تعمق در فلسفه غیبت، از سوی رهبران راستین اسلام گوشزد شده است، به گونه ای که هر چه غیبت طولانی تر گردید، انتظار عمق بیشتری یافت و هر چه انتظار عمیق تر گردید، فلسفه غیبت روشن تر شد، تا جایی که در سده های پیشین در شهرهای شیعه نشین جهان اسلام، انتظار مهدی به صورت سمبلیک، در بامدادان و شامگاهان به نمایش درآمد و گزارشاتی از آن، در سفرنامه ابن بطوطه(موحد، ۱۳۷۶، ج۱: ۲۳۹) ، معجم البلدان یاقوت حموی(حموی، ۱۳۸۰، ج۴: ۱۵) و روضه الصّفای میرخواند (حلبی، ۱۳۵۸: ۱۵۸) آمده است.

    1. فلسفه غیبت از زبان دانایان غیب

پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام نخستین کسانی هستند که به منظور رفع شبهات، از علت غیبت سخن گفته اند و در مجموعه های روایی، احادیث زیادی در این باب جمع آوری شده است.
نعمانی از امام علی(ع) نقل می کند که ایشان دلیل غیبت را: غربال انسان های صالح از گمراه و دانا از نادان می داند(نعمانی، ۱۳۷۹: ۲۰۲) و براساس روایت دیگری، حضرت در منبر کوفه فرمود:
«زمین، از حجت الهی خالی نمی ماند، ولی خداوند به دلیل ستم پیشه بودن خلق و زیاده روی آنان در ستم، آنان را از وجود حجت بی بهره می سازد»(نعمانی، ۱۳۷۹: ۲۰۳)
در دوران امامت حضرت باقر (از ۹۵ تا ۱۱۴هـ ق) و حضرت صادق (از ۱۱۴ تا ۱۴۸هـ ق) با توجه به نهضت های دینی و بازار گرم مناظره های مذهبی و ضرورت نقد عقاید کیسانیه، زیدیّه، غلات و اسماعیلیه، در خصوص غیبت امام، به فلسفه غیبت توجّه بیشتری صورت گرفت. روایات زیادی از امام صادق در این زمینه به دست ما رسیده است.
عبیداللّه بن فضل هاشمی می گوید: از امام ششم شنیدم که فرمود:
«صاحب الامر، غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است و هر جوینده باطلی در آن به شک می افتد و اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او، همان حکمتی است که در غیبت حجت های پیشین وجود داشته است و پس از ظهور، روشن خواهد شد، چنانکه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسر بچه و برپاداشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آن دو، از هم جدا شدند. غیبت امری از امور الهی و سرّی از اسرار و غیبتی است از غیبتهای او» (شیخ صدوق، ۱۳۹۵، ج۲: ۵۸)
در روایت دیگری، امام صادق(ع) علت غیبت را آزمایش الهی می داند(نعمانى، ۱۳۷۹: ۲۴۳)
از دید امام جعفر صادق(ع) تصدّی خلافت توسط عباسیان به معنای غصب حقوق سیاسی ایشان، به عنوان پیشوای بر حق مسلمانان بود و عباسیان، از همان ابتدا نسبت به ایشان و علویان بدگمان شدند. امام که سیاست تقیّه را در پیش گرفته بود، احادیثی را در زمینه غیبت امام عصر(ع) در میان راویان حدیث شیعه نشر داد و این نکته را روشن ساخت: بر امام منصوص الهی، لازم نیست، قیام کند، تا حقوق سیاسی خود را به دست آورد. او، باید رهبری روحانی خود را داشته باشد و وظایف خویش را انجام دهد، تا زمانی که جامعه، خود، به اندازه کافی از آگاهی و شعور سیاسی برخوردار شود و با مراجعه به ائمه(ع) خواستار برقراری حکومت اسلامی و شیعی شود. بر مبنای همین عقیده بود که امام صادق(ع) آشکار اعلام کرد: «مهدی، به قدرت سیاسی دست خواهد یافت»(شیخ صدوق، ۱۳۹۷: ۵۹)
امام صادق(ع)، به گونه روشن، بیان کرد که کدام یک از فرزندان ایشان، مهدی شمرده می شود(کلینی، ۱۳۶۵، ج ۱: ۴۳) و پیش از ظهورش او را غیبتی باید ( کلینی، ۱۳۶۵، ج ۱: ۳۳۷)و منشأ او چیزی جز خوف از کشته شدن (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۱: ۳۳۸) و عدم آمادگی مردمان نیست (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۱: ۳۳۸). و به دوستان خود توصیه کرد که در هر بامداد و پسین، در انتظار فرج باشند (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۱: ۳۳۸) در بیان امام صادق(ع) فلسفه غیبت و انتظار رابطه تنگاتنگی دارند و هر دو، به فعل انسان ها باز می گردند. چون این مردم هستند که شایستگی خود را برای ظهور یا عدم ظهور امام غایب، به نمایش می گذارند و با کارهای ناپسند خود، بین خویشتن و امام حجاب می گردند، از این روی، به همه شیعیان خود سفارش می کند: «در دولت باطل خموش و چموش باشند و در انتظار دولت حق به سر برند و بدانند که خدا، حق را به کرسی خواهد نشاند و باطل را محو خواهد ساخت.» و از آنان می خواهد: «با هدنه (صلح) و آرامش بر دین داری خود صبر کنند» (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۱: ۳۳۳)
امام صادق(ع) از ستمی که بر شیعیان اعمال می شد، غفلت نداشت و به همین دلیل، تعمق در فلسفه و علت غیبت را سفارش می کرد.
امام صادق(ع) به عمّار ساباطی فرمود: «شما، به چشم خود، نگاه کنید که حق امام شما و حق خود شما در دست ستمکاران است. آنان جلو شما را گرفته اند و دارایی شما را برده اند و شما را ناچار کرده اند به کشت و کار و تلاش برای گذران و خرج دنیا و طلب معاش زندگی و صبر بر دینداری خودتان و عبادت مخصوص به خودتان و اطاعت از امام خودتان با بیم از دشمن» (کلینی، ۱۳۶۵، ج ۱: ۳۳۳)

    1. رحلت امام صادق و تاویل مهدی

ارتحال امام صادق(ع) و فشارهایی که از خارج بر شیعیان اعمال می شد، سبب گردید تحلیل های نادرستی از علت غیبت صورت گیرد و انتظار به تیغ دو دمی تبدیل شد که دستگاه های ستم، با عوام فریبی و به منظور رسیدن به اغراض سیاسی خود، کوشیدند در جایی عنصر انتظار را از جامعه بگیرند و در جایی دیگر با تشدید آن، راه تلاش های عملی و سیاسی را در عینیت جامعه به روی آنان ببندند. در این بستر تاریخی است که فرقه های شیعی اسماعیلیه، ناووسیّه و فطحیّه به وجود آمدند.
اسماعیلیه مدعی شدند: اسماعیل، فرزند امام صادق (که در زمان حیات پدر فوت کرده بود) نمرده است و جانشین حقیقی امام صادق(ع) اوست و نخواهد مرد، مگر این که دنیا را تحت امر خود در آورد. بعدها، این تلقّی در میان اسماعیلیان پیش آمد که مقصود از مهدی پایان یافتن دوره ای از رسالت و آغاز دوره دیگری از آن است. در این دوره، پاره ای از احکام و آثار اسلام که تغییر یافته، اصلاح می شود. نخستین مهدی آنان، محمدبن اسماعیل (م:۱۹۸هـ ق.) بود. البته باید دانست که زیدیّه، بیشتر از اسماعیلیه، دست به تاویل مهدی زده اند و آن را شرط امام می دانستند. مهدویت، از نظر زیدیّه، همان امامت است که با ارشاد و هدایت مردم همراه باشد(شبیبی، بی تا: ۲۳۷) و ناووسیه، پیروان عجلان بن ناووس، به غیبت خود امام صادق(ع) باور یافتند و گفتند: ایشان وفات نیافته، بلکه غیبت کرده و باید تا بازگشت او، به عنوان مهدی، به انتظار نشست) (جنیدی، بی تا: ۵۰)

    1. ضرورت تبیین عقلی غیبت

از زمانی که رابطه ظاهری و عینی شیعیان با امام خود بریده شده، تبیین فلسفه غیبت با بهره گیری از عقل و دلایل عقلی، از اهمیّت ویژه ای برخوردار گردید. برای بیشتر امامیه، این سؤال مطرح بود که مهدی کجاست و تا چه زمانی در پرده غیبت خواهد ماند و علت غیبت چیست؟(نعمانى، ۱۳۷۹: ۸۰)
از توجیه هایی که برای پدیده غیبت امام رواج یافته بود، بیان منسوب به خود امام است که به اسحاق بن یعقوب کلینی نوشت:
«نیاکانش، همگی، به ظاهر، بیعت حاکمان خود را به گردن داشته اند، اما او خود را مخفی ساخته تا با شمشیر قیام کند و بیعت هیچ حاکم جوری را بر گردن نخواهد داشت» (نعمانى، ۱۳۷۹: ۱۰۱)
در واقع، عصر غیبت، عصر آمادگی برای سرنگونی حکومت ستم و بیداد است (کلینی، ۱۳۶۵، ج۸: ۲۴۷) ولی این سخنان، چنانکه باید مخالفان را قانع نمی ساخت و با اوج گیری بحث های کلامی، وجود مجموعه های روایی کلینی، نعمانی و صدوق، پاسخ گوی نیاز روز نبود. ولی ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی، پیش از این عصر، از سده سوّم، فلسفه غیبت را براساس دیدگاه متکلمان بررسی کرده بود و از این نظر، پیش گام بحث های عقلی در حوزه فلسفه غیبت شمرده می شود.

  1. الطاف خداوند در وجود امام غائب

پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد نسبت نظر و عمل ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

ابن سینا امر ملائم را کمال و فعلیت مختص شیء می داند.و می گوید ملائم هر شیء خیری است که به آن شیء اختصاص دارد و خیر مختص به هر شیء کمال و فعلیت آن شیء است [۸]. (ابن سینا،۱۳۶۳، ص،۱۱۲)
با این وصف هر قوه ای با ادراک امر ملائم با آن قوه در واقع به کمال و فعلیت می رسد.ممکن است سؤال شود که گاه برخی لذات نه تنها سبب کمال شِئ نمی شوند بلکه سبب هلاک و نقصان آن نیز می شوند. مانند افراط در حصول لذات از راه های غیر مشروع. ولی اگر خوب توجه نماییم این سخن ابن سینا درست بوده و استثنا بردار نیست زیرا هر لذتی نسبت به قوه ی خود کمال و فعلیت است هر چند ممکن است در نهایت برای نفس انسانی کمال و فعلیت نباشد مثلا لذت آمیزش از راه غیر مشروع برای قوه ی شهویه فعلیت و کمال است و مضر بودن آن برای خود قوه شهویه نیست بلکه در نهایت برای نفس انسانی مضر است.

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

۲- وی در تعریف امر ملائم تعبیر دیگری نیز دارد.ملائم یعنی آن چیزی که در قیاس با آن شیء برتر است . (ابن سینا،۱۴۰۰ه.ق، ص ۷۳ )در واقع این تعریف بیان دیگری از همان تعریف اول است زیرا آن امری که در قیاس با شیء برتر است فعلیت و کمال همان شیء است. [۹]
۳- او در رساله اضحویه امر ملائم را چنین تعریف می کند :ملائم و موافق یک شیء چیزی است که سبب تکمیل جوهر شیء یا تکمیل فعل خاص آن شیء می شود.(ابن سینا،۱۳۶۴ش،ص۷۹ ) تعبیر تکمیل در این تعریف عبارت اخرای فعلیت است لذا نمی توان در مقایسه با تعریف اول آن را یک تعریف دوم به حساب آورد .البته ااین تعریف نسبت به تعریف اول یک قید اضافه دارد اینکه امر ملائم همیشه سبب تکمیل و فعلیت جوهر شیء نمی شود بلکه گاه سبب تکمیل فعل خاص آن شیء می شود
۱-۲. چگونگی رابطه سعادت و لذّت‏
گفتیم که ابن سینا ماهیت سعادت را از سنخ لذت می داند و اشاره شد که میان سعادت و لذت و میان شقاوت و رنج ارتباط کامل برقرار است. آنجا که سعادت است لذت و خوشى هم هست و آنجا که شقاوت است رنج و الم و ناراحتى هم هست. امّا هم اکنون سؤال اساسی این است که ابن سینا رابطه سعادت و لذت را چگونه ترسیم می کند و سعادت را چه نوع لذتی می داند؟روشن است که نمى‏توانیم هر نوع لذتی را سعادت و همچنین هر نوع رنجی را شقاوت بدانیم و بگوییم سعادت یعنى لذت و شقاوت یعنی رنج و ألم و مرادمان از لذت و رنج جنس آن باشد نه نوع خاصی از لذت و رنج، زیرا لذت و همچنین رنج حالات روانى خاصى هستند که به موجبات خاصى پدید مى‏آیند. ممکن است لذتى باشد که به دنبال خود رنجى را بکشاند و ممکن است رنجى باشد که مقدمهی یک لذت باشد.و یا ممکن است نیل به یک لذت سبب فوت لذتهاى مهمتر و بزرگترى شود و یا رنجى سبب گردد که جلوی رنجهاى مهمتر و بزرگترى گرفته شود. در همه این احوال لذت، لذت است و رنج، رنج؛ یعنى لذتى که مثلًا مستلزم رنج بزرگترى در آینده است یا سبب فوت لذّت بزرگترى در حال حاضر یا در آینده است واقعا لذت است، و همچنین رنجى که مقدمه لذت بزرگترى در آینده است و یا مانع رنج بزرگترى در حال حاضر یا آینده است واقعا رنج است؛ اما از نظر ابن سینا این گونه لذتها سعادت نیستند و این گونه رنجها شقاوت به شمار نمى‏روند. زیرا همچنان که خواهیم گفت ابن سینا سعادت را مطلوب بالذات و برترین لذت می داند. بلکه آن لذت، سعادت شمرده مى‏شود که مانع لذت بزرگتر و یا موجب رنج بزرگترى نباشد، و آن رنج شقاوت شمرده مى‏شود که مانع رنج بزرگتر و یا مقدمه لذت بزرگتر نباشد.
بله اگر فرض کنیم اوضاع جهان این گونه مى‏بود که هیچ لذتى مقدمه رنج و هیچ رنجى وسیله و مقدمه لذت واقع نمى‏شد و هرگز میان دو لذت تزاحم واقع نمى‏شد و همچنین میان دو رنج، البته مى‏گفتیم که لذت عین سعادت و رنج عین شقاء است، امّا اینگونه نیست .پس هر چند میان سعادت و لذت رابطه نزدیک است امّا نمى‏توان «سعادت» را مرادف با «لذت» دانست.
حاصل سخن اینکه با توجه به اینکه ابن سینا عنصر اصلی در سعادت را ادراک و نظرمی داند ولی نه مطلق ادراک بلکه نوعی خاص از ادراک که حتما رسیدن به کمال و خیر هم به او ضمیمه شده باشد. و با توجه به اینکه لذت از امورى نیست که در همه موارد، یکسان و در یک حد پیدا مى‏شوند، بلکه امری مشکک بوده و دارای سه قسم(لذات حسی ظاهری،لذات حسی باطنی، لذات عقلی) می باشد و با عنایت به این نکته که لذت در مورد لحظه های کوتاه مدت نیز به کار می رود ولی سعادت صرفا در مورد لذت های پایدار کاربرد دارد. از این رو سعادتمند به کسی می گویند که لذت های وی از نظر کیفیت و کمیت در بالاترین حد ممکن خود باشد. به عبارت دیگر سعادت آن است که لذت بر دردها و آلام به طور مطلق فزونی داشته باشد.
و مراد شیخ از لذت در تعریف سعادت نوع خاصی از لذت است نه مطلق لذت .و آن لذتی است که از سایر اقسام لذت برتر است. یعنی لذت عقلی زیرا اشاره شد که ابن سینا لذت را ادراک ملائم وامر ملائم را کمال و فعلیت مختص شیء می داند. از طرفی شیخ بارها تأکید می کند که عالیترین ویژگی و عمل خاص انسان که او را از سایر حیوانات متمایز می سازد اندیشه و تأمل است. این نکته بدین معناست که شیخ سعادت را کمال و فعلیت قوه عاقله می داند.البته آن لذت عقلی که شیخ آن را سعادت انسان می داند صرف درک کلیات یا مبادی موجودات وحتی صور مفارقه نیست بلکه مراد او برترین مرتبه ادراک عقلی یعنی اتصال نفس به فیض الهی و از بین رفتن وسائط بین او و حضرت معشوق است .(ابن سینا،۱۴۰۰ه.ق، ص۲۷۵)
۱-۳. مصداق سعادت نهایی انسان
گاه تعریف یک امر به تنهایی برای شناخت آن چیز کافی نیست .بلکه شناسایی مصداق آن نیز ضروری است .یعنی پس از شناسایی مصداق یک معرَّف است که ابهام ما در مورد آن برطرف شده و برایمان اطمینان شناخت حاصل می شود. به عبارت دیگر گاه تعریف به تنهایی نمی تواند تمام ابهام ما در مورد شیء مجهول را بر طرف سازد. دلیل بر این مطلب این است که گاه ما با علم به تعریف یک شیء در تعیین مصداق آن دچار اشتباه می شویم . به عنوان مثال در تعریف مثلث گفته می شود مثلث شکلی است سه ضلعی که مجموعه زوایای داخلی آن۱۸۰ درجه است. اما صرف این تعریف برای شناخت مثلث کافی نیست و تا مادامی که ما مصداق مثلث را نبینیم همچنان احساس ابهام می کنیم لذا ضروری می نماید که جهت روشنتر شدن مفهوم سعادت، نظر ابن سینا در مورد مصداق سعادت نهایی انسان را نیز بررسی نمایم. ابن سینا مصداق برترین لذت یعنی سعادت حقیقی و غایی انسان را در دو بعد معرفی می کند بعد عملی و بعد نظری. دربعد نظری ابن سینا سعادت را در این می بیند که انسان به جهانی علمی و عقلانی تبدیل شود که مشابه با جهان عینی و خارجی است (ابن سینا،۱۳۶۳ ص۱۱۰و۱۱۰) که در این صورت نفس به فیض الهی متصل شده و وسائط بین او و حضرت معشوق از بین می رود و این برترین لذت و نشاط است. و این برای نفوسی میسر است که از هر نوع عادت سوء بری بوده و در عین حال در مرتبه علم هم بالغ بوده به گونه ای که مبادی موجودات و صور مفارقه را ادراک میکنند.(ابن سینا،۱۴۰۰ه.ق، ص۲۷۵)
و در بعد عملی و از حیث تعلقی که نفس به بدن دارد سعادت انسان را در این می داند که نفس به هیئت استعلائیه دست یابد و قوه عملی اش به عدالت برسد (ابن سینا،۱۳۶۳ ،ص۱۱۰و۱۱۰) مراد شیخ از هیئت استعلائیه و عدالت در قوه عملیه استقلال نفس و پدید آمدن تعادل نفسانی و پرهیز از افراط و تفریط است . یعنی شیخ بر این عقیده است که اگر انسان بتواند از خواسته های قوای مادون خود، استقلال خویش را به دست گیرد و بین خواسته های درونی خود تعادل ایجاد کند و فضایل اخلاقی را در وجود خویش به ملکه های نفسانی تبدیل کند به مرز سعادت در بعد عملی رسیده است (ابن سینا،۱۳۶۳ ، ص۱۱۰و۱۱۰)
ابن سینا تأکید می کند که لازمه رسیدن به این مرتبه از سعادت مفارقت نفس از بدن و انقطاع نظر از خسایس عالم طبیعت و وقف نظر بر ذات حق و مطالعه عقلی آن جناب است . (ابن سینا،۱۴۰۰ه.ق،ص۷۴ و همو۲۰۰۷ص۴۲)
گفتیم که ابن سینا مصداق برترین نوع لذت یعنی لذتی که مانع لذت بزرگتر و یا موجب رنج بزرگترى نباشد را لذت عقلی می داند. وی با تقسیم قوای ادراکی به ظاهری و باطنی از یک سو و تقسیم قوای باطنی به خیال وهم و عقل از سوی دیگر تأکید می کند که برترین نوع لذت لذت عقلانی است.(ابن سینا،الف۱۳۷۵ش،ص۱۳۹) تأکید وی بر این مطلب به گونه ای است که اگر به مباحثی که وی در باب لذت مطرح نموده توجه نماییم؛ خواهیم دید که هدف اصلی وی از طرح مباحث مربوط به لذت اثبات این نوع از لذت و برتر بودن آن از سایر اقسام لذت است. وی برای اثبات برتربودن لذت عقلی چند دلیل اقامه نموده است.
استدلال اول :قیاس اولویت
شیخ ابتدا برتر بودن لذات باطنی را اثبات می کند سپس به قیاس اولویت تمسک جسته و می گوید : حال که اثبات شد لذات باطنی از لذات ظاهری برترند پس در لذات عقلی چه می گویی؟
اما استدلال وی در برتربودن لذت باطنی از لذات حسی چنین است :برترین لذات حسی ،لذت منکوحات و مطعومات است اما کسی که برای او پیروزی یا غلبه در امری ولو امری خسیس چون نرد و شطرنج حاصل می آید، در آن لحظه اگر مطعوم یا منکوحی بر او عرضه شود از آن اعراض می کند. ویا طالب ریاست یا عفت برای مراعات حشمت از لذایذ مزبور اعراض می کند و یا شخص کریم لذت انعام را بر آنها ترجیح می دهد(ابن سینا،۱۳۷۵ش، ص ۱۳۷)

استدلال دوم :
ادراک عقلی برترین لذت است؛ هم از جهت ادراک و از جهت مدرَک.اما از جهت ادراک، آن است که ادراک حسی به علت جزئی بودن، فانی بودن،و نیاز آن به اقتران و مباشرت حاس و محسوس ضعیف ترین نوع ادراک است در مرتبه بعد ادراک های خیالی و وهمی قرار دارند زیرا آنها علی رغم جزئی وفانی بودن، نیازمند اقتران نیستند و سرانجام بالاترین و قویترین ادراک عقلی است که در عین نداشتن عیوب دوم و سوم به خاطر کلیت از عیب اول هم بری است. اما از جهت مدرک، آن است که مدرکات عقل، مبدأ اول ، ملائکهی او ،معانى ثابت و صور روحانى است اما مدرک حس محسوسات جزئی و فانی است. (ابن سینا،۱۳۶۴ش،ص ۷۹ )
استدلال سوم :
لذت عقلی برترین لذت است زیرا این نوع لذت اقوی،اکثر و الزم لذات است. اقوی است زیرا در ادراک عقلی حقیقت شیء ملائم برای نفس حاصل می شود اما ادراک شهوانی یک ادراک ظاهری است و حقیقت شیء ملائم برای نفس حاصل نمی شود .دیگر اینکه مدرَک عقل از سنخ مأکولات نبوده بلکه مدرک او بها و خیر محض است که خود مفیض هر خیر است و همچنین است حال دیگر مدرَکات عقلی یعنی جواهر روهانی. اما اکثر است چون مدرَک عقل کل است و مدرک حس بعضی از کل و دیگر اینکه در ادراک حسی بعضی از محسوسات ملائم و بعضی منافی نفس هستند اما تمام مدرَکات عقل ملائم نفس بوده و سبب تکمیل ذات او می شوند. و الزم است زیرا صور عقل با ذات عقل متحد شده و عقل آنها را جمال ذات خود می بیند. به خاطر همین اتحاد لذت او نیز شدیدتر است (ابن سینا،۱۳۶۳ش ، ص۱۱۲)
ابن سینا پس از اثبات برتر بودن لذت عقلی بر سایر اقسام لذت به این سؤال پاسخ می دهد که با این وصف چرا بیشر آدمیان به لذات عقلی و غیر حسی اقبال نداشته و بدانها شوقی ندارند. وی معتقد است که علت این امر اشتغال نفس به امور حسی و استغراق در مادیات و مقارنت با بدن است. یعنی علت اینکه ما از لذتهای نفس ناطقه محرومیم به خاطر شواغل بدنی است که مانند امراض می مانند. و دیگر اینکه به خاطر غرق شدن نفس در طبیعت، مناسبت میان نفس و صور عقلی بسیار کم است است. مانند مریضی که از شیرینی لذت نمی برد یا حتی رنج می برد و هرگاه مریضی او رفع می شود لذت شیرینی را ادراک می کند.(ابن سینا،۱۴۰۰ه.ق، ص : ۷۳ )
شاید بتوان با توجه به تعریف ابن سینا از لذت علت دیگر این امر را این بدانیم که علم به لذت بخش بودن یک امر برای اقبال به آن شرط هست ولی کافی نیست زیرا اشتیاق به لذتی خاص نیازمند نوعی ذوق و چشیدن آن لذت است به همین جهت است که ابن سینا در تعریف لذت تنها به واژه ادراک بسنده نمی کند بلکه قید وصول را نیز بدان می افزاید.(ابن سینا،الف ۱۳۷۵ش،ص۱۳۹) لذا افرادی که تجربه لذات عقلی را نداشته و به چنین ذوقی نرسیده اند،اقبال و شوقی بدین نوع لذت ندارند. ابن سینا تأکید می کند که حتی براهین عقلی سبب شوق ما به این نوع لذت نمی شوند. و حال ما همچون شخص عنین است که علم به وجود چنین لذتی داریم ولی به علت نداشتن تجربه نمی توانیم آن را تصور کنیم. (ابن سینا،۱۳۶۳ش ،ص:۱۱۲)

در اینجا ذکر این نکته ضروری است که هرچند ابن سینا برترین مرتبه سعادت انسان را سعادت عقلی می داند و معتقد است که به هر نسبت که معارف انسان نسبت به خدا و صفات و افعال خداوند بیشتر باشد، انسان کاملتر است و از سعادت واقعى که سعادت عقلى است بیشتر بهره‏مند مى‏باشد. اما سعادت انسان را منحصر در سعادت عقلی نمی داند و تصریح می کند که فعل نفس فقط ادراک معقولات نیست بلکه افعال دیگری هم دارد که بدن در آنها مشارکت دارد و سعادت افعال اخیر رسیدن به ملکه عدالت است.[۱۰] (ابن سینا،۱۳۶۳ش،ص ۱۰۹) با این وصف سعادت در انسان که مرکب از روح و بدن است باید خیری باشد که هم مقتضای قوای روحی انسان باشد و هم مقتضای قوای بدنی انسان .در واقع همچنان که در فصل دوم خواهیم گفت شیخ سعادت انسان را در دو بعد دنبال می کند بعد نظری و بعد عملی
۱-۴. نکات
پیش از پرداختن به بحث درجات و مراتب سعادت‏ و شقاوت جهت تکمیل نظر ابن سینا در باب چیستی و ماهیت سعادت و شقاوت و مختومه نمودن این قسمت از بحث، اشاره به چند نکته ضروری است:
نکته۱چرایی تعریف سعادت به لذت
شاید این سؤال به ذهن خطور کند که چرا ابن سینا سعادت را به لذت تعریف کرده است و حقیقت سعادت را از سنخ لذت و حقیقت شقاوت را از سنخ رنج و ألم دانسته است نه به اخلاق و فضیلت. مگر نه این است که فضیلت به خاطر فضیلت از فضیلت و عمل به خاطر لذت برتر است؟
خطور این سؤال و ابهام به ذهن ناشی از مساوق دانستن سعادت با لذتهای آنی و شهوانی و غفلت از نکته ی سابق است که سعادت مساوی با نوع خاصی از لذت است نه مطلق لذت.
و نکته مهمتر اینکه حقیقت آنست که با نگاهی اجمالی به هر یک از افعال و امیال و خواسته های خود به وضوح در می یابیم که محرک و عامل اصلی ما در انجام آن کارها رسیدن به لذت و گریز از درد و رنج است ممکن است تصور شود که این حکم را نمی توان درباره همه فعالیت ها و رفتارهای آدمی جاری دانست؛ زیرا در برخی از کارها محرک اصلی و عامل انجام آن ،حکم عقل یا دستور خداوند است. اما اگر نیک بنگریم خواهیم دید که در اینگونه فعالیت ها باز رسیدن به لذت(لذت اطاعت از خداوند و رسیدن به پاداش اخروی و امثال آن.) است که ما را مشتاق به انجام آنها می کند حتی اگر کسی خوشی و لذت های خویش را فدای دیگران نموده و برای رفاه دیگران مرارت های فراوان متحمل می شود، از این ایثار یا از مدح حاصل از این ایثار لذت می برد . حتی کسی که دست به خود کشی می زند باز در پی رسیدن به لذت است زیرا می خواهد از ناراحتی ها و مشکلات زندگی خلاص شده وبه راحتی و آرامش برسد. بنابراین می توان این اصل را پذیرفت که محرک اصلی انسان در همه فعالیت ها و رفتارهایش تحصیل لذت و دوری از رنج و ألم است (ابن سینا ،۱۳۸۲ش، ص۱۴۵)

نکته ۲- تعابیر دینی ابن سینا از سعادت:
ابن سینا در بحث سعادت و به تصویر کشیدن غایت نهایی انسان از متون دینی متأثر است. به گونه ای که این تأثیر در ادبیات و کلام او کاملا مشهود است .مثلا وی در رساله احوال نفس در تعریف معاد و سعادت عقلانی از تعبیر مقاربت با حضرت حق استفاده می کند.(ابن سینا،۲۰۰۷م،ص: ۱۲۷)و یا می گوید :سعادت عبارت است از انقطاع نظر از امور پست و وقف نظر بر جلال حضرت حق و مطالعه عقلی خداوند.[۱۱] (ابن سینا،۱۴۰۰ه.ق،ص۷۴) و یا اینکه سعادت سرمدی و دخول در بهشت را یکی دانسته و آنها رابه صورت مترادف به کار می برد.(ابن سینا،۱۳۲۶ه.ق ،ص: ۱۳۲)
یکی دیگر از شواهد تأثیر پذیری ابن سینا از شریعت اسلام در مسأله سعادت این است که حصول سعادت واقعی را در این دنیا میسر نمی داند.
دیگر اینکه وی در موارد متعددی برای تبیین دیدگاه خود درباره مسأله سعادت و معاد از آیات قرآنی بهره می گیرد. به عنوان مثال، ایشان برای تبیین مراتب چهارگانه عقل نظری از آیه نور به عنوان شاهد بهره می گیرد( ابن سینا،۱۳۲۶ه.ق، ص۱۲۶)همچنین در بحث وضعیت نفوس ناقص از جهت نظری پس از مفارقت ازبدن از آیه« حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ (٩٩)لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا …….. »[۱۲] و در تبین وضعیت نفوس ناقص از جهت عملی،آیه «وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ ما یَشْتَهُونَ»[۱۳] و در توضیح وضعیت نفوس پاک پس از مرگ از آیه« وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَهٌ إِلى‏ رَبِّها ناظِرَهٌ »[۱۴] سود می جوید .(ابن سینا،۱۴۰۰ه.ق ، ص: ۲۷۵)
نکته ۳- میزان تأثیر بدن و عوامل خارجی در سعادت
سعادت را به چند وجه اعتبار کرده اند حکمای قبل از ارسطو مانند فیثاغورث،سقراط و افلاطون سعادت را مختص به نفس دانسته اند و برای بدن حظی و نصیبی قائل نیستند رواقیون و برخی از طبیعیان بعد از ارسطو سعادت را دو قسم دانسته اند: نفسانی و جسمانی و گفته اند سعادت نفسانی تا با سعادت جسمانی منضم نباشد،تام و تمام نیست (طوسی،۱۳۶۰،ص۸۳و۸۴)
به نظر می رسد که ابن سینا همچون حکمای پیش از ارسطو سعادت را مختص به نفس دانسته و برای بدن حظی و نصیبی قائل نیست. طبق این دیدگاه فقر،ضعف جسم ، امراض و دیگر نقائص، مضر به سعادت نیست. زیرا سعادت اساسا با این امور سنجیده نمی شود . دلیل بر این مدعا این است که از یک طرف وی سعادت را یک امر اخروی می داند . از طرف دیگر همچنان که اشاره کردیم ابن سینا اهمیت بیشتری را برای معاد روحانی قائل است و عنصر اصلی در سعادت را نظر و معرفت می داند که از ابعاد روح است نه جسم.
ابن سینا برخلاف ارسطو برای عوامل خارجی در رسیدن به سعادت نقشی قائل نیست .نظر وی در باب سعادت همچون کلبیون است یعنی وی نیز بر این عقیده است که: سرچشمه سعادت را تنها در درون خود باید جستجو نمود.وآنچه مایه خوشى است عوامل درونى و روحى است و عوامل بیرونى باعث رنج و درد مى‏باشند و آدمى به غلط دنبال آنها مى‏رود و از همین جا رنج و بدبختى پیدا مى‏شود. هر چه انسان خود را از بیرون بیشتر بى‏نیاز کند و متوجه عوامل درونى گردد بیشتر و بهتر از سرچشمه سعادت سیراب خواهد شد. ‏
شاید بتوان نظر شیخ درباره میزان تأثیر عوامل خارجی را چنین بدانیم که شیخ عوامل خارجی را مطلقا بی تأثیر نمی داند و بودن آنها راسبب رونق و کمال سعادت می داند ولی آنها را شرط ضروری سعادت که نبود آنها خواه ناخواه نوعى ناکامى به بار مى‏آورد و چیز دیگر نمى‏تواند جانشین آنها گردد نمی داند.یعنی شیخ عومل روحی و درونی را در درجه اول و عوامل خارجی را در درجه دوم در سعادت دخیل می داند اما همچنان که شهید مطهری اشاره می کند «معمولا افراد بشر از آنجا که معلوماتشان از محسوسات آغاز مى‏گردد اول متوجّه عوامل خارجى و بعد متوجّه عوامل بدنى و در آخر متوجّه عوامل روحى مى‏گردند. لهذا غالبا افراد بشر به پول بیش از سلامت و به سلامت بیش از شخصیت اخلاقى اهمیت مى‏دهند. از این رو معلّمان و باریک بینان بشر کوشش کرده‏اند که بشر را از طرفى متوجّه حفظ سلامت و بهداشت و سایر عوامل بدنى بکنند و از طرفى او را با کانونهاى عظیم لذت و خوشى که در روان خود دارد آشنا کنند و همّت او را از افراط در توجه به عوامل بیرونى منصرف و متوجه درون نمایند. نصایح و مواعظ معلّمان اخلاق غالبا بر محور این گونه مباحث دور مى‏زند».(مطهری،بی تا،ج۷،ص۶۸)
نکته ۴- اینکه سعادت امری اخروی است:
سعادتی که مورد نظر ابن سینا است سعادت اخروی است. وی حصول سعادت حقیقی را فقط بعد از مرگ ممکن می داند . هر چند ابن سینا بهره گیری از لذت عقلی را در همین دنیا برای متأملین در جبروت و اعراض کنندگان از شواغل دنیا قابل وصول می داند(ابن سینا، ۱۳۷۵،ص ۱۴۰ ) اما تصریح می کند که« دریافت این لذت و سعادت، جز در آخرت نبود؛ یعنى نفس سعادت و لذت را آنگاه دریابد که از پیوند با بدن تخلص یابد، و از آثار طبیعت بیزار شده و از این عالم متجرّد شود و به نظر عقل به ذات بارى تعالى و به ذات ملایکه روحانى نگاه ‏کند، و غایت لذت در این حال بود، و غایت شقاوت مر او را در ضدّ این حال باشد که گفتیم.» (ابن سینا، ۱۳۶۴ش، ص۸۱)
واین بدین خاطر است که همچنان که گفتیم شیخ از یک طرف سعادت را کمال قوه عاقله می داند و از طرف دیگر بهره مند شدن از لذات عالیه عقلی را در گرو فارق شدن نفس از بدن می داند و دیگر اینکه شیخ تأکید می کند که برای رسیدن به سعادت حقیقی انسان باید با خواسته های نفسانی اش مبارزه نموده و آنها را در حد اعتدال نگه دارد. و این جز با تحمل رنج در دنیاحاصل نمی شود.
این نظر شیخ نقطه مقابل نظر ارسطو است که قبلا بدان اشاره کردیم و گفتیم که ارسطو سعادت را دارای مراتب و مدارجی می داند که به اندازه سعی و تلاش انسان حاصل می شود تا برسد به درجه اقصی که سعادت تام حاصل می گردد و این درجه در همین دنیا قابل وصول است زیرا آدمی در همین دنیا می تواند معتقد به آراءحق و انجام دهنده کارهای خیر و انواع فضایل باشد.
نکته۵- نوع نگاه شیخ به تکلیف
شاید بتوان از تعریف ابن سینا از سعادت این مطلب را استفاده نمود که وی در اخلاق غایت گرا است نه وظیفه گرا .یعنی او معتقد است که هر کاری را باید با توجه به نتیجه اش انجام داد. اگر نتیجه کاری خوب بود خواه برای خود شخص، خواه برای گروهی، یا برای عموم آن کار را باید انجام داد و در غیر این صورت نباید انجام داد .بر طبق نتیجه گروی قائل شدن به سعادت به عنوان نتیجه نهایی اعمال امری معقول است. برخلاف وظیفه گرایی که معتقد است عامل اخلاقی باید فعل را فقط بخاطر خود فعل و یا از آن رو که وظیفه اوست انجام دهد خواه این وظیفه را عقل تعیین کرده باشد یا وحی یا عرف، و نتایج عمل اصلاً در انجام دادن یا انجام ندادن آن تأثیر ندارد. صاحبان این نظر مشکل بتوانند سعادت را بعنوان غایت قصوای فعل اخلاقی توجیه کنند. علاوه بر این اساساً آیا وظیفه گرائی مطلق ممکن است یا نه؟ آیا ممکن است در وراء انجام وظیفه هیچ امر دیگری در نظر نباشد؟ این سؤالی است که معتقدان به اصالت تکلیف باید به آن پاسخ گویند.
۱-۵. مراتب سعادت‏ و شقاوت
سعادت از امورى نیست که در همه موارد یکسان و در یک حد پیدا مى‏شوند، بلکه امری مشکک است یعنی قابل کم و زیاد و نقص و کمال و شدت و ضعف است زیرا ازطرفی میان سعادت و لذت و میان شقاوت و رنج ارتباط کامل برقرار است. و از طرف دیگر می دانیم که لذت از جمله کیفیات است و قابل شدت و ضعف مى‏باشد.لذا مراتب داشتن لذت و الم به طور طبیعی مقتضی تشکیکی شدن سعادت و شقاوت و در نتیجه ،تفاوت یافتن درجات سعدا و اشقیا خواهد بود. مطلب دیگر اینکه همچنان که بعداً خواهیم گفت که سعادت به عامل واحد بستگى ندارد، بلکه عوامل متعددی در آن دخیل اند. به هر اندازه که عوامل سعادت بیشتر فراهم باشند سعادت کامل‏تر است و به هر اندازه که کمتر فراهم باشند سعادت ناقص‏تر است.
نکنه ای که در ابتدای این بحث باید یادآوری شود این است که طبقه بندی ابن سینا از مراتب مختلف نفوس انسانی مربوط به آخرت و هنگام مفارقت نفس از بدن است و وی بحثی در تقسیم و طبقه بندی نفوس در دار دنیا ارائه ننموده زیرا همچنان که گذشت وی اصلا سعادت را در این نشئه قابل حصول نمی داند.
ابن سینا در کتابهای مختلفش با عبارات مختلف و تقسیم بندی های گوناگون به بیان مراتب اشقیا و سعدا پرداخته و تقسیم بندی های گوناگونی را در این باب عرضه نموده است. که در این رساله سعی نموده ایم همه این تقسیم بندی های شیخ را بررسی نماییم.
تقسیم او در رساله احوال النفس:
او در این رساله نفوس را برحسب میزان بهره مندی از علم و عمل ،بر حسب یک تقسیم عقلی به سه دسته تقسیم می کند و تأکید می کند که این تقسیم هم با وحی موافق است و هم با آراء حکیمان:
۱- نفوس کامل در علم و عمل ؛که همان سابقون هستند و برترین درجه را در بهشت دارند و از عوالم سه گانه به عالم عقل رسیده اند و از مقارنت با اجسام و حتی نفوس فلکی به دور هستند۲- نفوس ناقص در علم و عمل؛ که اصحاب شمالند که منغمسون در عالم طبیعت و اجرام اند ۳- نفوس کامل در علم یا عمل که خود به دو گروه تقسیم می شوندالف) – نفوس کامل در عمل و ناقص در علم. ب-)نفوس کامل در علم و ناقص در عمل ؛این دوگروه همان اصحاب یمین اند که در مرتبه وسطی بوده و از عالم عنصری جدا گشته و به نفوس فلکی متصل شده اندو در آنجا در انعام، طیور ،حور ها و نظایر آن که وصف کنندگان از وصف آن عاجزند متنعم اند وبعید نیست که این گروه بعد از یک مدت زمان به سابقین بپیوندند.(ابن سینا ،۲۰۰۷م، ص۱۸۷) شیخ در باره گروه اخیر یادآور می شود که این گروه پیروان شریعت اند که دنباله روی انبیاء هستند اما حقایق علوم را به صورت مبسوط در نیافته اند (ابن سینا ،۲۰۰۷م، ص ۱۹۲)
تقسیم او در رساله اضحویه:

پروژه های پژوهشی و تحقیقاتی دانشگاه ها در مورد بررسی راهکارهای ارتقا ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

تحقیقات مختلف نشان داده اند که هر ساله مالیات دهندگان هزینه سنگینی را بابت برخورداری از زندگی بیتحرک پرداخت میکنند هزینه های درمانی، افزایش حق بیمه سلامتی، حق بیمه عمر، بیمه مربوط به بیماری و از کارافتادگی از این جملهاند. مشکلات مادی و افزایش هزینه های زندگی انسان ها را به تلاش بیشتر و جدیتر واداشته است و در این میان زنان را نیز به کار گرفته و تا آنجا پیش رفته که گروهی از زنان، برخلاف ماهیت بدنی خود به کارهای سنگین مردانه میپردازند (اتقیا ۱۳۸۷، ۱۷۱-۱۵۱).
در طی چندین دهه گذشته، سلامتی به عنوان یک حق بشری و هدف اجتماعی در جهان شناخته شده است، یعنی، سلامتی برای ارضاء نیازهای اساسی انسان لازم است و باید برای همه انسان ها باشد. سلامتی انسان تحت تاثیر عوامل بسیاری مانند وراثت، فعالیت بدنی، محیط زندگی، الگوها و عادتهای فردی، مراقبتهای پزشکی و به طور کلی شیوه زندگی و سایر زمینه های خانوادگی، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع است (شکروش ۱۳۸۷، ۸۶-۶۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

زنان دارای مشکلات روانی در معرض بروز بیماریهای ناگهانی مرتبط با نداشتن فعالیت بدنی همچون دیابت و بیماریهای قلبی و عروقی هستند (پیله و همکاران ۲۰۰۳، ۱۶۵).
نتایج تحقیقات انجام گرفته در زمینه ورزش بانوان نشان دهنده فواید فعالیت بدنی و اهمیت آن برای بانوان است. ورزش کردن و فعالیتهای بدنی موجب افزایش اعتماد به نفس را در میان بانوان توسعه خواهد داد. دوری از مواد مخدر، نداشتن ناهنجاریهای جنسی، پیشرفت تحصیلی و کاهش جرایم در بانوان از دیگر مزایای فعالیتهای جسمانی می باشد. علاوه بر این فعالیتهای بدنی در دوران بارداری آثار مثبتی بر وضع حمل زنان دارد و ضامن سلامت آنان در دوران پس از بزرگسالی و دوران کهنسالی و یائسگی است (منظمی ۱۳۹۰، ۱۶۸-۱۵۱).
۲-۲-۹ ورزش بانوان در ایران
امروزه نیز در بیشتر جوامع، زنان از فرصت هایی برابر بری شرکت در فعالیت های ورزشی محروم بوده و با محدودیتهایی مواجهند، محدودیت های ساختاری و مدیریتی، محدودیتهای مالی و امکاناتی، محدودیتهای انسانی و تخصصی و محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی از جمله آن محرومیتهای میباشند. ولی این محرومیتها در کشور جمهوری اسلامی ایران به دلایل مختلف به ویژه شرایط فرهنگی اجتماعی حاکم بر کشور برجستگی بیشتری دارد (منظمی ۱۳۹۰، ۱۶۸-۱۵۱)
بررسی میزان رشد کنونی ورزش بانوان در عرصه های داخلی و خارجی، گواه پیشرفت نسبی ورزش بانوان ایرانی است، اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که در مقایسه با ورزش مردان یا بانوان دیگر کشورها از رشد خوبی برخوردار نبوده است. به طور مثال در مسابقات ورزشی سالهای اخیر، ورزش بانوان تنها سه شرکت کننده در بازی های المپیک، یک شرکت کننده در بازی های المپیک زمستانی و تنها در سه رشته ورزشی در مسابقات پارالمپیک سهمیه کسب کرده است. از میان ۴۴ فدراسیون فعال در بخش بانوان، تنها موفق به تصدی یک پست ریاست فدراسیون و از میان بیش از هزار هیأت ورزشی استانی تنها ۳۶ پست ریاست هیأت را کسب کرده اند، عدم کسب مدال در مسابقات المپیک و پارالمپیک، عدم کسب مدال طلا در مسابقات جام جهانی و قهرمانی آسیا، کسب تنها یک مدال در مسابقات غرب آسیا و کسب تنها یک مدال طلا از مجموع ۲۰۶ مدال طلای توزیع شده در بخش بانوان بازی های آسیایی گوانجو، از جمله موارد، در این زمینه است (منظمی ۱۳۹۰، ۱۶۸-۱۵۱).
به علاوه مطالعه و بررسی تحقیقات انجام گرفته نشان می دهد که تقریباً کلیه یافته های پژوهشی در زمینه تربیت بدنی و ورزش بانوان در کشور جمهوری اسلامی ایران بیانگر آن است که دختران و زنان ایرانی در انجام فعالیتهای ورزشی از محدودیتها و مشکلات عدیدهای مانند محدودیتهای ساختاری رنج میبرند. امروزه در جوامع مختلف، ایجاد زمینه های مناسب برای ورزش بانوان، موضوع مهم و ملی تلقی می شود و میزان حضور یا عدم حضور زنان در فعالیت های ورزشی به عنوان شاخص جهانی از وضعیت اجتماعی زنان در جامعه به شمار می آید، این موضوع در ایران اهمیت بیشتری مییابد، زیرا زنان مسلمان ایرانی نیازمند محیط و امکاناتی مستقل و اختصاصی برای انجام فعالیت های تربیت بدنی و ورزش هستند. از این رو لازم است علاه بر حمایت های برابر با مردان، از حمایت های قانونی بیشتری برخوردار شوند (منظمی و همکاران ۱۳۹۰، ۱۶۸-۱۵۱).
اگرچه کارشناسان ورزشی غیرایرانی بر این باورند که زنان کشورهای اسلامی به دلیل محدودیتهای مذهبی و پوششی از پیشرفت در ورزش عقب ماندهاند و بهطور میانگین کمتر از یک زن از پنج زن به فعالیتهای ورزشی و جسمانی به اندازه کافی و استاندارد میپردازد تا از سلامت کافی برخوردار باشد و حتی بین اقلیتهای قومی، آمار کمتر از این میزان را نشان میدهد و تنها ۱۳/۲ درصد از زنان مسلمان، به میزان توصیه شده انجام فعالیت ورزشی، یعنی روزانه ۳۰ دقیقه طی روزهای هفته (پنج روز) عمل میکنند اما ورزش بانوان در ایران شرایط کاملا ویژهای دارد. ورزش زنان ایرانی به دو دوره پیش از انقلاب اسلامی و دوران پس از انقلاب باز میگردد. سال ۱۳۶۹ با ابتکار و پیشنهاد فائزه هاشمی، نایب رییس وقت کمیته ملی المپیک ایران و با موافقت خوان آنتونیو سامارانش، ریاست کمیته بین المللی المپیک (IOC) و شیخ احمد الفهد الصباح، ریاست شورای المپیک آسیا (OCA) و حمایتهای ریاست وقت جمهوری اسلامی ایران، شورای همبستگی ورزش بانوان (فدراسیون اسلامی ورزش زنان) با هدف رفع خلأ، حضور زنان در میادین ورزشی بین المللی در دومین جلسه هیات اجرایی کمیته ملی المپیک مطرح شد و به تصویب رسید. فدراسیون اسلامی ورزش زنان با هدف برگزاری مسابقات ورزشی با حفظ و حراست از اصول و موازین اسلامی، تقویت همبستگی در میان بانوان مسلمان و تعالی هویت اسلامی زنان در میادین ورزشی، تحکیم مبانی، عدم تبعیض نژادی و طبقاتی بر طبق موازین اسلامی، ارتقای فرهنگ ورزشی و گسترش و تقویت کادر ورزشی و تشکیل دوره های آموزشی در رشته های مختلف را طبق چارچوب منشور المپیک تنظیم کرد و در برنامههای کاری خود قرار داد. اگرچه درسالهای ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حضور ورزشکاران زن در مسابقات برونمرزی تنها به رشته تیراندازی یا شطرنج محدود میشد اما امروزه با گذشت سه دهه، شرایط کاملا متفاوت است و به جز چند رشته استثنایی، زنان ایران در اکثر رشته ها حداقل یکبار در میادین بین المللی حاضر شدهاند. طبق آمار رسمی اعلام شده از سوی مریم مجتهدزاده، رییس مرکز امور زنان ریاست جمهوری، هم اکنون هشت میلیون ورزشکار زن در کشور وجود دارد و تعداد داوران زن پس از پیروزی انقلاب ۱۳۲درصد و مربیان زن ۸۴ درصد رشد یافته است (میمنت ۱۳۹۱، ۸).
۲-۲-۹-۱ دلایل ضعف ورزش بانوان در ایران
ورزش همگانی به عنوان یکی از پدیده های جامعه مدرن، همواره مورد تقاضای شهروندان بوده است. دولتها و موسسات عمومی نیز برای برآورده کردن این تقاضاها به عنوان حقوق شهروندی، امکانات متناسبی را عرضه می کنند. در ایران احداث ایستگاه های ورزش همگانی در شهرهای بزرگ و کوچک برای پاسخ به این خواست یا ایجاد چنین تقاضایی است. اما مشاهدات ساده نشان می دهد که استفاده از این امکانات آن طور که انتظار می رود مورد استقبال قرار نگرفته است. به عبارت دیگر و به زبان جامعه شناختی، شرایط اجتماعی امکان دستیابى یا استفاده از امکانات ورزش های همگانی آنچنان که انتظار می رود فراهم نشده است (سعیدی و همکاران ۱۳۹۰، ۱۷۶).
۲-۲-۹-۲ رشد ورزش بانوان در ایران
ورزش بانوان در تاریخ بعد از انقلاب، در مقاطع مختلف، مسیر متفاوتی داشته است. اوایل انقلاب به خاطر فضای خاصی که وجود داشت، اولویتها علی القاعده به مسایلی غیر از ورزش مربوط بود. به ویژه اینکه این اولویتها در زمان جنگ ایران و عراق هم بیشتر مورد توجه قرار گرفت. به همین خاطر نمیتوان گفت در آن دوران در کل چه توجهی به ورزش میشد که بخواهیم در مورد حوزه بانوان نظری بدهیم. اما بعد از جنگ به یکباره اهمیت دادن به ورزش به شکل ویژهای مورد توجه عامه مردم قرار گرفت، چرا که افزایش جمعیت در سالها ۶۰ و ۶۱ این ضرورت را ایجاد میکرد تا بچههایی که در آستانه ورود به سنین نوجوانی و جوانی هستند فضایی برای انجام فعالیتهای ورزشی داشته باشند. در خصوص بانوان هم در همان سالهای ابتدایی ایدههای متفاوتی وجود داشت. محدودیتهای عرفی، اجتماعی و بعضا شرعی، عواملی بودند که ورزش زنان را از مردان متمایز میکرد. به طور مثال بانوان ورزشکار به خاطر فقط پوشش اسلامی خود تنها قادر به این بودند که در مسابقات داخلی شرکت کنند و اجازه حضور در رویدادهای بین المللی را نداشتند. همین محدودیتها موجب شد تا از آن زمان مطالعات خوبی در خصوص نوع پوشش زنان در کلیه رشته ها صورت گیرد تا به این وسیله محدویتهای شرعی برطرف شود. تیراندازی، سوارکاری و ورزشهای رزمی از جمله رشته های انفرادی بودند که شناسایی آنها در آن دوره، مسوولان را به این نتیجه رساند که با حفظ شئونات اسلامی مشکلی برای حضور در میادین خارجی ندارند (مهرعلیزاده ۱۳۹۱، ۸).
در مقابل درخصوص رشتههایی چون شنا، دومیدانی که نوع استانداردهای پوشش آنها با مسایل شرعی مغایرت نداشت قرار بر این شد که حضور بانوان در مسابقات آنها فقط به داخل کشور محدود شود. به هر ترتیب، استارت تفکیک رشته های ورزشی برای فعالیت زنان به این شکل زده شد. رفته رفته رشد ورزش بانوان در ایران بیشتر شد و در سال ۱۳۸۰، تیمهای زنان به مسابقات آسیایی اعزام گردید. در این دوره با حفظ مسایل شرعی، تیم کاراته دختران را به بازیهای آسیایی بوسان اعزام گردید و موفق به کسب مدل نیز گردید. پس از این دوره کاروان ورزش کشورمان خدمت مقام معظم رهبری رسید، با تشویق ایشان رو به رو شد.. برخورد ایشان نشان داد که فضای اجتماعی میتواند با رعایت مسایل شرعی و عرفی، این نوع حرکتها را در ورزش زنان بپذیرد. همین موضوع نقطه آغازی شد تا براساس آن راه را برای بانوان ورزشکار باز و حداکثر امکانات را جهت حضور آنها در میادین داخلی و خارجی فراهم گردید. پس از این دوره در اکثر قریب به اتفاق فدراسیونها، انجمن مربوط به آن رشته برای زنان تشکیل شد و فدراسیونها ملزم شدند در کنار هر نایب رییس مرد، یک نایب رییس زن برای اجرای امور بانوان داشته باشند. رفته رفته بودجه فدراسیونها به دو قسمت مساوی تقسیم گردید و انجمنها به استعدادیابی در ورزش بانوان گردیدند. تحقق این موضوع موجب شد تا یکی از مهمترین اقدامات تاریخ ورزش کشور ما در آن سالها انجام شود و فعالیت ورزش بانوان از انجمنهای ورزشی به وضعیت موجود برسد. معاونت امور ورزش بانوان از دیگر تفکراتی بود که در قانون برنامه چهارم آمد تا یک جایگاه نظارتی بر ورزش زنان برای همیشه تثبیت شود.اختصاص کلیه فضاهایی مختص به بانوان ورزشکار برای انجام تمرینات آنها از جمله اقدامات مهمی بود که در این دوران شکل جدی به خود گرفت (مهرعلیزاده ۱۳۹۱، ۸).
۲-۳- پیشینه تحقیق
۲-۳-۱ تحقیقات انجام شده در داخل کشور
بررسی عوامل فرهنگی گرایش زنان به ورزش در تهران، عنوان پژوهشی بود که در آن جعفری (۱۳۸۱)، بدین نتیجه رسید که مهمترین علت روی آوردن بانوان به ورزش، اهمیت دادن به سلامت جسمی روانی و تناسب اندام است. بانوان تحت بررسی این تحقیق، محدودیت های فرهنگی و اجتماعی زنان جهت شرکت در مسابقات و فعالیتهای ورزشی عمومی، عدم اطلاع رسانی و آگاهی مردم از فعالیتهای ورزشی همگانی موجود را از مهمترین علل عدم گرایش بانوان به فعالیتهای ورزش همگانی اظهار داشتند.
مظفری و قره (۱۳۸۴)، وضعیت ورزش همگانی ایران را مورد بررسی قرار داده و آن را برخی از کشورهای منتخب مورد مقایسه قرار داده اند. نتایج نشان داده است که درصد شرکت کنندگان در ورزش همگانی ایران از قاره افریقا بیشتر و از سایر قاره ها کمتر بود.
احسانی (۱۳۸۴) در مطالعه ای با هدف مطالعه عوامل بازدارنده فعالیتهای ورزشی بانوان نشان داد که اختلاف معنی داری در مورد عوامل بازدارنده فعالیت های ورزشی مثل کمبود وقت، کمبود پول، حمل و نقل، علاقه، ناآگاهی، مهارت و توانایی و سلامتی و آمادگی جسمانی وجود دارد.
اتقیا (۱۳۸۶)، در پژوهشی به شناسایی نیازهای اقشار مختلف جامعه زنان ایرانی نسبت‌ به ورزش‌های همگانی پرداخته است. نتایج تحقیق وی حاکی از نارضایتی بانوان مورد بررسی از وضعیت موجود ورزش‌های همگانی بود،به گونه‌ای که نیازهای اصلی آنان معطوف به کمبود امکانات ورزشی‌ ویژه بانوان، گران بودن فضاهای ورزشی برای استفاده، کمبود مربیان زن آگاه و با تجربه، کمبود تبلیغات مؤثر برای گسترش ورزش‌های همگانی و عدم فرهنگ‌سازی مناسب در میان‌ بانوان کشور نسبت به اهمیت فعالیت‌های ورزشی است.
منظمی و همکاران (۱۳۹۰)، در تحقیقی به تعیین عوامل مؤثر بر توسعه تربیت بدنی و ورزش بانوان جمهوری اسلامی ایران پرداخته اند. نتایج نشان داد که عوامل مالی و امکاناتی، انسانی و تخصصی، ساختاری و مدیریتی و فرهنگی و اجتماعی به ترتیب اولویت بر توسعه تربیت بدنی و ورزش بانوان مؤثرند.
نیازی (۱۳۹۰)، در تحقیق خود تحت عنوان مقایسه میزان سلامت عمومی زنان شرکت کننده در ورزش همگانی و زنان غیر فعال، به این نتیجه رسید که وضعیت سلامت جسمانی زنان شرکت کننده در ورزش همگانی بهتر از زنان غیر فعال است و زنان شرکت کننده در ورزش همگانی اضطراب و اختلال خواب کمتری از زنان غیر فعال دارند.
در تحقیق دیگری، نیازی (۱۳۹۰)، ارتباط بین سلامت روانی و شادکامی زنان شرکتکننده در ورزش همگانی را مورد بررسی قرا داده است. نتایج تحقیق وی حاکی از وجود رابطه مثبت بین سطح فعالیت بدنی و سلامت روانی بانوان شرکت کننده در تحقیق بود.
کاشف (۱۳۷۹) تحقیقی را بر روی ١۴ استان ایران انجام داد پی به نقاط قوت و ضعف توسعه وضعیت موجود ورزش همگانی در سطح کشور برد و راهکارهایی را به مسئولین توسعه ورزش های همگانی در سطح کشور ارائه نمود.
مظفری و قره (۱۳۸۴)، در تحقیقی به بررسی وضعیت ورزش همگانی ایران و مقایسه آن با چند کشور منتخب جهان پرداختهاند. نتایج به دست آمده نشان داد: که میزان حضور روسای هیاتهای ورزش همگانی در محل کار، برای آقایان ۲۱ ساعت و بانوان ۱۶ ساعت در هفته بوده است. ۴۲ درصد مربیان و ۴۹ درصد داوران تحت پوشش هیاتهای ورزش همگانی، دیپلم و زیردیپلم بوده اند. درصد افرادی که در ایران تحت پوشش هیاتهای ورزش همگانی آقایان و بانوان ورزش می کنند ۹۲/۵ درصد جمعیت است که در مقیاسه با ۲۳ کشور جهان از همه کمتر بود، در مورد زمان تشکیل سازمان رسمی برای ورزش های همگانی، ایران در مقایسه با ۲۰ کشور جهان در ردیف آخر قرار گرفته است. درصد شرکت کنندگان در ورزش همگانی ایران از قاره افریقا بیشتر و از سایر قاره ها کمتر بود. میانگین سرانه پرداختی از طرف فدراسیون ورزشهای همگانی در سال ۱۳۸۲ برای آقایان ۴۸۴۶۲ ریال و برای بانوان ۱۲۶۹۰ ریال در سال است و ۹۹ درصد هیاتهای ورزش همگانی (آقایان و بانوان) هیچ گونه پژوهشی در زمینه ورزشهای همگانی انجام نداده، ۸۸ درصد هیات های ورزش همگانی نیز جهت افزایش آگاهی مردم هیچ گونه سخنرانی نداشته اند و سطح تحصیلات ۶۵ درصد از روسای هیات های ورزش های همگانی کشور، کمتر از کارشناسی است.
سیدعامری، و بردی (۱۳۹۱)، در یک مطالعه موردی در ارومیه، به تبیین راهکارهای جذب و افزایش مشارکت شهروندان در برنامه های ورزش همگانی و تفریحی پرداختهاند. یافته های تحقیق نشان داد که راهکارهای تبیین شده در رابطه با رسانه های گروهی، اماکن و تاسیسات ورزشی، مسوولان و برنامه ریزان ورزشی و آموزش ورزش همگانی در جذب و افزایش مشارکت شهروندان در برنامه های ورزش همگانی و تفریحی نقش دارند. لذا اختصاص زمان بیشتری به برنامه های ورزشی در شبکه استانی، طرحریزی پارک و فضای تفریحی جهت انجام فعالیتهای غیرساختمند مانند پیادهروی و دوچرخهسواری، عدم دریافت شهریه از کسانی که برنامههای ورزشی را مورد توجه قرار میدهند و نیز استفاده از مربیان متخصص، از راهکارهایی است که میتواند مشارکت عمومی شهروندان را در برنامه های ورزش همگانی و تفریحی بهبود ببخشد.
رمضانی نژاد و همکاران (۱۳۸۸)، در تحقیقی به بررسی انگیزههای شرکتکنندگان در ورزش های همگانی در فضاهای روباز پرداختهاند. نتایج نشان داد که انگیزه کسب سلامتی و آمادگی جسمانی، لذت و نشاط از دیدگاه آزمودنیها در اولویت اول و پس از آن نیز انگیزه بهبود روابط شغلی و زندگی، پیشگیری و درمان بیماریها و تعامل اجتماعی قرار دارند. زنان در تمامی انگیزهها، امتیاز بیشتری از مردان کسب کردند و افراد متأهل نیز فقط دلایل شخصی بیشتری برای شرکت در این فعالیت ها داشتند.
رضوی و اشکوه (۱۳۸۹)، در تحقیقی به بررسی وضعیت اجتماعی – اقتصادی افراد شرکت کننده در فعالیتهای ورزشی همگانی استان مازندران به این نتیجه رسیدند که که شرکتکنندگان در فعالیتهای ورزش همگانی عمدتاً از طبقات متوسط و متوسط به پایین هستند. لذا برنامه ریزی جهت حذف موانع برای افزایش مشارکت طبقات پایین و جلب نظر افراد طبقات متوسط به بالا و بالا که حضور کمرنگتری در این عرصه دارند، به منظور ارتقای سطح بهداشت ورزشی آحاد مردم در فعالیتهای ورزش همگانی، امری ضروری به نظر میرسد.
عنبری (۱۳۹۱) در تحقیق در ارتباط با تاثیر برنامه های ورزش همگانی بر سلامت عمومی، به این نتیجه رسید که برنامه پیشنهادی ورزش همگانی موجب بهبود عوامل آمادگی جسمانی و شاخص توده بدن کارمندان میشود.
غفرانی و همکاران (۱۳۸۸)، به طراحی و تدوین راهبرد توسعه ورزش همگانی استان سیستان و بلوچستان پرداخته اند. نمونه آماری پژوهش را ۳۰ نفر از استادان تربیت بدنی مؤسسات آموزش عالی استان، مدیران هیأت علمی تربیت بدنی وزارت علوم تحقیقات و فناوری استان، مدیران و کارشناسان تربیت بدنی استان و نیز مدیران نهادهای دولتی و خصوصی استان که در زمینه فعالیت های ورزش همگانی نقش داشتند، تشکیل میدهند. یافته های پژوهش نشان داد، استان سیستان و بلوچستان با ۵/۲ میلیون نفر جمعیت، کمتر از ۰۰۷/۰ درصد مردم استان در ورزش همگانی مشارکت دارند، که با توجه به موقعیت خاص جغرافیای استان، نرخ بیکاری، قاچاق سوخت و مواد مخدر، … و نیز شیوع انواع بیماری های ناشی از کم تحرکی، می توان با تدوین راهبرد توسعه ورزش همگانی و راهکارهای اجرایی بر پایه تحلیل اطلاعات به دست آمده به مسئولان اداره کل تربیت بدنی استان، ارائه کرد تا برنامه ریزی و سازماندهی شود. علاوه بر این زمینه مناسب تقویت فرهنگ ورزش همگانی و تفریحی در استان, افزایش مشارکت و همکاری فعال دیگر سازمان ها و نهادها، تحقق اهداف ورزش همگانی و به کارگیری تمامی ظرفیت های بومی و ملی در راستای رشد و توسعه ورزش های همگانی و بومی استان ارائه شود.
۲-۳-۲ تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
مرکز ملی مطالعات ژاپن (۱۹۹۰)، نشان می دهد که گرایش مردم به ورزشهای همگانی متفاوت است. معمولاً مردم ژاپن ورزش را برای سلامتی خود انتخاب می کنند، نه به عنوان یک وسیله تفریحی. چون سلامتی را دلیل مهمتری برای ورزش کردن میدانند تا پرداختن به تفریحاتی ساده.
هریسون (۱۹۹۰) در تحقیق نشان داد که تامین عمومی رفاه اقتصادی بانوان به عنوان یکی از فاکتورهای موثر بر توسعه ورزش همگانی می باشد که نقش ویژه ای در این امر دارد.
انگیزه شرکت زنان و مردان آمریکایی در ورزش های همگانی عنوان تحقیق اورت و ساتن (۱۹۹۸)، میباشد که در میان مردان و زنان آمریکایی و با بهره گرفتن از نظر خواهی تلفنی انجام پذیرفته است. نتایج این تحقیق پنج عامل کسب آمادگی جسمانی، اجتماعی بودن، هیجان، کسب تجارب از طبیعت و فرار از کار روزمره را به عنوان انگیزه شرکت در ورزش همگانی ذکر نموده است.
در تحقیق آدامز و همکاران (۱۹۹۲) حمایت مسئولین از ورزش بانوان و توجیه سیاستگذاران در زمینه اهمیت ورزش همگانی به عنوان عاملی موثر در توسعه ورزش همگانی و توجه بانوان به این ورزش شناسایی گردید.
لیونگ (۱۹۹۸) در مطالعهای بر روی بانوان ورزشکار نشان داد که عوامل و فرآیندهای اقتصادی در نزد بانوان به عنوان یکی از فاکتورهای موثر بر توسعه ورزش همگانی میباشد و توجه به این امر و طبقه اقتصادی افراد در توسعه این ورزش را توصیه نمود.
لارسن (۲۰۰۲)، در پژوهشی نشان داد که تعداد معدودی از افراد بالای ۱۵ سال دانمارکی به ورزش رقابتی، چه به صورت شرکت کردن و چه به صورت تماشای آن از طریق تلویزیون، علاقه نشان میدهند. در حقیقت انگیزه مردم از شرکت در فعالیت ورزشی رسیدن به درجات بالا و دستیابی به شعار المپیک (سریع تر، بالاتر و قوی تر) نیست. تندرستی، نشاط و روابط عمومی، علل مهم شرکت در ورزش است. هم چنین مسابقه و برد و باخت، کم ترین نقش را در تمایل آنان به ورزش ایفا میکند.
ساماهیتو (۲۰۰۲)، با انجام پژوهشی، روش های گسترش ورزش همگانی را در تایلند مورد بررسی قرار داد. بر اساس نتایج این تحقیق، توجه دست اندرکاران علوم ورزش در دانشگاه های تایلند و بانکوک به ورزش همگانی، موجبات افزایش شرکت مردم را فراهم آورد.
پالم (۲۰۰۳)، در تحقیقی با عنوان (نقش یگانه زنان در اجتماعی شدن ورزش جهت شرکت همه شرکت کنندگان)، اظهار داشت که میزان فعالیت حرکتی بزرگسالان و شرکت آنها در ورزش، بستگی اساسی به شرایط دوران کودکی و نوجوانی و به ویژه موقعیت والدین آنها دارد.
خلف (۲۰۰۳)، در پژوهشی در کویت به این نتیجه رسید که شرکت بانوان در فعالیتهای ورزش همگانی اثرات بزرگی در بالا بردن روحیه، افزایش اعتماد به نفس و احساس آرامش و شادابی دارد.
هافمن (۲۰۰۶) برگزاری دوره های ویژه تربیت مربیان و کارآموز در ورزش همگانی را راهکاری مقتضی برای توسعه ورزش همگانی بانوان ذکر می کند.
چریساگیس و همکاران (۲۰۰۷) برنامه ورزش همگانی برای بانوان مسن را مورد مطالعه قرار داده اند. نتایج نشان داد که مهم ترین انگیزه زنان سالمند برای شرکت در فعالیت های ورزش همگانی برای بهبود خلق و خو، سلامت فیزیکی می باشد.
سیراکی و همکاران (۲۰۰۸) نشان دادن که جای دادن ورزش همگانی در زمان فراغت افراد بی نظمی آنها را کاهش داده و نقش ویژه ای در افزایش ثبات در آنها دارد.
گروه خدمات اوقات فراغت و فرهنگ هنگ کنگ[۲۳] (۲۰۰۹) در یک مطالعه مشاورهای در ورزش همگانی در جهت شناسایی الگوهای مشارکت مردم هنگ کنگ در فعالیت های بدنی انجام داده است. نتایج این تحقیق نشان داد که سبک زندگی تاثیر مستقیم بر مشارکت در ورزش همگانی دارد.
۲-۴- جمع بندی
نتایج تحقیقات مختلف نشان میدهد که به طور کلی ورزش همگانی تاثیر مثبتی بر وضعیت سلامت جسمانی زنان دارد و زنان شرکت کننده در ورزش همگانی اضطراب و اختلال خواب کمتری از زنان غیر فعال دارند. همچنین شرکت بانوان در فعالیتهای ورزش همگانی اثرات بزرگی در بالا بردن روحیه، افزایش اعتماد به نفس و احساس آرامش و شادابی دارد. برای بانوان، اهمیت دادن به سلامت جسمی روانی و تناسب اندام، لذت و نشاط، انگیزه بهبود روابط شغلی و زندگی، پیشگیری و درمان بیماری ها و تعامل اجتماعی از مهمترین عوامل انگیزاننده برای ورزش کردن میباشند. در بسیار ی از تحقیقات برنامه ریزی جهت حذف موانع برای افزایش مشارکت طبقات پایین و جلب نظر افراد طبقات متوسط به بالا و بالا که حضور کمرنگتری در این عرصه دارند پیشنهاد گردیده است. به طوری محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی زنان جهت شرکت در مسابقات و فعالیتهای ورزشی عمومی، عدم اطلاع رسانی و آگاهی مردم از فعالیتهای ورزشی همگانی موجود از مهمترین علل عدم گرایش بانوان به فعالیتهای ورزش همگانی است. یافته های تحقیقات مختلف نشان داد رسانه های گروهی، اماکن و تاسیسات ورزشی، مسوولان و برنامه ریزان ورزشی و آموزش ورزش همگانی در جذب و افزایش مشارکت شهروندان در برنامه های ورزش همگانی و تفریحی نقش دارند و اختصاص زمان بیشتری به برنامههای ورزشی در برنامههای تلویزیونی، طرحریزی پارک و فضای تفریحی جهت انجام فعالیتهای غیرساختمند مانند پیاده روی و دوچرخه سواری، عدم دریافت شهریه از کسانی که برنامههای ورزشی را مورد توجه قرار می دهند و نیز استفاده از مربیان متخصص، از راهکارهایی است که می تواند مشارکت عمومی شهروندان را در برنامه های ورزش همگانی و تفریحی بهبود ببخشد. نتایج تحقیقات در خارج از کشور نیز نشان داد فعالیتهای ورزش همگانی اثرات بزرگی در بالا بردن روحیه، افزایش اعتماد به نفس و احساس آرامش و شادابی دارد. برای افراد میانسال عواملی همانند کسب آمادگی جسمانی، اجتماعی بودن، هیجان، کسب تجارب از طبیعت و فرار از کار روزمره و برای افراد کهنسال بهبود خلق و خو و سلامت فیزیکی به عنوان مهمترین عوامل انگیزاننده برای شرکت در فعالیتهای ورزش همگانی می باشد. توجه دست اندرکاران علوم ورزش به ورزش همگانی، موجبات افزایش شرکت مردم را فراهم آورد و البته این نکته را نیز باید مد نظر قرار داد که میزان فعالیت حرکتی بزرگسالان و شرکت آنها در ورزش، بستگی اساسی به شرایط دوران کودکی و نوجوانی و به ویژه موقعیت والدین آنها دارد.

فصل سوم:
روش اجرای تحقیق
۳-۱- مقدمه
در این فصل از تحقیق، ‏ٌمحقق در تلاش است تا با بهره گرفتن از روش پرسشنامهای اقدام به جمعآوری اطلاعات لازم از حجم نمونه آماری نماید. به همین منظور اطلاعات، حاوی مشخصات فردی و همچنین اطلاعات مربوط به راهکارهای توسعه و ارتقا ورزش همگانی میباشد.
۳-۲- روش تحقیق
مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی بود و با توجه به ماهیت موضوع، به روش توصیفی – تحلیلی و بصورت میدانی اجرا شد.

فایل پایان نامه کارشناسی ارشد : دانلود مطالب در مورد انتقال حرارت جابه جایی اجباری ... - منابع مورد نیاز برای پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین

از معادله فیلیپس [۸۷] و با بهره‌گیری از متغیرهای ورودی، اعداد رینولدز و پرانتل و قرار دادن در معادله فیلیپس، می‌توان مقایسه‌ای نسبی به عمل آورد. در این قسمت شبیه­سازی انجام شده با نتایج حاصل از معادله فیلیپس مقایسه می­ شود. برای شبیه­سازی، از سیال نیوتنی آب در دمای ۲۵ درجه سانتی ­گراد، تحت جریان مغشوش استفاده می­کنیم. مسئله برای سه رینولدز ۲۵۰۰، ۴۵۰۰ و ۶۰۰۰ حل می­ شود. هندسه مسئله، میکروکانالی به قطر ۱۰۰ میکرون و طول ۲۰ میلی­متر است که تحت شار گرمایی ۱۰۰۰۰۰ وات بر مترمربع است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

در جدول ۸-۳ مقادیر عدد ناسلت با بهره گرفتن از دو روش، محاسبه و با یکدیگر مقایسه شده‌اند. این دو روش، معادله فیلیپس [۸۷] و همچنین محاسبات صورت گرفته در شبیه سازی با شرایط بالا هستند.
جدول ۸-۳ مقایسه عدد ناسلت میانگین سیال نیوتنی آب به دو روش در رینولدزهای متفاوت

Re=2500

Re=4500

Re=6000

معادله فیلیپس

۲۳۶/۱۹

۵۱۵۹/۳۳

۳۶۶۵/۴۳

تحقیق حاضر

۳۷۱۸/۲۳

۱۹۴۵/۳۷

۸۲۲۲/۴۳

۸-۴ محاسبه ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی و عدد ناسلت سیال غیرنیوتنی پایه
با داشتن دمای دیواره در هر نقطه از طول لوله و محاسبه دمای توده سیال در آن نقطه، ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی موضعی سیال به دست می‌آید. در شکل ۸-۴ منحنی‌های مربوط به این مقادیر برای سیال غیرنیوتنی پایه که در این تحقیق محلول ۵/۰ درصد وزنی کربوکسی متیل سلولز در آب است برای سه عدد رینولدز ۲۵۰۰، ۴۵۰۰ و ۶۰۰۰ ترسیم شده است. این منحنی­ها از ورودی لوله و ناحیه توسعه یافته و انتهای لوله امتداد می­یابند. همان‌طور که مشاهده می‌شود با افزایش عدد رینولدز ضریب انتقال حرارت سیال افزایش یافته است.
شکل ۸-۴ تغییرات ضریب انتقال حرارت موضعی سیال غیرنیوتنی پایه در طول لوله و اثر عدد رینولدز
شکل ۸-۵ تغییرات عدد ناسلت را در سه عدد رینولدز متفاوت برای سیال غیرنیوتنی پایه نشان می‌دهد. همان‌طور که ملاحظه می‌شود مطابق انتظار عدد ناسلت با افزایش رینولدز افزایش یافته است.
افزایش رینولدز از ۲۵۰۰ به ۴۵۰۰ باعث افزایش ضریب انتقال حرارت میانگین به میزان ۶/۱% می­ شود و افزایش رینولدز از ۴۵۰۰ به ۶۰۰۰ ، افزایش ۵/۱۷ درصدی ضریب انتقال حرارت میانگین را به همراه دارد.
به طور مشابه برای عدد ناسلت میانگین، افزایش ۶/۱ درصدی عدد ناسلت میانگین با افزایش عدد رینولدز از ۲۵۰۰ به ۴۵۰۰ و افزایش ۵/۱۷ درصدی عدد ناسلت میانگین در تغییر عدد رینولدز از ۴۵۰۰ به ۶۰۰۰ اتفاق می­افتد. در تغییر عدد رینولدز به رینولدزهای بالاتر، افزایش ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی و عدد ناسلت چشمگیرتر است.
شکل ۸-۵ تغییرات عدد ناسلت موضعی سیال غیرنیوتنی پایه در سه رینولدز مختلف
۸-۵ تأثیر غلظت نانوذرات بر ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی و عدد ناسلت
در شکل­های ۸-۶ تا شکل ۸-۸ ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین محاسبه شده برای نانوسیال غیرنیوتنی حاوی ذرات ۲۵، ۵۰ و ۱۰۰ نانومتری اکسید مس با غلظت­های حجمی ۵/۰، ۱ و ۵/۱ درصد، در رینولدزهای ۲۵۰۰، ۴۵۰۰ و ۶۰۰۰ گزارش و ترسیم شده است.
شکل ۸-۶ اثر غلظت ذرات و عدد رینولدز بر ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین برای ذرات با اندازه ۲۵ نانومتر
با افزایش غلظت نانوذرات با اندازه ذره ۲۵ نانومتر، از ۵/۰ درصد به ۱ درصد در رینولدز ۲۵۰۰، ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین حدود ۲ درصد افزایش می­یابد. به طور مشابه برای رینولدز ۴۵۰۰، ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین حدود ۵/۳ درصد افزایش و برای رینولدز ۶۰۰۰ ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین حدود ۵/۳ درصد می­یابد. در غلظت ثابت ۵/۰ درصد، با افزایش عدد رینولدز از ۲۵۰۰ به ۴۵۰۰ ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین حدود ۵۰ درصد افزایش و با افزایش عدد رینولدز از ۴۵۰۰ به ۶۰۰۰ ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین حدود ۲۰ درصد افزایش می­یابد.
شکل ۸-۷ مقادیر ضریب انتقال حرارت جا به ­جایی میانگین نانوسیالات حاوی ذرات اکسید مس به اندازه ۵۰ نانومتر را در رینولدزهای مختلف و همچنین غلظت‌های متفاوت نشان می­دهد.

 
مداحی های محرم