از سوی دیگر سیستم انگلیسی به طور عمده از دیدگاه قارهای نشئت میگیرد.[۱۴۵] در واقع، نقطۀ آغازین آن کاملاً مخالف است و در اعمال قانون حاکم بر دعوا به عنوان مسئلۀ نظم عمومی خود را ملزم به دکترین تساوی بین حقوق محلی و خارج نمیداند.[۱۴۶] در عوض این مسئله را بیان میسازد که دکترین بداهت قضایی تنها به حقوق انگلیس توسعه پیدا میکند.[۱۴۷] در نتیجه، تنها روشی که در آن قواعد خارجی میتوانند در دادرسیهای حقوقی وارد شوند آن است که آن ها را به عنوان یک واقعیت در نظر بگیریم. این به عهدۀ طرفهای دعواست تا دادگاه که تصمیم بگیرد که «واقعیت» رژیم قابل اعمال خارجی وجود دارد یا نه؟[۱۴۸] از آنجایی که طرفین دعوا در دادرسیهای مدنی انگلیس نقش حیاتی را بازی میکنند، این کار آنقدرها هم عجیب نیست. بنابرین زمانی که طرفی در مقابل دادگاه انگلیسی طبق قواعدی غیر از قانون مقرر دادگاه میخواهد شکایت کند یا دفاع نماید، باید تقاضا کند که دادگاه قواعد خارجی را اعمال نماید.[۱۴۹] چون در دادرسیهای حقوقی انگلستان با قواعد خارجی به عنوان یک واقعیت (Fact) برخورد میشود قضات انگلیسی مجاز نیستند بنا به نظر خود آن را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند. بنابرین محتوای قانون خارجی باید توسط طرفی که بدان استناد میکند، ثابت شود.[۱۵۰] این امر بارز است که آرای صادره همیشه باعث تفسیر مناسب یا اعمال قانون خارجی مطروحه نخواهد بود.[۱۵۱] اگر طرفین نخواهند محتوای قانون مشروع خارجی را اثبات کنند، حقوق داخلی انگلیس در این خصوص اعمال خواهد شد.[۱۵۲]
انگلیسیها به دنبال توجیه این روش از رفتار در قواعد پیرامون صلاحیتشان هستند. طبق این قواعد، دادگاه باید قانون خود را در صورت مخالفت قانون خارجی اعمال کند. تنها دادگاه انگلیسی تعیین خواهد نمود که زمانی که قضیۀ ارتباط کافی با انگلیس و رژیم حقوقیاش داشته، صلاحیت دارد و فقط دادگاه انگلیسی مناسب این کار است.[۱۵۳] در رویههای جدید دیوان دادگستری اروپایی[۱۵۴] بااینحال، این امکان برای دادگاه در عدم استماع بر اساس اصل دادگاه بیصلاحیت، زمانی که دسترسی به دادگاه منتخب خواهان برای شاهد دشوار است یا سختی بر مقتضی را برای خواندگان به همراه داشته باشد، منع شده[۱۵۵] که موجب عدم تعادل در این سیستم میشود.
پس سیستم انگلیسی که طرفین را به استناد به قابلیت اعمال رژیم حقوقی خارجی ملزم میکند منبع بیاطمینانی حقوقی است. ورود به قراردادی که رژیم حقوقی در خصوص اختلاف احتمالی برخاسته از آن اعمال میشود، قانون داخلی است؛ آن هم به این دلیل که آن ها خودشان از استناد به قانون خارجی امتناع کردهاند، غیرقابل پذیرش است. این امکان برایشان مطرح میشود که یا قانون خارجی اعمال خواهد شد البته اگر آن را در قرارداد انتخاب کنند یا حقوق انگلیس اگر برایشان بهتر باشد.[۱۵۶] به عنوان نتیجه، بیاعتمادی تنها یک مسئلۀ کوچک است و با جنبههای مثبت اعمال تأثیر بر نتیجۀ دادرسی از اهمیت میافتد.
با این وجود، مفاهیم دکترین حقیقت «Fact» تا حدی مبهم است. اینکه قانون خارجی حقیقت (Fact) محسوب شود یا نه، اوضاع و احوالی که در آن باید اعمال شوند، توسط قواعد حقوق بینالملل خصوصی مقررات رم مشخص میشوند. اما هرچند زبان قواعد رم نشان میدهد که دادگاه ملزم به اعمال قواعدش است، این قواعد بسیار دقیقتر از آنهایی است که در مادۀ (۳) ۱ و ۱۸ قواعد رم آمده است که نشانگر یک استثنا برای قواعد آیین دادرسی موجود است؛ در حالی که قانون دادگاه تعیین میکند که آیا یک قاعدۀ خاص در این دسته قرار میگیرد یا نه.[۱۵۷]
فصل چهارم:
قانون قابل اعمال در کنوانسیون رم و قواعد رم
در این فصل، در دو مبحث ابتدا به بررسی آزادی انتخاب قانون حاکم بر حملونقل مرکّب خواهیم پرداخت و در ادامه در مبحث دوم به بررسی قانون حاکم در صورت عدم انتخاب آن از سوی طرفین پرداخته میشود.
۴-۱-۱- آزادی انتخاب قانون حاکم بر حمل مرکّب تحت شمول کنوانسیون رم و قواعد رم
گفتار اول: آزادی انتخاب قانون حاکم تحت شمول کنوانسیون رم
مادۀ ۴ کنوانسیون رم مشخص میکند در صورتیکه طرفین قرارداد هیچ قانونی را انتخاب ننمودند، چه نوع قانونی بر قرارداد حاکم است. مهمترین مقرره برای قراردادهای حمل بند ۴ مادۀ ۴ است که بیان میدارد: «قرارداد حمل کالا نباید تحت شمول پارگراف ۲ قرار گیرد. در چنین قراردادی، اگر مرکز مهم فعالیت حملکننده در زمان انعقاد قرارداد در همان کشور محل بارگیری کالا یا تخلیۀ بار یا کشور محل فعالیت فرستندۀ کالا باشد، این گونه به نظر میرسد که قرارداد بیشترین ارتباط را با آن کشور دارد.»
قراردادهای اجارۀ کشتی تکسفره یا سایر قراردادهایی که هدفشان حمل کالا است، قراردادهای حمل کالا محسوب شده و مشمول این پارگراف میباشند. این مقرره که دربارۀ قراردادهای حمل میباشد، بر اهمیت مرکز اصلی فعالیت حملکننده تأکید میکند. از سوی دیگر عامترین مقرره در بند ۲ مادۀ ۴ کنوانسیون رم، محل سکونت فردی که اجرای قرارداد (در زمان انعقاد قرارداد) بر او تأثیرگذار است را ضمیمۀ آن میکند، اما این مقررۀ غیرویژه مانع از اعمال مقررات مرتبط با قراردادهای حمل میشود، دلیل این است که حملکننده ها همیشه خودشان کل حمل را انجام نمیدهند. اگر قاعدۀ مندرج در بند ۲ مادۀ ۴ در قراردادهای حمل اعمال میشد، این احتمال بود که قانون کشوری که محل اقامت حملکنندۀ اصلی در آنجا است، اعمال میشد. اما این الزاماًً همان کشور محل مهم فعالیت حملکنندۀ اصلی که با ارسالکنندۀ قرارداد بسته است نیست که باعث میشود قانون قابل اعمال در قرارداد از ابتدا برای ارسالکننده کمتر قابل پیشبینی باشد.
۴-۱-۱-۱- تعیین حملکننده و ارسالکننده