در ابتدا مشکلات این افراد در زمینه نارسایی توجه مورد توجه قرار داده می شود.
دوران کودکی
بچه های مبتلا اینگونه توصیف میشوند: دامنه توجهی کوتاه دارند، کارها را ادامه نمیدهند و بهراحتی حواسشان پرت میشود. والدین بیان میکنند که فرزندانشان هرگز برای مدت طولانی یک بازی را ادامه نمیدهند و پیوسته از یک فعالیت سراغ دیگری میرود. کودکان نوپا، اسباببازیها را از کمد بیرون میریزند، با هرکدامشان کمی بازی میکنند و سپس به نظر میرسد به دنبال کار دیگری میگردند که انجام بدهند. ممکن است والدین پی به مشکلات توجهی کودکانشان ببرند، اما این مشکل تا زمانی که طفل وارد مدرسه شود، نهفته میماند. در مدرسه معلمها مرتب از نارسایی توجه او شکایت میکنند: «او نمیتواند مدت زیادی به یک کار بچسبد»، «دائماً مشغول خیالبافی است و در فکر و رؤیا فرو میرود»، «بیانگیزه است» یا «پشتکار ندارد» و «دستورهایی که به او میدهیم، فراموش میکند».
در خانه مادرش متوجه میشود: «او نمیتواند مدت زیادی به حرفها گوش بدهد…سهلانگار است…فراموشکار است.» والدین ناچارند مرتب دور او بچرخند تا بتوانند او را مجبور کنند کاری را که از وی خواستهاند، انجام دهد؛ مثلاً به او میگویند غذایش را با چنگال بخورد نه با دست و او اطاعت میکند، اما چند ثانیه بعد مجدداً با دست غذا میخورد. وقتی از او میخواهند تکالیف مدرسهاش را انجام بدهد، کودک شروع به انجام این کار میکند، اما این کار را کامل انجام نمیدهد، مگر اینکه والدین مرتباً به او نق بزنند. ممکن است بچه بهعمد از انجام دستورات سرکشی نکند، اما در اواسط انجام دادن یک تکلیف، شروع به انجام دادن کارهای دیگر کند. نکته مهم دیگری که باید به آن توجه شود، این است که نارسایی توجه همچون فزونکنشی، دائمی نیست. بیشتر اوقات وقتیکه به طفل توجه شود، او میتواند تا مدتی توجهش را حفظ کند. ممکن است معلم او ذکر کند: «در مواقعی که رودررو به او توجه میشود، عملکردش خوب است.» ممکن است روانشناس متوجه شود هنگام یک معاینهی کوتاه در مطب، طفل با توجه است. همه این مشاهدات درست هستند، اما وقتیکه یک فرد بزرگسال حداکثر تلاشش را برای جلبتوجه بچه به کار میگیرد و یا وقتیکه بچه در یک موقعیت جدید که در آن احساس راحتی نمیکند، قرار میگیرد، توجه کردن کودک، چندان مهم نیست. اگر فرد درمانگر این تغییرپذیری بالقوه در این رفتارها را درک نکند، ممکن است بهغلط نتیجه بگیرد که طفل کاملاً طبیعی است و والدین و معلمهایش بیشازحد سخت میگیرند.
دوران بزرگسالی
در بزرگسالی، تنها در صد کمی از این بیماران، مشکلات توجه را بدون پیشینه قبلی ذکر میکنند. به طور خاص دلیل اصلی برای این مسئله آن است که بیماران، دیگر در مدرسهیا مشاغلی که نیازمند تمرکز و توجه طولانیمدت باشد، نیستند؛ اما بههر حال افراد بزرگسال مبتلا به ADHD هنوز هم هرزمانی که نیاز به توجه و تمرکز باشد، توانایی کمتری برای این کار دارند. ازاینجاکه خیلی از افراد بزرگسال مبتلا، خودشان متوجه شدهاند که در موقعیتهایی که نیازمند توجه دقیق و دائم به جزئیات میباشد، عملکرد ضعیفی دارند، لذا شغلهایی را انتخاب کردهاند که به تواناییهایی از آن قبیل نیاز نداشته باشند; از قبیل کارهای غیرارادی تا به این وسیله از فشاری که به آنان تحمیل میشود بکاهند. یک فرد بزرگسال مبتلا که در مدرسهی فنی یا دانشکده حضور دارد، ممکن است مشکلات توجهش ادامه داشته باشد و این امر همچنان در نحوه عملکرد او اختلال ایجاد کند و او در ۳۰ سالگی هم مشابه همان وضعیتی که در ۷ سالگی داشته است، یک فرد ناکام باشد. یک چنین فردی معمولاً اظهار میدارد که در حین مطالعه مطلبی که برایش جالب نیست و یا در حین انجام دادن تکالیف ضروری خستهکننده، جمعکردن حواس برایش مشکل میشود. او بیان خواهد کرد که اگر بهزور مجبور شود که پشت میزتحریر بنشیند، در این وضعیت فقط ۵ یا ۱۰ دقیقه میتواند بماند اما بعدازاین مدت باید چنددقیقهای بلند شود، چرخی بزند و سپس پشت میز برگردد. اشکال در توجه و تمرکز صرفنظر از نیازهای شغلی یا تحصیلی، در موقعیتهای دیگر زندگی یک فرد بزرگسال مبتلا نیز خود را نشان میدهد؛ مثلاً ممکن است او به ندرت بتواند به تماشای یک برنامه تلویزیون یا فیلم بنشیند. همچنین مشکلات توجه بیشتر وقتها در روابط بین فردی هم اختلال ایجاد میکنند. بزرگسال مبتلا، همان طور که نمیتوانست حواسش را متوجه درس کند، ممکن است حالا هم برایش مشکل باشد که حواس خود را به صحبتهای زنش جمع کند. مشکلات توجه همچنین با مشکلاتی در حافظه کوتاهمدت ارتباط دارند. بیماران اظهار میکنند که حتی وقتی خودشان را مجبور میکنند که به شکلی حسابشده و منظم به یک صفحه نگاه کنند بازهم مطلب کمی در ذهنشان میماند، یا اصلاً هیچ مطلبی در ذهنشان نمیماند. (وندر[۱۵۴]، ۱۹۹۸)
پس از بررسی علائم نارسایی توجه، نوبت به بررسی علائم فزونکنشی میرسد که سیر آن در زیر بیان شده است.
دوران کودکی
فزونکنشی حرکتی احتمالاً یکی از نخستین نشانه هایی است که در خلال سالهای پیش مدرسهای، در کودک مبتلا به نارسایی توجه / فزونکنشی مشاهده میشود. (فالر، ۱۹۹۲ به نقل از دادستان، ۱۳۸۷). ممکن است بچه های مبتلا به این اختلال، دارای فزونکنشی حرکتی هم در حرکات ریز و هم حرکات درشت باشند; یعنی هم از یکسو پاهایشان را جلو و عقب ببرند، با انگشتانشان روی میز ضرب بزنند، در صندلی به خودشان بپیچند و از سوی دیگر مرتب اینطرف و آنطرف بدوند. بیش فعالی یک توالی قابل پیشبینی در طی دوره رشد دارد که شروع آن ممکن است از دوره جنینی باشد. مادران دقیق خیلی از بچه ها (که بعضی از آن ها خودشان هم فزونکنش بودهاند) بعضیاوقات ذکر میکنند که فرزند مبتلای آن ها زمانی که در شکمشان بوده نسبت به دیگر بچه های عادیاش ضربههای خیلی بیشتر و شدیدتری وارد میکردهاست. بچه های مبتلا در دوره نوزادی و نوپایی اغلب فعال و بیقرار توصیف میشوند; بهطرف همهچیز میدوند، اسباببازیهایشان و اثاثیهی خانه را سهواً میشکنند و برای حفظ سلامتی خودشان و همچنین مراقبت از اثاث خانه، باید تمام مدت تحت نظر باشند. بزرگتر که میشوند، دائماً در حال وول خوردند، قادر نیستند سر میز نهار و یا حتی جلوی تلویزیون آرام بنشینند. نکته شایان تأکید این است که فعالیت حرکتی بیشازحد، شرط لازم برای تشخیص این نشانگان نیست و نارسایی توجه همراه با مشکلات همراه با آن ممکن است در بچه هایی ظاهر شود که فعالیت طبیعی دارند و حتی بی فعالیت و کمتحرکاند. (وندر، ۱۹۹۸). با توجه به اهمیت نقش عامل ارادی در ADHD بیتردید اصطلاح «فزون فعالیتی» نمیتواند اصطلاح مناسبی باشد چرا به طور دقیق نمیتوان گفت کودکان مبتلا به این اختلال «فزون فعال» هستند بلکه آن ها در تنظیم یا بازداری حرکتی خود با در نظر گرفتن الزامهای اجتماعی ناتواناند و جابهجا کردن سریع مقدار فعالیت حرکتی برای آن ها مشکل است (براسول و بلوم کوئیست، ۱۹۹۱ به نقل از دادستان، ۱۳۸۷).
دوران بزرگسالی
فرم در حال بارگذاری ...