پــیشینـه تــحقیــق
بعد از وارمی چندین کتاب و نشریه و مجله به پژوهش ها ئیکه دقیقاً در رابطه، افسردگی و ارتباط آن نگرانی های شغلی انجام شده باشد دست نیافتم لذا تصمیم گرفتیم در این زمینه به تحقیقاتی که به صورت مستقل در رابطه، افسردگی انجام شده اشاره کنیم. آمار موسسه بهداشت روانی آمریکا در سال ۱۹۷۲ نشان داده است که شیوع افسردگی در بیمارستان های روانی ۱۰ درصد در بیمارستان های خصوصی ۳۷% در بخش روانی بیمارستان های عمومی ۱۰% و در بیمارستان های خصوصی سرپایی ۷ درصد بوده است.
تحقیقاتی که بولبی انجام نشان می دهد که در انسان و حیوانات عالی ترا افسردگی بعلت دوران طولانی تر وابستگی بهخ ما در مقایسه با سایر حیوانات بیشتر است یعنی از دست رفتن نقش مادری است که کودک افسردگی را در درجات ضعیف به صورت یک طرح رفتاری نزدیک به طبیعی و در موارد یا رویا ور شدن شدید به صورت افسردگی مرضی نشان می دهد تحقیق دیگری در سال ۱۹۶۸ همزمان با هدف شدن طرح مرکز مشاوره و راهنمایی دانشجویان دانشگاه متداول برای تصویب به هئیت اضای دانشگاه همین محقق پرسشنامه دیگری که کوتاه تر بود در مورد ملزمی مرکز مشاوره و راهنمایی بین ۱۴۰ مقدار از دانشجویان سرویس های نهاد دانشکده مداجعه می کردند توزیع نمود. در این پرسشنامه ضمن معرفی مرکز مشاوره و راهنمایی از دانشجویان نظر خواهی شد که مشکلات فکری عاطفی روانی خود، شرح کنند نتایج نشان داد که این دانشجویان به درجات مختلفی از افسردگی رنج می برند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پژوهشی دیگری نیز توسط پژوهشگران دانشگاه پسلونیا آمریکا نوشته شده است که دکتر دیوید یرنز در کتاب روان شناسی افسردگی به آن اشاره نموده است. این پژوهشگران در زمینه علل و درمان افسردگی تحقیقاتی انجام داد.
براساس تحقیقات انجام شده فرد افسرده خود را بازنده بی کفایت می بیند که به حکم تقدیر ناکامی و محدودیت و ذلت و شکست را بپذیرد و معلوم شد که افسرده حاصل اختلال فکری است. فرد افسرده درباره خود و محیط آینده اش اثر گذاشته اسباب افسردگی و تکدر فاصله او را فراهم می کند.
حرفه : حرفه معمولاً رشته از کالا هائی اطلاق می شود که فرد در سرتاسر عمر بدان اشتغال می ورزد. فرد ممکن است در تمام عمر به طور ثابت به یک حرفه ادامه دهد و گاهی نیز در طی زندگی به تغییر حرفه اش اقدام نماید.
شغل: عبارتست از موقعیتهای شبیه به هم در یک موسه، اداره یا کارگاه می باشد. به عنوان مثال اگر در یک مدرسه سه نفر مشاوره اشتغال داشته باشند- مجموعه سه موقعیت در مدرسه شغلی به نام مشاوره مدرسه را تشکیل می دهد.
موقعیت : عبارتستس از مجموعه فعالیتها، وظایف و تکالیفی که به وسیله فرد احراز می شود. و همچنین طبق تعریف وزارت کار و امور اجتماعی شغل مجموعه ای از وظایف و مسئولیتهاست که انجام آن ها از طرف مقام صلاحیتداری به شاغل ارجاع می شود. و صرف تمام یا قسمتی از وقات کاری اوست شغل ممکن است بلاتصدی یا دارای متعدی باشد در هر صورت محل سازمانی شغل پست سازمان نامیده می شود.
افسردگی : هیچ انسانی و اضطراب و تشویش و نگهبانی مصون نیست هر فردی عمر خود بالاخره معلم ناگوار محدودیت، یاس و سرماخوردگی و ماتم را مزه می کند چون هیچوقت یک بیماری هر قدر هم شایع باشد قادر نخواهد بود همگی افراد یک جامعه را مبتلا کند بنابراین حمالات فوق به هیچ وجه نمی توانند بیماری تلقی شوند. بلکه در واقع یک نو واکنش در مقابل حوادث ناگوار و زندگی به حساب می آیند.
این بیماری در طی اعصا و قرون به نامهای متفاوت نام برده شده است در کتب طب قدیمی ایران بیماری به مالیخولیا نام برده شده و داستانهای زیادی راجع به آن نوشته شده است لغت مالیخولیا هنوز به گروه معینی از افسردگیها نست داده می شود. بشر اولیه آنرا به نفرین خدایان و یا لعن شیاطین نسبت داده و نامهای گوناگون به آن اطلاق نموده است و هر فردی بر حسب سلیقه و اطلاع خود به نوعی این بیماری را بیان کرده است.
تعاریف متعددی درباره افسردگی از دیدگاه های مختلف ارائه شده کلمه افسردگی به معنی پریشانی و انحطاط است.
افسردگی از دیدگاه پزشکی عبارتست از کاهش نیروها و فعالیتهی جسمانی و روانی بر اثر ناراحتی و اندوه از دیدگاه روانشناسی حال غم انگیز و اندوهگین است کهبا احساساتی حاکی از تهدید، گناه، ناامیدی، اندوه همراه است.
از نظر جامعه شناسی، افسردگی انسانها در دوره ای از زندگی خود به نوعی و آن مبتلا نیست به فقدانها و کمبودهایی است که براثر مشکلات و مسائل اجتماعی حاصل می شوند. بطور کلی می توان افسردگی را نوعی واکنش عاطفی نسبت به وضعیت کننده نا امید کننده ومحرومیت زا و فشار آور دانست که با افکار و احساسات نامطلوبی نظیر ترس، اضطراب، بی کفایتی و نیز اختلالات جسمی همراه است.
تعریف افسردگی :
هم افسردگی که خصوصیات آن عبارتست از اندوهگین و در بعضی از موارد تقلیل فعالیت و هم مانی (شیدایی) که مشخصات آن اغلب به صورت تهییج یا افراط در کار و فعالیت است تحت عنوان اختلالات عاطفی قرار می گیرد و یکی از این دو افسردگی بسیار شایعتر است.
رفتار افسرده بدون هیچ جمله مانیایی می تواند زیر عنوان مختلف تقسیم بندی شود. اگر افسردگی یک حادثه معین زندگی باشد و هنگامی که تاثیر این حادثه از بین برود افسردگی در طبقه اختلال سازگار با خلق و خوی افسردگی قرار می گیرد و شخص به عنوان فرد مبتلا عاطفی مورد توجه واقع نمی شود. اگر افسردگی زیاد باشد. اختلال افسردگی شدید نامیده می شود. اگر شدت آن کمتر است یا کاملاً فرد عاجز و ناتوان نیست اختلال دیتمیک (افسرده خونی مزمن) یا طبق اصطلاح قدیمی آن نو رز افسردگی نامیده می شود. بعضی محققان اختلالات عاطفی را اختلالاتی می دانند که فقط به صورت یکی قطبی باشد. اختلالاتی که شامل حمله های مانی و افسردگی شدید باشد اختلال دو قطبی نامیده می شود. ولی اگر تا حدودی خفیفتر باشد اختلال ادواری خوانده می شود.
حالت احساس افسردگی :
اصطلاح افسردگی در صحبتهای برای توصیف یک حالت احساسی یک واکنش نسبت به یک موقعیت و یک سبک اختصاص رفتار مشخص مورد استفاده واقع می شود. احساس افسردگی به صورت غمگینی شناخته شده است. برای اکثر افراد به نظری می رسد که افسردگی تنها به صورت یک اندوه و ناشایستگی موقتی است که وقتی اوضاع تغییر کند ناپدید می گردد.
نوع دیگر افسردگی واکنش ماتم زدگی یا داغدیدگی است نوعی اندوهگینی که به دنبال مرگ یکی از افراد خانواده یا یاسی که با از دست دادن یک موضوع عشقی به وقوع می پیوندد. پس از دست دادن یک منسوب معتبر، اکثر بازماندگان تجربه ای را احساس می کنند که معمولاً ماتم زدگی نامیده شده است. این موضوع کاملاً طبیعی است. در واقع عدم ظهور واکنش ممکن است برای فرد در طولانی مدت بد باشد. خصو.صیات معمولی ماتم زدگی عبارت است از ناراحتیهای بدنی از قبیل آه کشیدن، کوفتگی گلوف احساس از خالی شدن توی دل و احساسی از ضعف ماهیچه ای.
شاید افسردگی مشکلی باشد که در بین افرادی که دارای مسائل روان شناختی هستند وجود دارد.
بررسیهای اجتماعی نشان می دهد که میزان با نمتای از افسردگی در بین کسانی ملاحظه می شود که برای مسائل خود در جستجوی کمک بر نیامده اند. در یک بررسی با لنسبه جدید لوس آنجلس بیشتر از ۱۹ درصد بزرگسالان در زمره افراد افسرده قرار گرفتند (مزریچر و دیگران ۱۹۸۱) در این عده تعداد زنان افسرده ۲برابر عده مردان افسرده و عده افسردگانی که از لحاظ اقتصادی در بیشترین سطح بودند سه برابر کسانی بود که در بالاترین سطح اقتصادی قرار داشتند. سایر محققان میزانی کمتر از آنچه برسی لوس آنجلس نشان داده است اعلام داشته اند مثلاً یک برسی در نیومون نشان داد که ۸/۶ درصد از افراد مورد تحقیق در موسسه کانکتی دارای افسردگی خفیف یا شدید بوده اند ( ویس من و دیگران ۱۹۸۱). اختلاف درصدها می تواند تا حدودی به این دلیل باشد که معیارهای نهایی متفاوت برای افسردگی به کار رفته است و تا حدودی هم به دلیل جوامع آماری که مورد بررسی قرار گرفته اند افسردگی یک مسئله مهم جهانی است در یک مطالعه داز مدت که درباره کسانی که از ۱۸۹۵ تا ۱۸۹۷ در اسیلند متولد شده بودند صورت گرفت ( مگلیسون ۱۹۷۸ ) شانس یک در هشت وجود داشت که در بعضی مواقع این افراد قبل از رسیدن به ۷۵ سالگی نوعی اختلال عاطفی داخل هر ساخته باشند نتایج حاصل از تعداد دیگری بیانگر مطالعات بیانگر آن است که خطر افسردگی یک قطبی برای مردان ۸ تا ۱۳ درصد و برای زنان ۲۰ تا ۲۶ درصد است اختلال دو قطبی کمتر متداول و خطر آن کمتر از یک درصد ( در این مورد نیز خطر ابتلاء برای زنانبیشتر از مردان است ابوید و مزمن ۱۹۸۱)
به کدام دلایل احتمال ابتلای زنان به افسردگی بیشتر از مردان است؟
زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی می شوند در واقع نسبت افسردگی در زنان دو برابر مردان است. اختلاف افسردگی در میان دو جنس در موارد مربوط به اثرات بالینی بیماران مورد درمان واقع شده، برسیهایی اجتماعی افرادی که تحت درمان نبوده اند. مطالعات منجر به خودکشی و اقدامات مربوطبه خودکشی، یا واکنش نسبت به داغدیدگی ملاحظه گردیده است (مکرمن و وندنس ۱۹۸۰) این تفاوت افسردگی در بین دو جنس نه فقط در ایالات متحد و کانادا یا اروپای غربی بلکه به صورت جهانی وجود داشته.
وقتی در یک طبقه تشخیص نوعی اختلاف جنسی ظاهر می گردد متخصصان بالینی می خواهند علت آن را بدانند که : آیا این امر یک یافته واقعی است؟ آیا مربوط به بعضی از عوامل جامعه شناسی است، یا ناشی از بعضی از تاثیرات روش های بهداشتی است؟ ( مثلاً زنان بیشتر از مردان از تسهیلات داروئی استفاده می کنند ) به این دلیل عده زنان افسرده بیشتر از مردان باشد که عده بیشتری از آنها برای معالجه میکنند گر چه این عوامل توسط بسیاری از پژوهندگان مورد توجه واقع شده است الکنون به نظر آشکار می رسد که هیچ یک از این دلایل نمی تواند این موضوع را تعیین نماید که چرا زنان بیشتر از مردان به افسردگی دچار می شوند این اختلاف در میزان وقوع افسردگی در بین زنان به نظری می رسد که واقعی باشد نه ساختگی (بیدن ۱۹۸۱، رادلوف وری ۱۹۸۱) آیا این موضوع مربوط به اختلاف زیست شناختی است؟ لزوماً نه هر چند دست کم بعضی از افسردگیها تصور می شود که از طریق ژنهای مربوط به کروموزم منتقل می شود اگر افسردگی وابسته به کروموزم X است این موضوع می تواند تبینی برای نسبت جنسی باشد. زیرا زنان دارای دو کروموزم X هستند و بدین ترتیب بیشتر از مردان که یک کروموزم و یک کروموزم y دارند تحت تاثیر قرار می گیرند.علت ژنتیکی دیگر ممکن است توارث ویزه ای باشد که در یک جنس تعیین شده و تحت تاثیر محیط ظاهر می گردد. تاثیر معمولی کمتری که جنس ممکن است داشته باشد داشتن آستانه بالاتری برای افسردگی است این موضوع با یافته هایی مطابقت دارد که در سطوح یکسان روانی به زنان شدت نشانه های بیماری را ۲۵ درصد بیشتر از مردان گزارش نموده اند ( اوهلن و دیگران ۱۹۷۴)
بعضی عوامل اجتماعی به عنوان عوامل مربوط به افسردگی شناخته شده از این عوامل عبارتند از : شغل و تحصیل پایین داشتن، تحت نظارت و سرپرستی بسیار کم بودن. فعالیتهای تفریحی اندک داشتن به بیماریهای ساری و جاری مبتلا بودن که زنان بیشتر از مردان در معرض چنین عوامل قرار دارند (رادلوف ورس ۱۹۷۹) هر چند وقتی که این متغیرهای کنترل گریده اند میزان افسردگی در زنان بالاتر از مردان بوده است.
نظریه های مربوط به افسردگی :
علل افسردگی از دیدگاه های نظری عمده ای مورد بررسی واقع شده است. مشهورترین دیدگاه در حال حاضر این است که گروه های متفاوتی از افسردگی هستند که نشانه های مرضی آنها علل مختلفی دارد. در نوع دو صحبتی که شامل رفتارهای مانی و افسردگی است چنین تصور شده است که اساس آن عوامل ژنتیکی باشد. بسیاری از محققان تصور می کنند که طبقه یک قطبی که در آن افسردگی به تنهایی و بدون حمله های مشکل زندگی است. در افراد گروه دو گروه فرعی است.افراد گروه اول کسانی هستند که علت افسردگی آنان ناتوانی در سازش با اوضاع مشکل زندگی است. در افراد گروه دوم ممکن است افسردگی علل بدنی داشته باشد. یعنی اشکال در انتقال عصبی به دلیل نارسایی و کمبود میزان انتقال دهندگان شیمیایی که کتکول آمینز و گروه هورمونهایی که شامل اپی تمرین، نورانی تمرین و دوپامین می شود که در واکنش نسبت به فشار روانی بسیار مهم هستند نامیده شده است. این کمبود مواد شیمیایی ممکن است منشاء ژنتیکی داشته باشد.
نظریه های زیست شناختی :
پیش فرضهای نظریه های زیست شناختی این است که علت افسردگی یا در ژنها قرار دارد که از طریق توارث از والدین به فرزندان منتقل می شود یا نارسائی عمل فیزیولوژیکی است که ممکن است پایه ارثی یا غیر ارثی داشته باشد. یک زمینه عمده از تحقیق درباره علل زیست شناختی افسردگی مربوط است به نقش انتقال دهندگان عصبی. سالهاست که در نظریه کتکول آمین در موارد افسردگی حاکم بوده است. این نظریه بیان کننده آن است که افسردگی مربوط است به کمبود کتکول آمینها، به خصوص نوراپی تمرین، در محلهای گیرنده مخصوص مغز. از طرف دیگر این تصور وجود دارد که علت فانی فزونی نو را پی تمرین در مراکز گیرنده معین مغز است. پژوهشها بیانگر آن است که نوراپی تمرین مربوط به تغییر خلق وخو، احساسات شادی بخش و احساسات افسردگی است. کتکول آمین دیگری به نام دو پایین نیز در ارتباط با افسردگی است دو پایین با گروه نونهای مربوط به توازن و تنظیم غذا و مایعات اثرات هیپونا لاموس بر غده هیپومند و ظهور هیجان مربوط است. سایر محققانافسردگی ما به انتقال دهنده عصبی دیگر یعنی سروتونین مربوط دانسته اند.
درمان براساس نظریه های زیست شناختی :
دو گروه داروی عمده که برای درمان افسردگی مورد استفاده واقع می شوند. تری سیکلییکلها (سه حلقه ایها) و منع کنندگان MAO هستند که هر کدام میزان نوراپی نفرین را افزایش می دهند. ولی اثرات آنها تا حدودی متفاوت است منع کنندگان MAO تجزیه نوراپی نفرین را عقب می اندازد به طوری که مدتی طولانی تر فعال باقی می ماند. داروهای تری سیکلیک به طریق دیدگی موجب افزایش اپی نفرین می شود. آنها از طریق نرون انتقال دهنده. جذب مجدد آن را کند ساخته بدین ترتیب میزان آنها در سینماپس بالا می رود. معمولا یکی از داروهای تری سیکلیک برتری دارد زیرا منع کنندگان MAO خطرات جانبی بالقوه بیشتر دارند. استعمال آنها همچنین نیاز به نظارت دقیقتری دارد. زیرا هنگامی که با غذاهایی مصرف می شوند که دارای موادی به نام تیرامین هستند ممکن است موجب مسمومیت و بالا رفتن فشارخون تابدان حد که برای زندگی تهدید کننده است بشوند چون بسیار غذاها آشامیدنیها از قبیل پنیر، شوکولات بستنی، و شراب حاوی تیرافین هستند بنابراین استفاده از منع کنندگان MAO نیاز به رژیم غذایی دقیق دارند.
اختلالات دو قطبی با لتیوم اغلب معالجه شده اند. عمل لیتیوم ممکن است شامل تغییر تعادل شیمیایی مایعات بدن از طریق جانشین ساختن کلسیم و منیزیم- پتاسیم و یا سدیم باشد یا ممکن است. به طریقه هایی موجب رها شدن یا افزایش جذب نورایی نفرین شود جریان عمل آن هر چه باشد به نظر می رسد که فقط در آرام ساختن رفتار مانیکنیائی موثر باشد، بلکه در جلوگیری از مرحله افسردگی دوره دو قطبی نیز عمل می کند.
یکی از مسائلی که در درمان افسردگی شدید با بهره گرفتن از تری سیلیک ها یا منع کنندگان MAO وجود دارد فاصله زمانی شروع استفاده از آنها و اصلاح خلق افسرده است. برای آنکه اصلاحی مشاهده شود چندین هفته وقت لازم است. اگر مراقبت لازم برای جلوگیری خودکشی، لازم است. سه هفته انتظار یا بیشتر ممکن است به نظر خطرناک برسد. در چنین وضعی، اگر داروها موثر نبوده اند درمان به وسیله الکترو شوک ( ECT) ممکن است انتخاب شود زیرا تاثیر آن بسیار سریع است.
الکترو شوک درمانی :
الکترو شوک درمانی عبارتست از عبور جریان الکتریکی بین ۷۰ تا ۱۳۰ ولت درون سر بیمار. قرار دادن الکترودها روی یک سمت سر در حاضر برتری دارد. زیرا به نظر می رسد که این رو یه شانس از دست دادن حافظه را کاهش می دهد یک الکترود روی شقیقه جلو گوش قرار می گیرد و دیگری ۱۳ اینچ بالاتر از الکترود اول قرار می گیرد. الکترودها معمولاً در طرف نامسلط مغز قرار می گیرند (که برای اکثر افراد سمت راست است) زیرا باور شده است که این سمت بیشتر مربوط به رفتار غیر کلامی و هیجانی است در حالی که جهت مقابل آن برای کنشهای تلکی و حافظه است.
دیدگاه روان پویایی :
مطالعات روان شناختی درباره افسردگی توسط زیگمورز فروید و کارل آبر احام شروع گردید هر دو نفر در مقامات جداگانه درباره افسردگی این اختلال را بهعنوان یک واکمنش پیچیده نسبت به از دست دادن چیزی توصیف نمودند. (آبراهام، ۱۹۶۸، ۱۹۱۱) و فروید ، ۱۹۵۷، ۱۹۱۷.
افسردگی اولین اختلالی بود که فروید علت آن را به جای تمایلات جنسی عامل خیجانی ذکر کرده بود. فروید عقیده داشت که فرد مبتلا به افسردگی یک وجودان تنبیه کننده یا وجدان اخلاقی قوی است او براحساس گناه که وجودان موجب آن می شود تاکید می ورزید. طبق نظر فروید یک دلیل وجدان این چنین قوی می شود کنترل احساسات خشم و پرخاشگری است که در قید صورت ممکن است به صورت آسیب رساندن به دیگران ملحق نماید.
نظریات روان پریایی بر احساسات و واکنشهای ناخودآگاه نسبت به موقعیتهای جدید که کسانی آنها حوادث قبلی زندگی است تاکید می ورزند اکثر نظم بندیهایی روان برپایی بر تاریخچه روابط بین فرد و شخص که او به عنوان یک کودک بیشترین وابستگی را به وی داشته است. معمولاً مادر متمرکز است بدین ترتیب یک سابقه افسردگی عبارتست از اختلال در روابط اولیه کودکی.
نظریه یادگیری و افسردگی :
پیش فرض نظریه های یادگیری آن است که افسردگی و فقدان به هم مربوط است. اولین سوختن و همکاران وی از پیشوایان تحقیق در زمینه افسردگی از نقطه نظر یادگیری هستند. آنها به طور معمول تاکید می کنند که میزان پایین برون شد رفتار و احساسات غمگینی یا ناشادی که با افسردگی همیسته می شود مربوط است به میزان پایین تقویت مثبت و یا میزان بالای تجارب ناخوشایند.
این حالت ممکن است توسط یکی از چندین دلیل ذیل واقع شود.
۱ ) محیط فی نفسه ممکن است مسئله باشد. ممکن است عوامل تقویت کننده کم یا تشبیه کننده زیاد در محیط مشخص وجود داشته باشد.
۲ ) شخص ممکن است فاقد مهارتهای اجتماعی برای جذب تقویت مثبت ی برای تطبیق موثر با حوادث تنفر انگیز ناخوشایند باشد.
۳ ) به علت دلائل برای افرادی که مستعلا افسردگی هستند تقویتها کمتر مثبت و تنبیه ها بیشتر منفی به نظر می رسد تا افراد عادی درمان افسردگی از نقطه نظر یادگیری:
اوین سوهن و همکارانش نخست کوشش می کنند تا اثرات متقابل مخصوص شخص- محیط و حوادثی مربوط به افسردگی را مشخص کنند یک گام برای این عمل عبارتست از مشاهده مشخص در خانواده به عنوان قسمتی از ازیابی اولیه این عمل چندین موضوع را انجام می دهد مراجع را نسبت به اینن اندیشه آگاه می سازد که افسردگی به اثرات متقابل شخص با دیگران و محیط مربوط است. و نیز در مانگر یک راه سودمند و بالنسبه بدون تعقیب درباره آموزش رفتار به مراجع و کسان دیگری که در محیط نشان می دهد.
ابزارهای دیگری که براساس درمان، آموزش اجتماعی مورد استفاده واقع می شود عبارتست از فهرستی از حوادث خوشایند و ناخوشایند مراجع از طریق علامت زدن این فهرست معین می سازد که هر حادثه ای چند بار در زندگیش رخ داده و تا چه اندازه رویداد آن حادثه یا احتمالا رویدادش برای وی خوشایند یا ناخوشایند بوده است.
نقطه نظر شناختی :
احتمالاً با نفوذ ترین نظریه های روان شناختی که امروز درباره افسردگی وجود دارد نقطه نظر شناختی است. اساس این نقطه ها این اندیشه است که یک توبه معین ممکن است روی دو فرد تاثیر بسیار متفاوتی بگذارد. قسمتی از این اختلاف ممن است به دلیل نحوه تفکر آنها درباره آن حادثه باشد و اینکه تا چه اندازه شناخت درباره آن دارند.
نظریه شناختی بک درباره افسردگی :
آرون بک معتقد است که افراد افسرده به این دلیل افسرده اند که راه های اشتباه آلود و مبالغه در فکر کردن دارند. شخص افسرده یک نظر متعی درباره خود و آینده دارد. طبق نظر بک شناختهای منفی علت افسردگی است نه سایر چند های پیرامون شخص عقیده بک این است که احساس از دست دادن که اغلب نتیجه هدفها و توقعات بالای غیر منطقی است عامل اصلی افسردگی محسوب می شود شخص افسرده از دست دادن را یا سو تبعید می کند یا اغراق آمیز می سازد. یا معانی پیش از حد تصمیم یافته و نا معقول بران می دهد.
بک باور داشت که شخص افسرده علت هر گونه بدبختی را معیوب شخصی می داند و همجنین افراد افسرده تمایل دارند که خود را با دیگران مقایسه کنند و این موضوع خود موجب می شود عزت نفس آنان کمتر شود. بهترین توصیف برای شناختهای افراد افسرده عبارتست از تصمیم بیش از ابزاره
درماندگی شناختی برای افسردگی :
روش درمانی بک عبارتست از سئوالات طرحریز می شده هدفدار دوستانه برای آگاه ساختن شخص افسرده از عدم مطابقت بین افکار و واقعیت . من دیگری که بک مورد استفاده قرار می دهد عبارتست از یک جدول فعالیت. مراجعه فعالیت روزانه خود را فهرست کرده آنگاه هر فعالت یا روی مقیاس صفر تا پنج از تقلد انجام یک کار خوب و لذتبخش رتبه بندی می کند.
دیدگاه اصالت وجودی – انسانگرایی درباره افسردگی:
در حالی که نظریه تحلیل روانی بر از دست دادن یک شی مورد علاقه به عنوان علت اصلی افسردگی تاکید می ورزند. نظریه های اصالت وجود بر از دست دادن عزت نفس متمزکز می شوند. شی از دست رفته می تواند واقعی یا سمبلیک باشد. قدرت – مقام اجتماعی – یا پول ولی از دست دادن خود به خود بران ابزاره اهمیت ندارد که تعبید در خود ارزیابی فرد بر اساس آن از دست دادن علت شایع افسردگی در مردان از دست دادن شغل است. شغل بیانگر ارزش در نظر خودش می باشد. دست کم تا زمان افزایش زیاد میزان اشتغال زنان در خارج از خانه . یک علت شایع افسردگی در زنان از دست دادن همسر بوده این از دست دادن فقط شخص مورد علاقه نبوده ارزش وی بوده است. نظریه پردازان انسانگرایی ممکن است بر اختلاف من آرمانی شخص وا در آن وی از حالت واقعی امور تائید ورزند. بر اساس نظریه آنان افسردگی احتمالاً زمانی ظاهر می شود که اختلاف بین من ولقعی و من آرمانی خیلی زیاد شود به طوری که برای شخص قابل تحمل نباشد.