اولا” دو نوع علت برای تغییرات وجود دارد : علل ویژه و مشترک . علل ویژه تغییرات در یک فرایند ، محصول یا خدمت آنهایی هستند که از عملکرد بقیه به طور دایم جلوگیری می کنند . این علل ویژه ، از قبیل : تغییر کاربرتغییر نوبت کار یا دستورالعمل های کاری ، اغلب به سادگی وارد عمل می شوند ، اما می توان آن ها را به آسانی ازطریق خود کاربر از بین برد . از طرف دیگر علل مشترک آن هایی هستند که پس از محو شدن علل ویژه بروزمی کنند و به طراحی یا فرایند عملیات یا سیستم مربوط می گردند مثل : طراحی ضعیف ، تجهیزات ناکافی ونارسایی روش های اجرایی ، ممکن است این علل را کارگران تشخیص دهند ، ولی فقط مدیریت می تواند آنهارا از بین ببرد .
دمینگ معتقدبود،مدیرانیکهازدرکاینتغییراتعاجزباشندودو نوع تغییر یاد شده را با هم اشتباه کنند، سبب بدتر شدن اوضاع میشوند، به علاوه بر آورد او نشان میدهد که مدیریت مسئول ۹۸ درصد بهبودهای بالقوه است وبیشترخسارات، اغلب مجهولات شناسایی نشده ای هستند که حتی مورد شک و ضن قرار نگرفته اند.
۳ – نظریه دانش
کسب دانش نمیتواند از به کارگیری آن جدا باشد ، بنابرین دکتر دمینگ یادگیری توأم با عمل را توصیهمیکند و معتقد است که پیاده نمودن روش های ارتقا منجر به یادگیری خواهد شد و پرداختن به ارتقایفرایندها ، زمینه یادگیری مداوم ، بروز خلاقیتها و ایده های نو را فراهم میکند .
۴ – دانش روان شناسی
درک روابط متقابل انسان یک امر ضروری است ، به طوری که رهبران می بایستی از تفاوت های فردی برای بهینهسازی استفاده کنند زیرا افراد برای احراز موفقیت در زمینه های گوناگون ، دارای انگیزه های ذاتی هستند اماممکن است انگیزه های عارضی از قبیل پرداخت های اضافی و رتبه بندی عملکرد ، انگیزه های ذاتی آن ها راتضعیف کند و یا از بین ببرد . این قبیل اعمال ، حلاوت محیط کار و آموزش را از بین می برد بنابرین بایدانگیزه های ذاتی را در مردم برای نوآوری ، لذت بردن از کار و آموزش تقویت نمود .
دمینگ مدیریت کیفیت و بهبود را در مسئولیت همه کارکنان می داند . مدیریت ارشد بایستی فلسفه جدیدکیفیت را پذیرفته ، حرکتهای بسوی ارتقا را رهبری نموده و در تمام مراحل عملیات به طور مستقیم درگیر باشد .دمینگ انتظار دارد که مدیران ، تغییر یافته ، با کارکنان سطوح عملیاتی مشارکت داشته و کیفیت را بدوناندازهگیری هزینه های کیفیت ، با سنجش آماری مدیریت نمایند . دمینگ هزینه بزرگ کیفیت را تحویلمحصولات معیوب به مشتریها دانسته و معتقد است که قابل اندازه گیری نیست .
دکتر دمینگ کل فرایند را به صورت عملیاتی یکپار چه توصیف نموده و اعتقاد دارد که از درون دادها تا استفادهواقعی از محصول نهایی همه یک فرایند محسوب می شوند ، اگر در آغاز کار مشکلی وجود داشته باشد کلفرایند و محصول نهایی از آن متأثر می گردد ، بین سازمان و مشتری ، بین سازمان و تدارک کننده ، بینسازمان و کارکنان سدی وجود ندارد ، فرایند دارای وحدت است و هر چه هماهنگی بیشتر باشد ، نتایج بهتریبه دست می آیند .(دمینگ ،۱۹۹۳)
درک فلسفه مدیریت دمینگ نیازمند درک چهار قاعده کلی است :
۱ – کیفیت و هزینه ضد هم یا جایگزین هم نیستند که بهبود یکی به بهای از دست رفتن دیگری باشد ، برعکس ، دایما” می توان هر دو را بهبود بخشید .
۲ – معنی واقعی کیفیت متناوب از نظریات رایجی است که کاربرد مواد اولیه کمیاب و طرحهای مصون از خرابیرا به اشتباه کیفیت می دانند . از دیدگاه دمینگ ، کیفیت را از نقطه نظر مشتری بهتر می توان درک کرد ، و عنصرمهم کیفیت ، همسانی بهبود یافته است .
۳ – نوسان پدیده ای است که به طور طبیعی ایجاد می شود ولی یک استثناء یا اشتباه نیست . بسته به اینکه ما بایک سیستم با ثبات یا بی ثبات روبرو هستیم ، باید با نوسان برخورد متفاوتی داشته باشیم . سیستم باثبات همموفقیت و هم شکست تولید می کند . کاهش تعداد محصولات معیوب در سیستم باثبات فقط با کارکردن رویسیستم قابل دستیابی است .
۴ – همیاری ، امری اساسی است که به بهبود می انجامد .
بررسیهای دمینگ نشان می دهد ، هفت بیماری مرگبار مدیریت ، که پایداری ، استمرار و کیفیت محصولات و خدمات مؤسسات را تهدید می کند، عبارتند از :(بوی دل،۱۳۸۳،ص۲۴)
۱ – فقدان یک عزم ، اراده و هدف دائمی و مستمر
۲ – توجه و تأکید خاص برای تحقق سودهای سریع و کوتاه مدت
۳ – ارزشیابی و طبقه بندی مشاغل ، ارزیابی سالیانه کارکنان ، بررسی شایستگی ها
۴ – جابجایی مدیران و عدم ثبات شغلی
۵ – مدیریت بر اساس ارقام قابل رؤیت و تشخیص بدون توجه به اقلامی که قابل رؤیت نیستند و یا نمی توانآن ها را تشخیص داد .
۶ – هزینه های گزاف درمانی و بهداشتی
۷ – هزینه های اضافی بابت تعهدات احتمالی(ضمانت)
ایشان علاوه بر این بیماریهای مرگبار ، از موانع سر راه مدیریت ها به شرح ذیل یاد می کند :
* به امید معجزه نشستن
* جستجو برای الگوها
* متفاوت دانستن مشکلات سازمان خود
به منظور برخورد مناسب با موضوع ، دفع بیماری ، ارتقا و بهبود کیفیت ، دمینگ سه کلید ارتقای کیفیت ، سهنوع اساسی کیفیت و چهارده اصل را به عنوان داروی شفابخش مطرح می نماید.( زمردیان ، اصغر، مدیریت کیفیت جامع، ۱۳۷۳ )
سه کلید ارتقای کیفیت عبارت است از :
۱ – استفاده از روش های آماری در کنترل فرایندها
۲ – قبول اینکه ارتقای کیفیت یک مسئولیت همگانی بوده و از مدیریت ارشد شروع و تا پائین ترین سلسلهمراتب ادامه دارد.
۳ – هر کار ، جزئی از یک سیستم بوده و به صورت اندامی از بخش وجودی سیستم فعال است .
سه نوع کیفیت عبارت است از :
۱ – کیفیت طراحی
۲ – کیفیت انطباق
۳ – کیفیت عملکرد
رهیافت سیستماتیک و منظم چنین تفکری نسبت به مسائل کیفیت، دستور خلاصه ذیل را پیش پایقرارمی دهد: